1. مقدمه
در زمینه اقتصادهای مبتنی بر دانش، نوآوری به یک نیروی محرکه اصلی برای رشد اقتصادی و بهبود استانداردهای زندگی تبدیل شده است که نقشی حیاتی در توسعه اقتصادی ملی ایفا می کند [ 1 ، 2 ]. الگوی فضایی نوآوری به توزیع یا تخصیص فضایی عواملی مانند موضوعات نوآوری، فعالیت ها و منابع اشاره دارد که منعکس کننده تفاوت های منطقه ای در توسعه نوآوری است [ 3 ، 4 ، 5 ].]. تحقیق در مورد الگوهای فضایی نوآوری، ویژگیهای توزیع فضایی عوامل نوآوری را آشکار میکند و میتواند راهنمایی علمی برای تخصیص بهینه منابع نوآوری و همچنین ترویج توسعه نوآوری و ساخت کشوری نوآور باشد.
با توجه به مقیاس فضایی مطالعه، مطالعات موجود در مورد الگوهای فضایی نوآوری عمدتاً در مقیاس جهانی، مقیاس اداری و مقیاس درون شهری انجام می شود [ 6 ، 7 ، 8 ]. مطالعات در مقیاس جهانی معمولاً کشورها را به عنوان واحدهای تحقیقاتی در نظر می گیرند [ 9 ، 10 ]، در حالی که مطالعات در مقیاس اداری معمولاً مناطق اداری مانند ایالت ها (استان ها)، شهرها و شهرستان ها را به عنوان واحد تحقیقاتی در نظر می گیرند [ 11 ، 12 ، 13 ، 14 ] . خو و همکاران الگوی فضایی نوآوری مشترک را در تراکم شهری دلتای رودخانه یانگ تسه بر اساس شهرستان مطالعه می کند [ 15]. اکثر این مطالعات واحد فضای پژوهش را به عنوان یک کل در نظر می گیرند و سطح را با نقطه ای برای تحلیل از منظر کلان جایگزین می کنند. در مطالعه مقیاس درون شهری به دیدگاه فضایی میکروسکوپی بیشتری نیاز است. برخی از مطالعات در مورد الگوهای فضایی نوآوری در مقیاس درون شهری، واحدهای درون شهری (به عنوان مثال، خیابان ها) را به عنوان واحدهای تحقیقاتی در نظر می گیرند و از چند ضلعی ها یا شبکه های تیسن برای تقسیم واحد استفاده می کنند. لی و همکاران داخل شهر را به چندین شبکه شش ضلعی یک متر مربعی تقسیم می کند تا توزیع فضایی فعالیت های نوآورانه در شانگهای را تحلیل کند [ 16 ]. دوان و همکاران محدوده فضایی داخلی پکن و شانگهای را با استفاده از چند ضلعی های تیسن بر اساس کد پستی شهری تقسیم کرده و الگوهای فضایی و الگوی تکاملی نوآوری را مطالعه کنید [ 17 ]]. تحلیل فوق نشان می دهد که مطالعات در مورد الگوی فضایی نوآوری در مقیاس داخلی شهری هنوز کافی نیست و دقت الگوی فضایی نوآوری در فضای داخلی شهری نیاز به بهبود دارد.
از نظر شاخص، تفاوت توزیع فضایی ظرفیت نوآوری معمولاً برای توصیف الگوهای فضایی نوآوری استفاده می شود [ 18 ، 19 ، 20 ]. به عنوان یکی از نتایج اصلی فعالیت های نوآوری سازمانی، تعداد پتنت ها به طور قابل توجهی با ظرفیت نوآوری در ارتباط است و می تواند ظرفیت نوآوری یک منطقه را منعکس کند [ 21 ، 22 ، 23 ]. مورنو و همکاران، بر اساس تعداد پتنتها، دریافتند که فعالیتهای نوآوری اروپا بین سالهای 1978 و 2001 عمدتاً در مناطق شمالی و مرکزی متمرکز شدهاند، که نشاندهنده روند تکامل تدریجی به سمت جنوب است [ 11 ].]. برایان الگوی فضایی نوآوری صنعتی در هر قاره ایالات متحده را بر اساس داده های ثبت اختراع مطالعه کرد. نتایج نشان می دهد که از سال 1978 تا 1998، نرخ رشد ظرفیت نوآوری صنعتی ایالت های جنوبی در ایالات متحده سریعتر از ایالت های شمال شرقی رشد کرده است [ 12 ]. پاسی و همکاران الگوی نوآوری در ایتالیا را تحلیل کرد و نتیجه گرفت که اثر سرریز نوآوری بین شهرها وجود دارد و نوآوری صنعتی محلی تحت تأثیر همان فعالیت های نوآوری صنعتی در مناطق همسایه است [ 15 ]]. گونسالوز و همکاران یک مدل تجربی مربوط به تعداد اختراعات سرانه و عوامل مرتبط با نوآوری را توسعه دادند، که از طریق آن دریافتند که عواملی مانند پایه صنعتی، محیط شهری و زیرساخت های تکنولوژیکی تأثیر مهمی بر تکامل الگوهای فضایی نوآوری در برزیل دارند. [ 16 ]. با این حال، فعالیت های نوآورانه شرکت ها در صنایع مختلف متفاوت است [ 24 ، 25 ، 26 ، 27 ]. صنایع مختلف با هم ترکیب شده و از نظر فضایی تجمع می یابند تا یک خوشه صنعتی نوآورانه را تشکیل دهند که به نوبه خود حالت تکامل توسعه نوآوری شهری را مشخص می کند [ 28 ، 29 ، 30 ،31 ، 32 ]. بنابراین، لازم است هر دو ظرفیت نوآوری و ساختار نوآوری در مطالعه الگوی فضایی نوآوری در هر مقیاس فضایی توصیف شود.
