فصل سوم کتاب سخنرانی به سبک TED :تلههای رایج در فن بیان و سخنرانی
چهار سبک صحبت
برای اجتناب ازراههای بی شماری برای ایجاد یک سخنرانی عالی وجود دارد. اما ابتدا چند نکته ایمنی ضروری است. سبکهای صحبت زشتی وجود دارد که هم برای شهرت گوینده و هم برای رفاه مخاطب خطرناک است. در اینجا چهار مورد وجود دارد که باید به هر قیمتی از آنها دوری کنید.
زمین فروش
گاهی اوقات بلندگوها آن را دقیقاً به عقب میگیرند. آنها برای گرفتن برنامه ریزی میکنند، نه دادن.
چندین سال پیش یک نویسنده مشهور و مشاور تجاری به TED آمد. من از شنیدن سخنرانی او در مورد چگونگی تفکر خارج از چارچوب هیجانزده شدم. اتفاقی که در عوض من را وحشت زده کرد. او شروع به صحبت در مورد یک سری از مشاغلی کرد که ظاهراً در نتیجه اقدامی که انجام دادند جهش قابل توجهی به جلو داشتند. و آن اقدام چه بود؟ همه آنها خدمات مشاوره او را رزرو کرده بودند.
بعد از 5 دقیقه از این ماجرا، تماشاگران عصبانی میشدند و من به اندازه کافی سیر میکردم. بلند شدم و شروع کردم به قطع کردن. هر چشمی راهم را چرخاند. عرق کرده بودم. میکروفونم روشن بود همه میتوانستند همه چیز را بشنوند.
من:من اینجا یک درخواست دارم شاید بتوانید در مورد نوع واقعی تفکری که توصیه میکنید به ما بگویید؟ ما میخواهیم بدانیم که واقعاً چگونه کار میکند، بهطوریکه یک غذای آماده داشته باشیم. همانطور که هست، این یک تبلیغ بیش از حد است.
[تشویقهای عصبی. مکث ناخوشایند.]
گوینده: سه روز طول میکشد تا وارد آن شوید. در عرض 15 دقیقه، هیچ راهی وجود ندارد که بتوانم همه چیز را در مورد نحوه انجام آن به شما بگویم. هدف من این است که به شما بگویم که این چیزها میتوانند کارساز باشند و بنابراین شما را تشویق میکنند که بیشتر به آنها نگاه کنید.
من: ما معتقدیم که آنها کار میکنند. شما یک ستاره راک در این زمینه هستید! یک نمونه به ما بدهید یا فقط با 15 دقیقه اول آن ما را اذیت کنید. لطفا!
در این مرحله، حضار شروع به تشویق میکنند و گوینده چاره ای ندارد. برای تسکین همه، او در نهایت شروع به به اشتراک گذاشتن برخی از خرد ما میکند.
طنز ماجرا اینجاست. این رویکرد حریصانه به صحبت کردن حتی به نفع گوینده هم نیست. من تعجب میکنم اگر او یک رزرو از هر یک از مخاطبان دریافت کند. و حتی اگر چنین میکرد، باید با از دست دادن احترام دیگران در اتاق جبران میشد. نیازی به گفتن نیست که ما هرگز این سخنرانی را به صورت آنلاین ارسال نکردیم.
شهرت همه چیز است. شما میخواهید به عنوان یک فرد سخاوتمند شهرت داشته باشید، چیزی شگفت انگیز را برای مخاطبان خود به ارمغان بیاورید، نه به عنوان یک خود تبلیغ کننده خسته کننده. به خصوص زمانی که انتظار چیز دیگری را دارید، خسته کننده و خسته کننده است.