برای پرداختن به مسائل موجود در مطالعات فوق، تقسیم فضای داخلی شهر و اندازه گیری پیچیدگی ساختارهای صنعتی نوآورانه و قابلیت نوآوری هر صنعت در هر واحد تحقیقاتی یک رویکرد امکان پذیر است. این مطالعه با در نظر گرفتن شنژن، یک شهر معمولی نوآوری محور در چین، به عنوان منطقه تحقیقاتی، فضای درون شهری آن را بر اساس مختصات جغرافیایی پتنت ها به واحدهایی تقسیم می کند و ظرفیت نوآوری و ساختار نوآوری هر واحد را بر اساس داده های ثبت اختراع به عنوان یک ارزیابی می کند. شاخص طراحی با استفاده از روش هایی مانند شاخص موران و بیضی انحراف استاندارد، ما الگوهای فضایی ظرفیت نوآوری و ساختار نوآوری و همچنین تحولات آنها را در صنایع مختلف در شنژن از سال 2000 تا 2018 آشکار می کنیم.
2. توصیف و پردازش داده ها
2.1. شرح داده ها برای ارزیابی نوآوری
این مطالعه شنژن را به عنوان منطقه تحقیقاتی در نظر می گیرد. شنژن در بخش جنوبی استان گوانگدونگ چین و در مجاورت منطقه اداری ویژه هنگ کنگ چین واقع شده است و اولین منطقه ویژه اقتصادی ایجاد شده در چین بود. در رتبه بندی جهانی شهرهای نوآور که توسط Innovation Cities™ Index (2010-2018) منتشر شده است، شنژن در سال 2010 در بین 100 شهر برتر جهان قرار نگرفت، اما در سال 2018 با نوآوری خود به سرعت به رتبه 55 جهان رسید. سطح شهر نیز از یک گره به یک هاب ارتقا یافته است.
داده های ثبت اختراع مورد استفاده در این مطالعه از پلت فرم خدمات دانش داده Wanfang که یک پلت فرم چاپ و خدمات درجه یک منابع اطلاعات دیجیتال در چین است، مشتق شده است. این جستجو در مجموع به 414055 اختراع از 11259 شرکت در شنژن طی سال های 2000-2018 منجر شد. هر قطعه از داده های ثبت اختراع شامل چکیده، نوع پتنت، تاریخ درخواست، شماره طبقه بندی، متقاضی/ دارنده اختراع، مخترع/طراح، آدرس متقاضی اصلی، کد کشور/ استان و سایر اطلاعات است. آدرس متقاضی اصلی اطلاعات موقعیت مکانی ثبت اختراع را شرح می دهد. با توجه به صنایع صاحبان اختراع و با مراجعه به طبقهبندی صنعتی برای فعالیتهای اقتصادی ملی (GB/T 4754-2011)، شرکتهای دارای حق ثبت اختراع در شنژن به سه صنعت سطح 1 (صنعت اولیه، صنعت ثانویه و صنعت ثالث) و 76 صنعت سطح 2. 111 اختراع در صنعت اولیه، 306925 اختراع در صنعت ثانویه و 107119 اختراع در صنعت ثالث وجود دارد. با توجه به تعداد اندک اختراعات در صنعت اولیه، این مطالعه تنها الگوهای نوآوری و تکامل آنها در صنایع ثانویه و ثالث را مورد بحث قرار می دهد.
طی سالهای 2000 تا 2018، تعداد پتنتها در صنایع ثانویه و سوم در شنژن هر دو روند صعودی را نشان دادند. در تجزیه و تحلیل خود، ما این دوره را به چهار مرحله تقسیم می کنیم: در دوره 2000-2004، تعداد ثبت اختراعات در صنایع ثانویه و سوم کم بود و تفاوت چندانی با هم نداشتند. در دوره 2005-2009، تعداد اختراعات در صنعت ثانویه افزایش یافت و از آن در صنعت سوم فراتر رفت. و در دوره 2010-2018، تعداد پتنت ها در صنعت ثانویه به سرعت افزایش یافت و شکاف را با تعداد پتنت ها در صنعت ثالث افزایش داد. از نظر تعداد ثبت اختراع در هر زیر صنعت، زیرصنعت صنعت ثانویه با بیشترین تعداد ثبت اختراع در هر مرحله، صنعت تولید الکترونیک بود، به عنوان مثال، تولید کامپیوتر و تجهیزات ارتباطی. طی سالهای 2010-2018، نسبت تعداد ثبت اختراعات در صنعت تولید لوازم الکترونیکی شروع به کاهش کرد و با توجه به تکامل تعداد پتنتها در صنایع ثانویه، فاصله بین تعداد پتنتها در صنایع مختلف به تدریج کاهش یافت و در نتیجه ، ساختار ترکیب تمایل به متعادل شدن داشت. زیر صنعت صنعت سوم با بیشترین تعداد ثبت اختراع در هر مرحله، صنعت نرم افزار و خدمات فناوری اطلاعات بود. طی سالهای 2005 تا 2018، تعداد کلی اختراعات در صنعت ثالث به طور مداوم افزایش یافت و نسبت تعداد پتنتها در صنعت خدمات نرمافزاری و فناوری اطلاعات افزایش چشمگیری نداشت.شکل 1 ).
2.2. فضایی سازی داده های ثبت اختراع
در این مطالعه، آدرس متقاضیان اصلی یا صاحبان اختراع در اطلاعات ثبت اختراع برای به دست آوردن مختصات مکانی، جغرافیایی کدگذاری می شود. فرآیند geocoding از رابط های برنامه نویسی برنامه وب ارائه شده توسط Amap استفاده می کند. Amap یک ارائه دهنده خدمات نقشه وب شناخته شده در چین است که می تواند اطلاعات جغرافیایی 80 درصد از داده ها را به دست آورد. از آنجایی که پایگاه داده ژئوکدینگ Amap به موقع به روز نمی شود، اطلاعات جغرافیایی پتنت جدید سازمانی به دستیابی دستی نزدیکترین آدرسی که می تواند جغرافیایی کدگذاری شود متکی است. داده های ثبت اختراع جغرافیایی به صورت مکانی به عنوان تعداد زیادی از نقاط گسسته نشان داده می شوند که برای تجزیه و تحلیل الگوهای فضایی مناسب نیستند. از این رو، لازم است منطقه مورد مطالعه طبق قوانین خاصی به چند واحد فضایی تقسیم شود و سپس داده های نقطه ای گسسته به واحدهای فضایی منطقه اختصاص یابد. در این مقاله از نرم افزار ArcGIS برای محاسبه فاصله بین داده های نقاط ثبت اختراع و مختصات محدوده شبکه استفاده شده و امتیازات ثبت اختراع به نزدیکترین شبکه اختصاص داده شده است. برای انتخاب اندازه واحد، به تجربه بهینهسازی نمونهگیری مکانی ارجاع داده میشود [33 ، 34 ]. با توجه به اندازه منطقه مورد مطالعه و تعداد نقاط داده مطالعه، اندازه شبکه های تقسیم بندی شده فضایی با استفاده از رابطه زیر محاسبه می شود (معادله (1)):
در رابطه (1)، I طول ضلع شبکه مورد استفاده برای تقسیم فضایی، مساحت مقدار مساحت منطقه مورد مطالعه و Num تعداد نقاط گسسته است.