البته، معمولاً زمینها بسیار ظریفتر اتفاق میافتند. اسلایدی که جلد کتاب را نشان میدهد. اشاره مختصری به کمبود بودجه سازمان سخنران. در چارچوب یک سخنرانی عالی، حتی ممکن است از این تکانهای کوچک فرار کنید. (و البته، اگر به طور خاص از شما خواسته شده است که در مورد کتاب یا سازمان صحبت کنید، این موضوع دیگری است.) اما شما ریسک بزرگی میکنید. به همین دلیل است که در TED ما به طور فعال سخنرانان را از انجام این کارها منع میکنیم.
اصل کلیدی این است که به یاد داشته باشید که وظیفه گوینده دادن به مخاطب است نه گرفتن از آنها. (حتی در یک زمینه تجاری که در آن واقعاً در حال ایجاد یک پیشنهاد فروش هستید، هدف شما باید ارائه دادن باشد. مؤثرترین فروشندگان خود را به جای شنوندگان خود قرار میدهند و تصور میکنند که چگونه به بهترین شکل نیازهای آنها را برآورده کنند.) در یک کنفرانس، مردم این کار را انجام نمیدهند. به بحثی نیامده تا به او فروخته شود. به محض اینکه متوجه شدند این ممکن است دستور کار شما باشد، به صندوق ورودی ایمیل خود فرار خواهند کرد. گویی موافقت کردهاید که با دوستی قهوه بنوشید و در کمال وحشت متوجه شوید که تنها کاری که او واقعاً میخواست انجام دهد این بود که طرح اشتراک زمانی خود را که باید سرمایهگذاری کند را برای شما توضیح دهد. در اولین فرصت از آنجا خارج میشوید.
ممکن است در جایی که مرز بین اشتراک گذاری یک ایده و مطرح کردن است، اختلاف نظر وجود داشته باشد، اما این اصل بسیار مهم است: بده، نگیر.
و موضوع اینجاست. سخاوت پاسخی را برمی انگیزد. زمانی که برایان استیونسون، وکیل حقوق بشر در TED سخنرانی کرد، سازمان او برای ادامه مبارزه با یک پرونده کلیدی در دادگاه عالی ایالات متحده به یک میلیون دلار نیاز فوری داشت. اما برایان یک بار در سخنرانی خود به این موضوع اشاره نکرد. در عوض او طرز فکر همه ما در مورد بی عدالتی در آمریکا را تغییر داد و داستان ها، بینش ها، طنز و وحی ارائه کرد. در پایان حضار به عنوان یک نفر برخاستند و چند دقیقه کف زدند. و حدس بزنید چه؟ او کنفرانس را با کمکهای شرکت کنندگان بیش از 1.3 میلیون دلار ترک کرد.
چرخ زدن
در اولین TED که من سازماندهی کردم، یکی از سخنرانان شروع کرد، “در حالی که در حال رانندگی به اینجا بودم و فکر میکردم به شما چه بگویم. . ” لیستی بدون تمرکز از مشاهدات در مورد آیندههای احتمالی دنبال شد. هیچ چیز مشمئز کننده ای نیست چیزی که درک آن به خصوص سخت باشد. اما هیچ استدلال قدرت. بدون افشاگری نه آخه لحظهها بدون غذای آماده حضار مودبانه دست زدند. اما هیچ کس واقعا چیزی یاد نگرفت.
داشتم دود میکردم عدم آمادگی یک چیز است. اما به خود ببالید که آمادگی لازم را ندارید؟ این توهین است. این به مخاطب میگوید که زمان آنها مهم نیست. که رویداد مهم نیست.
خیلی از صحبتها اینگونه است. پیچ در پیچ، بدون جهت روشن. یک گوینده ممکن است خودش را بکند که حتی یک کاوش بدون تمرکز در تفکر درخشان او برای دیگران جذاب خواهد بود. اما اگر 800 نفر قصد دارند 15 دقیقه از روز خود را به سخنان شما اختصاص دهند، واقعاً نمیتوانید به آن کمک کنید.