منطقه تحت صلاحیت شنژن در سال 2019 دارای مساحت 1997.47 کیلومتر مربع بوده که به عنوان ارزش مساحت منطقه مورد مطالعه در نظر گرفته شده است. یک شبکه مربع با طول ضلع 600 متر برای تقسیم فضایی با در نظر گرفتن داده های مطالعه 11259 نقطه سازمانی استفاده شده است.
3. روش
3.1. شاخص ظرفیت نوآوری یک واحد فضایی
لگاریتم مجموع تعداد اختراعات هر صنعت در یک واحد فضایی به عنوان شاخصی برای اندازه گیری ظرفیت نوآوری واحد فضایی استفاده می شود. هر چه مقدار شاخص بزرگتر باشد، ظرفیت نوآوری واحد فضایی بالاتر است. برعکس، هر چه مقدار شاخص کوچکتر باشد، ظرفیت نوآوری واحد فضایی کمتر می شود. این شاخص به صورت زیر محاسبه می شود:
در معادله (2)، IC شاخص ظرفیت نوآوری واحد فضایی، n تعداد کل انواع صنعت مرتبط با واحد فضایی، و P i میانگین سالانه تعداد خروجی های ثبت اختراع مرتبط با صنعت i در این واحد فضایی است . .
3.2. شاخص ساختار نوآوری یک واحد فضایی
این مطالعه شاخص شانون-وینر را برای طراحی یک شاخص ساختار نوآوری برای اندازهگیری پیچیدگی یا تنوع ساختار صنعت نوآوری معرفی میکند [ 35 ، 36 ]. هر چه مقدار شاخص بزرگتر باشد، ظرفیت های نوآوری صنایع مختلف در واحد فضایی نزدیکتر می شود و ساختار صنعت نوآوری متعادل تر می شود. برعکس، هرچه مقدار شاخص کوچکتر باشد، ظرفیت های نوآوری صنایع مختلف در واحد فضایی متفاوت تر و ساختار صنعت نوآوری همگن تر است. این شاخص با استفاده از رابطه زیر محاسبه می شود:
در معادلات (3) و (4)، IS شاخص ساختار نوآوری واحد فضایی و Ri نسبت میانگین سالانه تعداد پتنت های صنعت i در مجموع میانگین سالانه تعداد ثبت اختراعات آن واحد فضایی است.
3.3. تحلیل خودهمبستگی فضایی
نوآوری یک اثر سرریز فضایی دارد. به عنوان مثال، ظرفیت نوآوری تحت تأثیر فعالیتهای نوآوری در مناطق اطراف است و همبستگی فضایی با ویژگیهای خاصی از تراکم فضایی وجود دارد [ 37 ، 38]. در این پژوهش، الگوهای تراکم فضایی ظرفیت نوآوری در مراحل مختلف با محاسبه شاخص جهانی موران که میتواند همبستگی فضایی عوامل را اندازهگیری کند، به صورت کمی مورد ارزیابی قرار میگیرد. محدوده مقدار شاخص [-1.1] است. هر چه مقدار به 1 نزدیکتر باشد، واحدهای با ظرفیت نوآوری مشابه بیشتر تمایل به تجمع دارند که منعکس کننده همبستگی فضایی مثبت است. هر چه مقدار به 0 نزدیکتر باشد، درجه تراکم کمتر و توزیع فضایی تصادفی تر است. هر چه مقدار به 1- نزدیکتر باشد، واحدهای با ظرفیتهای نوآوری متفاوت بیشتر تمایل به تجمع دارند که منعکس کننده همبستگی فضایی منفی است. شاخص جهانی موران به صورت زیر محاسبه می شود:
در رابطه (5)، n تعداد کل مناطق، W ij ماتریس وزن فضایی، IC i شاخص ظرفیت نوآوری واحد i است ، و Z i و Z j انحراف استاندارد نرمال شده شاخص های ظرفیت نوآوری IC i هستند. و IC j به ترتیب.
شاخص موران محلی می تواند انواع عوامل تجمع فضایی را شناسایی کند. در این تحقیق، شاخص موران محلی بر اساس شاخص ظرفیت نوآوری واحد فضایی محاسبه شده و بر این اساس، واحدهای فضایی به چهار نوع تراکم بالا، زیاد، کم، کم زیاد و کم طبقهبندی میشوند. -کم. نوع تراکم بالا نشان می دهد که تمامی واحدهای این منطقه دارای ظرفیت نوآوری بالایی هستند، یعنی خوشه ای متشکل از واحدهای فضایی با ظرفیت نوآوری بالا که می تواند به عنوان کانون نوآوری در نظر گرفته شود. شاخص محلی موران به صورت زیر محاسبه می شود:
در معادله (6)، W Z یک متغیر تاخیر مکانی است که درجه تغییر در مقدار منطقه اطراف منطقه را از میانگین منعکس می کند.
3.4. تجزیه و تحلیل ویژگی های توزیع فضایی
بیضی انحراف استاندارد می تواند ویژگی های توزیع فضایی عوامل فضایی را منعکس کند [ 39 ، 40 ]. مرکز بیضی مرکز میانگین وزنی عوامل فضایی است و به صورت زیر محاسبه می شود:
در معادله (7)، که در آن و مختصات مرکز میانگین وزنی، x i و y i مختصات عامل i و w i وزن عامل i است.