همانطور که همکارم برونو گیوسانی میگوید: «وقتی مردم در اتاقی مینشینند تا به سخنران گوش دهند، چیزی بسیار باارزش به او پیشنهاد میکنند، چیزی که با دادن آن قابل جبران نیست: چند دقیقه از وقت و توجهشان. وظیفه او این است که از آن زمان به بهترین نحو ممکن استفاده کند.»
بنابراین اگر میخواهید ایدهای شگفتانگیز به مردم هدیه دهید، ابتدا باید مدتی را برای آمادهسازی صرف کنید. رامبلینگ یک گزینه نیست.
همانطور که مشخص شد، این بلندگوی خاص به تد هدیه ای هدیه داد. از آن صحبت به بعد، ما تلاش خود را برای آماده سازی سخنران دو چندان کردیم.
سوراخ ORG
یک سازمان برای کسانی که برای آن کار میکنند جذاب است – و تقریباً برای بقیه عمیقا خسته کننده است. متاسفم، اما حقیقت دارد. هر صحبتی حول تاریخ استثنایی شرکت یا سازمان غیردولتی یا آزمایشگاه شما و نحوه ساختار پیچیده اما بسیار چشمگیر آن و کیفیت خارق العاده فتوژنیک تیم فوق العاده با استعدادی که با شما کار میکنند و میزان موفقیت محصولات شما دارند، قرار است مخاطبان شما را در خط شروع چرت بزنند. ممکن است برای شما و تیمتان جالب باشد. اما افسوس که ما آنجا کار نمیکنیم.
با این حال، همه چیز تغییر میکند، زمانی که شما بر ماهیت کاری که انجام میدهید، و قدرت ایدههایی که آن را القا میکنند، تمرکز میکنید، نه بر خود سازمان یا محصولات آن.
این میتواند سخت تر از آن چیزی باشد که به نظر میرسد. اغلب اوقات، رؤسای سازمانها بهطور پیشفرض سخنگویان آنها هستند، همیشه در حالت فروش هستند، و معتقدند که وظیفه آنها احترام به تیم سختکوشی است که آنها را احاطه کرده است. و از آنجا که کاری که آنها میخواهند در مورد آن صحبت کنند در داخل سازمان اتفاق افتاده است، واضح ترین راه برای توصیف آن ممکن است پیوند دادن آن به اقدامات سازمانی باشد. «در سال 2005، ما یک بخش جدید در دالاس در این ساختمان اداری [سرسره برج شیشهای در اینجا] راهاندازی کردیم، و هدف آن این بود که بررسی کنیم چگونه میتوانیم هزینههای انرژی خود را کاهش دهیم، بنابراین من معاون رئیس جمهور هنک بورهام را به این کار اختصاص دادم. . ” خمیازه.
این جمله را با این یکی مقایسه کنید: «در سال 2005 ما چیز شگفتانگیزی کشف کردیم. به نظر میرسد که ممکن است یک دفتر متوسط هزینههای انرژی خود را تا 60 درصد کاهش دهد، بدون اینکه بهره وری از دست رفته باشد. اجازه دهید چگونه با شما در میان بگذارم. . ”
یک حالت علاقه را حفظ میکند. یکی میکشه یک حالت یک هدیه است. دیگری با تنبلی به خود خدمت میکند.
اجرای الهام بخش
من در آوردن این مثال تردید دارم، اما فکر میکنم باید.
بیایید ابتدا در این مورد به توافق برسیم: یکی از قدرتمندترین چیزهایی که هنگام تماشای یک سخنرانی میتوانید تجربه کنید، الهام گرفتن است. کار و سخنان گوینده شما را به حرکت در میآورد و شما را با حس گسترده امکان و هیجان پر میکند. شما میخواهید بیرون بروید و فرد بهتری باشید. رشد و موفقیت TED توسط ماهیت عمیقاً الهام بخش بسیاری از گفتگوها تقویت شده است. در واقع، این دلیلی است که من در وهله اول به TED کشیده شدم. من به قدرت الهام اعتقاد دارم.
اما این قدرتی است که باید با دقت زیادی از آن استفاده کرد.