محور نیمه اصلی بیضی جهت توزیع داده ها را نشان می دهد. جهت آن بر اساس محور X است، با سمت شمال نشان دهنده 0 درجه و چرخش در جهت عقربه های ساعت. این محور به صورت زیر محاسبه می شود:
در معادلات (8) – (11)، و تفاوت مختصات بین مرکز بیضی و فاکتور i است.
هرچه تفاوت بین طول محور اصلی و محور فرعی بیشتر باشد، بیضی صاف تر است، که نشان دهنده جهت گیری بیشتر در توزیع فضایی عوامل است. هرچه طول محور اصلی و محور فرعی نزدیکتر باشد، بیضی گردتر است، که نشاندهنده جهت کمتری در توزیع فضایی است. محور اصلی و محور فرعی به صورت زیر محاسبه می شود:
در معادلات (12) و (13)، که در آن و به ترتیب طول محور اصلی و محور فرعی بیضی است.
4. الگوی فضایی ظرفیت نوآوری و تحول آن
4.1. الگوی تراکم ظرفیت نوآوری و تکامل آن
در طی سالهای 2000-2018، شاخص جهانی موران برای ظرفیت نوآوری صنایع ثانویه مثبت بود و در نتیجه نشاندهنده همبستگی فضایی مثبت بود. ارزش شاخص به سرعت در طول 2000-2014 افزایش یافت. طی سالهای 2015-2018، نرخ رشد کند شد و همبستگی فضایی افزایش یافت. با در نظر گرفتن مرکز منطقه اداری شنژن (114.185، 22.651) به عنوان مبدا، شنژن به چهار منطقه تقسیم می شود: جنوب غربی، شمال غربی، جنوب شرقی و شمال شرقی. واحد انباشتگی بالا ظرفیت نوآوری صنعت ثانویه روند تکاملی گسترش سریع از ناحیه جنوب غربی را به عنوان مبدا به مناطق شمال غربی و شمال شرقی نشان داد. این فرآیند را می توان با توجه به شاخص تراکم و نرخ انبساط به فازهای انبساط و بلوغ تقسیم کرد ( شکل 2).).
دوره 2000-2014 مرحله گسترش الگوی تراکم نوآوری در صنعت ثانویه بود که شاخص جهانی موران به سرعت از 0.136 به 0.307 افزایش یافت. در همین حال، تحت تأثیر اثر سرریز نوآوری، انواع کم، کم، زیاد و زیاد کم تراکم به طور مداوم به نوع تراکم بالا تبدیل شدند. تعداد گروههای تراکم بالا متشکل از واحدهای تجمعی بالا به سرعت افزایش یافت و از ناحیه جنوب غربی به عنوان منبع به مناطق اطراف گسترش یافت. طی سالهای 2000-2004، واحدهای تراکم بالا عمدتاً در منطقه جنوب غربی ظاهر شدند و شکل اولیه هسته نوآوری صنعت ثانویه شنژن را در بخش مرکزی منطقه جنوب غربی ساختند. طی سالهای 2005-2009، گروه های تراکم بالا در منطقه جنوب غربی به منطقه اطراف گسترش یافتند، به سمت جنوب به گوشه جنوب غربی شنژن گسترش یافتند و به سمت شمال از مرز بین جنوب غربی و شمال غربی عبور کردند و تعداد کمی از گروه های تراکم بالا در شمال غربی ظاهر شدند. حوزه. در طول سالهای 2010-2014، شکاف بین تعداد گروههای تراکم بالا در ناحیه جنوب غربی و ناحیه شمال غربی به طور قابل توجهی کاهش یافت و الگوی تراکم توزیع متعادلی را در منطقه غربی نشان داد. در طول این دوره، تعداد کمی از گروههای تراکم بالا نیز در ناحیه شمال شرقی ظاهر شدند، اما بسیار کمتر از آنها در ناحیه شمال غربی، در حالی که هیچ گروه تجمعی بالا در ناحیه جنوب شرقی ظاهر نشد.
طی سالهای 2015-2018، الگوی تراکم نوآوری صنعت ثانویه وارد فاز بلوغ شد. شاخص جهانی موران از 0.307 به 0.344 افزایش یافت که نرخ رشد قابل توجهی کمتری را نسبت به دوره قبلی 2010-2014 نشان داد و تعداد گروههای تراکم بالا اساساً افزایش یافت و الگوی تجمع تدریجی تثبیتکننده را نشان داد. با این حال، گروه ها همچنان روند رشد به اطراف را حفظ کردند و اندازه و تداوم فضایی گروه ها افزایش یافت. در نواحی جنوب غربی و شمال غربی، گروههای چندگانه تراکم بالا به تدریج گسترش یافتند و در گروههای بزرگ جدید ادغام شدند. تنها در این مرحله اولین گروه تراکم بالا در ناحیه جنوب شرقی ظاهر شد که از سایر مناطق بسیار عقب بود.
طی سالهای 2000-2018، شاخص جهانی موران برای صنعت سوم مثبت بود و همبستگی فضایی مثبتی را نشان داد. شاخص جهانی موران در طی سالهای 2000-2004 پایین و همبستگی ضعیفی داشت. پس از این، این شاخص به طور پیوسته افزایش یافت و همبستگی فضایی آن به تدریج افزایش یافت. متفاوت از صنعت ثانویه که روند تکاملی گسترش سریع واحدهای تراکم بالا به مناطق اطراف را نشان می داد، صنعت سوم وابستگی زیادی به منطقه مرکزی نشان داد و نیروی محرکه برای توسعه به مناطق اطراف را نداشت. و از این رو، تشکیل گروه های تراکم بالا در مناطق دور از مرکز شهر منطقه جنوب غربی دشوار بود ( شکل 3 ).
طی سالهای 2000 تا 2004، تنها چند واحد تراکم بالا در مرکز منطقه جنوب غربی وجود داشت، و بقیه مناطق تقریباً با واحدهای تراکم پایین پر شده بودند، که نشان میدهد در این دوره، صنعت سوم در شنژن وجود داشته است. تقریباً منحصراً در مرکز منطقه جنوب غربی و اینکه ظرفیت نوآوری صنعت سوم در بقیه مناطق تقریباً صفر بود.
در طول سالهای 2005-2009، واحدهای تجمع کم و کم فقط در مرز شنژن وجود داشتند، در حالی که گروههای تراکم بالا هنوز در مرکز منطقه جنوب غربی، احاطه شده توسط واحدهای تجمع کم و در مقیاس کوچک وجود داشتند. واحدهای تراکم کم و زیاد پرتعدادترین واحدهای تراکم بودند.
در طول 2010-2014، واحدهای کم تراکم کم تقریبا ناپدید شدند. با توجه به اثر سرریز نوآوری، واحدهای تراکم پایین به تدریج به واحدهای تراکم بالا تبدیل شدند و مقیاس گروه های تراکم بالا در بخش مرکزی منطقه جنوب غربی گسترش یافت. در ناحیه شمال غربی نزدیک مرز شمال به جنوب و در ناحیه شمال شرقی نزدیک مرز شرق به غرب، واحدهای متراکم انفرادی بالا وجود داشت، اما گروههای تراکم بالا همچنان عمدتاً در بخش مرکزی منطقه جنوب غربی متمرکز بودند. ، فاقد نیروی محرکه برای توسعه در سایر زمینه ها است. تعداد زیادی از واحدهای تراکم بالا و پایین در ناحیه شمال غربی ظاهر شدند و به صورت نقطهچین در سراسر ناحیه شمال غربی به جز بخش مرکزی آن پراکنده شدند.
در طی سالهای 2015-2018، واحدهای تراکم بالا به طور مداوم به واحدهای تجمع کم-بالا اطراف تجاوز کردند، مقیاس گروههای تراکم بالا در منطقه جنوب غربی به افزایش ادامه داد و گروههای تراکم بالا در مقیاس کوچک نیز ظاهر شد. در منطقه شمال غربی نزدیک مرز شمال به جنوب. تعداد واحدهای تراکم بالا و پایین در ناحیه شمال غرب افزایش یافت و شکاف قبلی در بخش مرکزی منطقه شمال غرب را پر کرد. تعداد کمی از واحدهای تراکم بالا و کم نیز در ناحیه شمال شرقی نزدیک مرز شرق به غرب ظاهر شدند. منطقه جنوب شرقی به طور مداوم تحت سلطه واحدهای تجمع کم-بالا یا کم-کم بود ( شکل 3 ).
4.2. تکامل ظرفیت های نوآوری در مناطق مختلف
ظرفیت نوآوری صنعت ثانویه ویژگی های توزیع «قوی بودن در غرب و ضعیف بودن در شرق» را نشان داد و مناطق جنوب غرب و شمال غرب از نظر ارزش شاخص و نرخ رشد همواره از مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی جلوتر بودند. در طول سالهای 2000 تا 2009، میانگین ظرفیت نوآوری واحدها در منطقه جنوب غربی، پس از آن در منطقه شمال غرب و منطقه شمال شرق، و کمترین در منطقه جنوب شرقی بود. در طی سالهای 2010-2014، ارزش شاخص هر منطقه به سرعت افزایش یافت، به طوری که منطقه شمال غرب بیشترین افزایش را داشت و منطقه جنوب غرب به عنوان منطقه با بالاترین میانگین ظرفیت نوآوری واحدها جایگزین شد. مقادیر شاخص مناطق جنوب غرب و شمال غرب بسیار بیشتر از مناطق جنوب شرقی و شمال شرقی بود. نشان دادن ویژگی های پراکنش برجسته «قوی بودن در غرب و ضعیف بودن در شرق» است. در طی سالهای 2015-2018، مقادیر شاخص مناطق شمال غرب و جنوب غربی به افزایش خود ادامه دادند و مزیت منطقه غربی نسبت به منطقه شرقی به طور فزایندهای قابل توجه شد. به ویژه، ارزش شاخص منطقه جنوب شرقی بسیار کمتر از سایر مناطق بود (شکل 4 ).
ظرفیت نوآوری صنعت ثالث از سال 2000 تا 2018 به طور قابل توجهی از نظر فضایی قطبی شده بود و به طور مداوم تحت سلطه منطقه جنوب غربی بود. مناطق جنوب شرقی، که تقریباً هیچ ظرفیت نوآوری برای صنعت سوم نداشتند، و میانگین ظرفیتهای نوآوری آنها بین سالهای 2000 و 2018 افزایش چشمگیری را نشان نداد ( شکل 5 ).
4.3. الگوی توزیع فضایی ظرفیت نوآوری
شاخص ظرفیت نوآوری صنعت ثانویه به تدریج از ناحیه جنوب غربی به مناطق شمال غرب و شرق گسترش یافت و در کل ظرفیت نوآوری بالا در غرب و ظرفیت نوآوری ضعیف در شرق را با کاهش تدریجی از جنوب به شمال نشان داد و درختی را تشکیل داد. مانند الگوی توزیع با قسمت مرکزی ناحیه جنوب غربی به عنوان “ریشه” و مناطق شمال غربی و شمال شرقی به عنوان “سایبان” ( شکل 6 ).
از نظر مقادیر افراطی، طی سالهای 2000-2004، واحدهای با ارزش فوقالعاده برای نوآوری صنعت ثانویه در ناحیه جنوب غربی نزدیک مرز شمال به جنوب ظاهر شدند، در حالی که در سالهای 2005-2009، واحدهای با ارزش فوقالعاده به مرکز انتقال یافتند. بخشی از منطقه جنوب غربی است و یک گروه ارزش افراطی به شکل خوشه را تشکیل می دهد، بنابراین مکان هسته نوآوری را تعیین می کند. در طول 2010-2018، هسته نوآوری به طور فزاینده ای نسبت به واحدهای اطراف سودمند شد و اندازه آن به تدریج گسترش یافت در حالی که مرز آن به طور فزاینده ای مشخص شد.