هنگامی که یک سخنران بزرگ سخنرانی خود را به پایان میرساند و تمام جمعیت به پا میخیزند و کف میزنند، لحظه ای هیجان انگیز برای همه افراد حاضر در اتاق است. مخاطب از شنیده هایش هیجان زده میشود و برای گوینده، دریافت چنین شناخت قدرتمندی به طرز غیرقابل توصیفی راضی کننده است. (یکی از لحظات ناخوشایندتری که ما تا به حال در TED داشتیم این بود که یک سخنران صحنه را با تشویقهای ولرم ترک کرد و در پشت صحنه با دوستش زمزمه کرد: “هیچ کس بلند نشد!” یک نظر قابل درک. فقط مایه تاسف بود که میکروفون او هنوز بود. روشن شد و همه میتوانستند درد را در صدای او بشنوند.)
خواه اعتراف کنند و چه نپذیرند، بسیاری از سخنرانان عمومی رویای این را دارند که هنگام خروج از صحنه مورد تشویق قرار گیرند و به دنبال آن صفحههایی پر از توییتهایی که قدرت الهامبخش آنها را تأیید میکنند، نشان دهند. و دام در آن نهفته است. جذابیت شدید تشویق ایستاده میتواند سخنرانان مشتاق را به انجام کارهای بد سوق دهد. آنها ممکن است به سخنرانیهایی که توسط سخنرانان الهام بخش ارائه میشود نگاه کنند و به دنبال کپی کردن آنها باشند. . . اما فقط در فرم نتیجه میتواند وحشتناک باشد: پیگیری بی رحمانه هر ترفندی در کتاب برای دستکاری فکری و احساسی مخاطب.
چند سال پیش یک نمونه ناراحت کننده از این در TED وجود داشت.4یک مرد آمریکایی حدودا چهل ساله به یکی از طرفداران تد تبدیل شده بود، و او یک ویدیوی آزمایشی قانع کننده را برای ما ارسال کرد و از ما خواست که به او اجازه دهیم سخنرانی خودش را انجام دهد. مقدمه صحبت او دقیقاً مطابق با موضوعی بود که در آن سال روی آن تمرکز کرده بودیم، و او به خوبی توصیه شد، بنابراین تصمیم گرفتیم به او نگاهی بیندازیم.
اولین لحظات صحبت او امیدوارکننده بود. او شخصیت بزرگی داشت. او به تماشاگران پرتاب کرد. او چند اظهارات آغازین سرگرم کننده، یک ویدیوی هوشمندانه و یک تکیه گاه بصری شگفت انگیز داشت. انگار همه سخنرانیهای TED را با جزئیات مطالعه کرده بود و بهترینها را برای سخنرانی خود آورده بود. نشسته بودم و تماشا میکردم، امیدوار بودم که ممکن است ضربه ای غول پیکر به دستمان بخورد.
اما بعد . . . شروع کردم به احساس ناراحتی کمی. چیزی بود که کاملا درست نبود. او عاشق حضور در صحنه بود. دوست داشتن آن فقط کمی بیش از حد. او همچنان مکث میکرد و امیدوار بود که حضار تشویق شود یا خنده، و وقتی آن را دریافت میکرد، میایستد و میگفت «متشکرم»، و به آرامی آن را برای بیشتر دوشید. او شروع به درج نظرات تبلیغاتی با هدف سرگرمی کرد. واضح بود که آنها او را سرگرم کردند، اما دیگران، نه چندان. و بدترین آن این بود که مضمون وعده داده شده صحبت هرگز واقعاً به دست نیامد. او ادعا کرد که روی نشان دادن حقیقت یک ایده مهم کار کرده است. اما پرونده ای که او آورد همه هوس و حکایت بود. یک لحظه بود که او حتی یک تصویر را فتوشاپ کرده بود به طوری که به نظر میرسید از پرونده او حمایت میکند. و به دلیل فریب خوردن و جلب توجه در کانون توجهات، او در حال دویدن در زمان اضافه بود.