مرکز میانگین، با ظرفیت نوآوری به عنوان آیتم وزنی، می تواند منعکس کننده تکامل مرکز الگوی فضایی ظرفیت نوآوری باشد. طی سالهای 2000 تا 2018، میانگین مرکز ظرفیت نوآوری صنعت ثانویه روند حرکت پیوسته به سمت شمال را نشان میدهد، به تدریج از مرز شمال-جنوب عبور کرده و از ناحیه جنوب غربی به ناحیه شمال غرب حرکت میکند که نشاندهنده ظرفیت نوآوری شمال غرب است. و نواحی شمال شرق به طور مستمر تقویت می شد و به تدریج ظرفیت نوآوری منطقه شمالی به نواحی جنوبی رسید و از آن پیشی گرفت. با این حال، مرکز میانگین هنوز از محور شمال به جنوب دور بوده و در ناحیه غربی واقع شده است، که نشان میدهد ظرفیت نوآوری منطقه غرب همیشه قویتر از ناحیه شرقی بوده است.
از نظر ویژگیهای توزیع فضایی، مساحت بیضی انحراف استاندارد ظرفیت نوآوری صنعت ثانویه به طور مداوم افزایش مییابد که نشان میدهد واحدهای دارای ظرفیت نوآوری در محدوده وسیعتری توزیع شدهاند. بیضی به تدریج مسطح تر شد، نشان می دهد که ویژگی های جهت توزیع فضایی ظرفیت نوآوری صنعت ثانویه به طور فزاینده ای قابل توجه است، با محور اصلی بیضی در جهت “جنوب غربی- شمال شرقی” در طول 2000-2009. طی سال های 2010-2018، ظرفیت نوآوری مناطق شمال غرب و شمال شرق افزایش یافت. به ویژه تعداد زیادی واحد با ظرفیت نوآوری بالا در قسمت غربی منطقه شمال غرب ظاهر شد.
ظرفیت نوآوری صنعت ثالث عمدتاً در منطقه جنوب غربی متمرکز بود و بهبود ظرفیت کلی نوآوری عمدتاً متکی به بهبود ظرفیت نوآوری واحدهای موجود بود که فاقد نیروی محرکه برای توسعه به مناطق اطراف بود. یک الگوی توزیع فضایی مثلثی شکل گرفت که مرکز میانگین به عنوان مرکز و سه گروه در قسمت مرکزی و شرقی ناحیه جنوب غربی و قسمت جنوب شرقی ناحیه شمال غربی به عنوان سه رأس بود ( شکل 7 ).
از نظر مقادیر افراطی، طی سالهای 2000-2018، واحدهای با ارزش فوقالعاده برای نوآوری صنعت ثالث همگی در بخش جنوب شرقی منطقه شمال غربی ظاهر شدند. این واحدها در طی سالهای 2000-2009 یک نقطه منزوی بودند و سپس به تدریج طی سالهای 2010-2018 گروهی را تشکیل دادند. اما مقیاس و تراکم این گروه بسیار کوچکتر از دو گروه تشکیل شده به ترتیب در بخش مرکزی و جنوب شرقی منطقه جنوب غربی بود. در نتیجه، اگرچه واحدهای با ارزش افراطی با بالاترین ظرفیت نوآوری در منطقه جنوب غربی تشکیل نشد، اما میانگین ظرفیت نوآوری واحدهای منطقه جنوب غرب بسیار بیشتر از منطقه شمال غرب بود.
میانگین مرکز ظرفیت نوآوری صنعت ثالث طی سالهای 2000 تا 2018 حرکت قابلتوجهی نداشت و همیشه در بخش مرکزی منطقه جنوب غربی قرار داشت، که نشان میدهد ظرفیت نوآوری صنعت ثالث از نظر مکانی و زمانی بی اثر بوده و همیشه تحت سلطه بوده است. توسط منطقه جنوب غربی
از نظر ویژگی های توزیع فضایی، مساحت بیضی انحراف استاندارد ظرفیت نوآوری صنعت ثالث افزایش قابل توجهی نداشته و حتی طی سال های 2005-2009 کاهش یافته است، که نشان می دهد نوآوری صنعت ثالث فاقد نیروی محرکه برای توسعه به سمت صنعت است. محیط اطراف و اینکه واحدهای دور از مرکز نمی توانند به رشد بالایی در ظرفیت نوآوری دست یابند. در طول 2000-2004، محور اصلی بیضی در جهت “جنوب غربی – شمال شرقی” بود. طی سالهای 2005 تا 2018، ظرفیت نوآوری بخش شرقی منطقه جنوب غربی به تدریج افزایش یافت و جهت محور اصلی بیضی در جهت عقربههای ساعت چرخید اما همچنان جهت “جنوب غربی- شمال شرقی” را حفظ کرد.