در پایان، او شروع به گفتن به مردم کرد که بله، آنها این قدرت را دارند که خرد او را بپذیرند، و از رویاها و الهامات صحبت کرد و با دستان دراز شده خود به سوی تماشاگران پایان داد. از آنجایی که واضح بود این صحبت برای او اهمیت زیادی داشت، بخشی از حضار در واقع ایستادند تا او را کف بزنند. من؟ از شکمم ناراحت شدم این کلیشه TED بود که ما خیلی سعی کرده بودیم آن را حذف کنیم. تمام سبک، مواد بسیار کم.
مشکل چنین گفتگوهایی فقط این نیست که برای فریب دادن چاپلوسی میکنند. این است که آنها به کل ژانر نام بدی میدهند. آنها باعث میشوند وقتی یک سخنران واقعاً الهامبخش از راه میرسد، کمتر مخاطب را باز کند. و با این حال، سخنرانان بیشتری که جذب داروی پرستش مخاطبان شده اند، سعی در پیمودن این مسیر دارند.
لطفا یکی از آنها نباشید
نکته ای که در مورد الهام گرفتن وجود دارد این است: باید آن را به دست آورد. کسی الهام بخش است نه به این دلیل که با چشمانی درشت به شما نگاه میکند و از شما میخواهد که آن را در قلب خود پیدا کنید تا به رویای او ایمان بیاورید. این به این دلیل است که آنها در واقع رویایی دارند که ارزش هیجان انگیز شدن را دارد. و این رویاها ساده نمیآیند. آنها از خون، عرق و اشک میآیند.
الهام مثل عشق است. با پیگیری مستقیم آن را دریافت نمیکنید. در واقع، برای افرادی که به طور مستقیم عشق را دنبال میکنند، یک نام وجود دارد: استالکر. در موارد شدیدتر، کلماتی که ما استفاده میکنیم تقریباً به همان اندازه بد هستند: خنده دار، نامناسب، ناامید. و متأسفانه، این رفتار خلاف آنچه میخواهد را برمی انگیزد. باعث عقب نشینی میشود.
در مورد الهام هم همینطور است. اگر سعی کنید راه میانبر را انتخاب کنید و صرفاً با کاریزمای خود افراد را جذب کنید، ممکن است برای یک یا دو لحظه موفق شوید، اما به زودی متوجه خواهید شد و مخاطب فرار خواهد کرد. در مثال بالا، علیرغم تشویقهای ایستاده نسبی، آن سخنران در نظرسنجی پس از کنفرانس ما بازخورد وحشتناکی از مخاطبان دریافت کرد و ما هرگز سخنرانی را پست نکردیم. مردم احساس کرده بودند که دستکاری شده اند. و آنها بودند.
اگر رویای این را دارید که یک سخنران عمومی راک استار باشید، در حالی که در صحنه قدم میگذارید و درخشش خود را اعلام میکنید، تماشاگران را جذب میکنید، از شما خواهش میکنم در این مورد تجدید نظر کنید. رویای آن را نبینید رویای چیزی بسیار بزرگتر از آنچه هستید را در سر داشته باشید. برو و تا زمانی که برای رسیدن به چیزی ارزشمند طول میکشد، روی آن رویا کار کن. و سپس با فروتنی بیایید و آنچه را که آموخته اید به اشتراک بگذارید.
الهام را نمیتوان انجام داد. این پاسخ مخاطب به اصالت، شجاعت، کار ایثارگرانه و خرد واقعی است. آن ویژگیها را به سخنرانی خود بیاورید، و ممکن است از آنچه اتفاق میافتد شگفت زده شوید.
صحبت در مورد چرایی شکست مذاکرات آسان است. اما چگونه میتوان آنها را برای موفقیت ساخت؟ همه چیز با یک لحظه شفافیت شروع میشود.
بدون دیدگاه