5. الگوی فضایی ساختار نوآوری و تحول آن
5.1. تکامل ساختارهای نوآوری در مناطق مختلف
ساختار نوآوری صنعت ثانویه ویژگیهای توزیع «تعادل در غرب و همگنی در شرق» را نشان میدهد. منطقه جنوب غربی همیشه منطقه ای با متوازن ترین ساختار نوآوری، با شاخص ساختار نوآوری پیشرو بود. شاخص ساختار نوآوری منطقه شمال غرب به سرعت رشد کرد و شکاف با منطقه جنوب غرب به تدریج کاهش یافت، در حالی که مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی از نظر شاخص ساختار نوآوری از مناطق شمال غربی و جنوب غربی عقب بودند. طی سالهای 2000-2004، مقدار شاخص منطقه جنوب غربی تنها تقریباً 0.15، مقدار شاخص منطقه شمال غرب 0.05 و میانگین شاخص ساختار نوآوری واحدها در مناطق شمال شرق و جنوب شرق 0 بوده است که نشان میدهد در این دوره ، حداکثر یک نوع صنعت با ظرفیت نوآوری در واحدی از مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی وجود داشت و این چهار منطقه هر یک ساختار نوآوری بسیار همگنی داشتند. طی سالهای 2005-2018، ارزش شاخص منطقه جنوب غرب به طور پیوسته افزایش یافت و در نهایت از 0.4 گذشت. شکاف ارزش شاخص بین ناحیه شمال غرب و ناحیه جنوب غرب به تدریج کاهش یافت و مقادیر شاخص تقریباً به 0.35 رسید که نشان می دهد ساختار کلی نوآوری غرب متمایل به متعادل است. مقادیر شاخص مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی نیز به تدریج افزایش یافت، اما نه به طور قابل توجهی، و هنوز از 0.2 در طی سال های 2015-2018 تجاوز نکرد. بنابراین، تفاوت معنی داری در ساختارهای نوآوری شرق و غرب وجود داشت. ارزش شاخص منطقه جنوب غرب به طور پیوسته افزایش یافت و در نهایت از 0.4 گذشت. شکاف ارزش شاخص بین ناحیه شمال غرب و ناحیه جنوب غرب به تدریج کاهش یافت و مقادیر شاخص تقریباً به 0.35 رسید که نشان می دهد ساختار کلی نوآوری غرب متمایل به متعادل است. مقادیر شاخص مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی نیز به تدریج افزایش یافت، اما نه به طور قابل توجهی، و هنوز از 0.2 در طی سال های 2015-2018 تجاوز نکرد. بنابراین، تفاوت معنی داری در ساختارهای نوآوری شرق و غرب وجود داشت. ارزش شاخص منطقه جنوب غرب به طور پیوسته افزایش یافت و در نهایت از 0.4 گذشت. شکاف ارزش شاخص بین ناحیه شمال غرب و ناحیه جنوب غرب به تدریج کاهش یافت و مقادیر شاخص تقریباً به 0.35 رسید که نشان می دهد ساختار کلی نوآوری غرب متمایل به متعادل است. مقادیر شاخص مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی نیز به تدریج افزایش یافت، اما نه به طور قابل توجهی، و هنوز از 0.2 در طی سال های 2015-2018 تجاوز نکرد. بنابراین، تفاوت معنی داری در ساختارهای نوآوری شرق و غرب وجود داشت. مقادیر شاخص مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی نیز به تدریج افزایش یافت، اما نه به طور قابل توجهی، و هنوز از 0.2 در طی سال های 2015-2018 تجاوز نکرد. بنابراین، تفاوت معنی داری در ساختارهای نوآوری شرق و غرب وجود داشت. مقادیر شاخص مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی نیز به تدریج افزایش یافت، اما نه به طور قابل توجهی، و هنوز از 0.2 در طی سال های 2015-2018 تجاوز نکرد. بنابراین، تفاوت معنی داری در ساختارهای نوآوری شرق و غرب وجود داشت.شکل 8 ).
ساختار نوآوری صنعت ثالث ویژگی های توزیع “نسبتا متعادل در جنوب غربی و بسیار همگن در بقیه مناطق” را نشان داد. در طول فرآیند تکامل، ساختار نوآوری نواحی جنوب غربی و شمال شرقی متمایل به متعادل بود، در حالی که در ناحیه شمال غربی تمایل به همگن بودن داشت. در طول سالهای 2000 تا 2009، شاخصهای ساختار نوآوری مناطق شمالغربی، شمال شرقی و جنوب شرقی همگی 0 بودند و میانگین شاخص ساختار نوآوری واحدها در منطقه جنوب غربی تنها تقریباً 0.075 بود که نشاندهنده ساختار نوآوری بسیار همگن است. طی سالهای 2010-2014، میانگین شاخص ساختار نوآوری واحدهای منطقه جنوب غربی به سرعت به حدود 0.15 افزایش یافت و در عین حال، میانگین شاخصهای ساختار نوآوری واحدهای شمال غرب و شمال شرق شروع به افزایش کرد که بیشترین افزایش در ناحیه شمال شرق به حدود 0.1 رسید. طی سالهای 2015-2018، مقادیر مناطق جنوب غربی و شمال شرقی به طور پیوسته افزایش یافت. ارزش منطقه شمال شرق به بیش از 0.1 افزایش یافت، در حالی که ارزش منطقه جنوب غرب تقریباً 0.2 رسید. ساختار نوآوری بسیار همگن منطقه جنوب غربی تا حدودی بهبود یافت، اما تنها به سطح صنعت ثانویه در مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی رسید. میانگین شاخص ساختار نوآوری واحدهای منطقه شمال غرب با کاهش ارزش شاخص به حدود 0.5 رشد منفی نشان داد. به طور کلی،شکل 9 ).
5.2. الگوی توزیع فضایی ساختار نوآوری
الگوی توزیع فضایی ساختار نوآوری صنعت ثانویه مشابه الگوی توزیع درختی ظرفیت نوآوری بود اما وابستگی شدیدتری به گروه هسته نشان داد و ارزش شاخص واحدهای دور از هسته به آرامی و یکنواخت افزایش یافت. برای برخی کاهش یافت، پدیده ای که در ناحیه شمال شرقی، جایی که هیچ هسته آشکاری وجود نداشت، بارزترین بود ( شکل 10 ).
از نظر مقادیر افراطی، واحدهای ارزش افراطی ساختار نوآوری صنعت ثانویه در بخش شرقی منطقه جنوب غربی طی سالهای 2000-2004 ظاهر شدند و سپس در طول سالهای 2005-2018 به بخش مرکزی منطقه جنوب غربی منتقل شدند. طی سالهای 2010-2018، دو گروه جدید با ارزش افراطی به تدریج در بخشهای غربی و مرکزی منطقه شمال غربی شکل گرفتند.
میانگین مرکز در منطقه جنوب غربی در طول سال های 2000-2009 ظاهر شد، که نشان می دهد شاخص ساختار نوآوری در منطقه جنوبی در دوره اولیه بالاتر بود. در طی سالهای 2010-2018، میانگین مرکز به سمت شمال به مجاورت مرز شمال-جنوب منتقل شد، که نشان میدهد شکاف بین ساختار نوآوری مناطق شمالی و جنوبی کاهش یافته است، اما شکاف بین مناطق شرقی و غربی هنوز قابل توجه است. .
از نظر ویژگیهای توزیع فضایی، مساحت بیضی انحراف استاندارد به طور مداوم افزایش مییابد اما همچنان کوچکتر از بیضی انحراف استاندارد ظرفیت نوآوری است که نشان میدهد شاخص ساختار نوآوری نسبت به نوآوری نسبت به فاصله از مرکز حساستر است. ظرفیت، و ساختار نوآوری واحدهای دور از مرکز همگن تر بود. بیضی ساختار ابتکاری به تدریج مسطح شد و به وضوح ویژگی های توزیع جهت را نشان داد، با محور اصلی بیضی در جهت “جنوب شرقی- شمال غربی” در طول سال های 2000-2004. طی سالهای 2005-2009، با افزایش شاخص ساختار نوآوری در ناحیه شرقی، جهت محور اصلی بیضی به تدریج به سمت “شرق-غرب” تغییر کرد. طی سال های 2010-2014، با ظهور گروههای ارزش افراطی جدید در بخشهای غربی و مرکزی ناحیه شمالغربی، توزیع ساختار نوآوری در نواحی شمال غربی و جنوب غربی متوازن بود و جهت محور اصلی به سمت «شمال غربی-جنوب شرقی» تغییر یافت. طی سالهای 2014-2018، تعداد فزایندهای از واحدها با مقادیر شاخص بالا در قسمت غربی ناحیه شمال غربی ظاهر شد و محور اصلی کمی در جهت عقربههای ساعت چرخید.
تفاوت هایی در الگوهای توزیع فضایی ساختار نوآوری و ظرفیت نوآوری صنعت سوم وجود داشت. واحدهایی با شاخص ظرفیت نوآوری بالا می توانند شاخص ساختار نوآوری پایینی داشته باشند. به عنوان مثال، شاخص ساختار نوآوری در مجاورت قسمت جنوب شرقی منطقه شمال غرب که دارای واحدهایی با مقادیر فوق العاده برای ظرفیت نوآوری بود، پایین بود. یک الگوی توزیع شعاعی برای شاخص ساختار نوآوری، با قسمت جنوب غربی منطقه جنوب غربی به عنوان منبع، یک توزیع متراکم با ارزش بالا در نزدیکی منبع، و یک توزیع به تدریج پراکنده به سمت شمال شرقی وجود داشت ( شکل 11 ).
از نظر مقادیر افراطی، واحدهای ارزش افراطی ساختار نوآوری صنعت ثالث همگی در بخش مرکزی منطقه جنوب غربی ظاهر شدند. در طول سالهای 2000-2009، تنها تعداد کمی از واحدها دارای شاخص ساختار نوآوری بالاتر از 0 بودند و این واحدهای با ارزش شدید در بخشهای مرکزی و جنوب شرقی منطقه جنوب غربی ظاهر شدند. در طی سالهای 2010-2018، یک منطقه با ارزش شدید به سمت جنوب غربی از خوشه در بخش مرکزی منطقه جنوب غربی گسترش یافت، در حالی که خوشه در بخش شرقی منطقه جنوب غربی بهصورت افقی گسترش یافت تا یک منطقه با ارزش شدید در جهت شرق به غرب را تشکیل دهد. .
مرکز میانگین الگوی توزیع فضایی ساختار نوآوری صنعت ثالث در بخش مرکزی منطقه جنوب غربی ظاهر شد و اساساً در طول سالهای 2000-2018 ثابت ماند، مشابه الگوی توزیع فضایی ظرفیت نوآوری.
از نظر ویژگیهای توزیع فضایی، الگوی توزیع فضایی ساختار نوآوری صنعت سوم، ویژگیهای جهتی قویتری را منعکس میکند. در طی سالهای 2000-2009، از آنجایی که شاخص ساختار نوآوری تنها چند واحد صفر نبود، ناحیه بیضی بسیار کوچک و بسیار مسطح بود و محور اصلی در جهت “شمال غربی-جنوب شرقی” بود. طی سالهای 2010-2018، از آنجایی که ساختار کلی نوآوری متوازن بود، شاخص ساختار نوآوری تعداد فزایندهای از واحدها افزایش یافت، و مساحت بیضی نیز افزایش یافت، اما بیضی همچنان صاف بود و جهت محور اصلی آن به سمت جنوب غربی تغییر کرد. -شمال شرقی».
6. نتیجه گیری و بحث
بر اساس دادههای خروجی ثبت اختراع سازمانی شنژن طی سالهای 2000-2018، این مطالعه از واحدهای فضایی بر اساس مختصات جغرافیایی پتنتها به جای مناطق اداری استفاده میکند تا تأثیر تفاوتها در تقسیم اداری بر تحلیل الگوی فضایی را کاهش دهد. این مطالعه همچنین ساختار نوآوری را وارد سیستم ارزیابی نوآوری میکند، قابلیت نوآوری و شاخص ساختار نوآوری یک واحد فضایی و روشهای محاسبه آنها را برای تحلیل الگوهای فضایی نوآوری و تکامل آنها از منظر میکروسکوپیتر طراحی میکند. از طریق طبقه بندی پتنت ها بر اساس صنایعی که شرکت ها به آن تعلق دارند، اکنون می توان الگوی فضایی ساختار نوآوری واحدها را با تمرکز بر الگوی فضایی ظرفیت نوآوری هر صنعت تحلیل کرد. در مقایسه تفاوتهای فرآیند تکامل الگوهای فضایی نوآوری صنایع مختلف، حالتهای توسعه نوآوری صنایع مختلف را نیز میتوان به صورت عمیق تحلیل کرد.
الگوی ظرفیت نوآوری صنعت ثانویه یک اثر سرریز نوآوری برجسته را نشان داد، که یک همبستگی فضایی مثبت را نشان میدهد، با واحدهای تراکم بالا عمدتاً در مناطق جنوب غربی و شمال غربی و تعداد کمی در ناحیه شمال شرقی ظاهر میشوند. با توجه به تغییرات شاخص جهانی موران، سیر تحول الگوی فضایی صنعت ثانویه را می توان به فاز گسترش از سال 2004 تا 2014 و فاز بالغ از سال 2015 تا 2018 تقسیم کرد. الگوهای فضایی ظرفیت نوآوری و ساختار نوآوری. صنعت ثانویه مشابه بودند. به طور مشخص، توزیع شاخص ظرفیت نوآوری و ساختار نوآوری هر کدام با ارزش بالا در غرب و مقدار کم در شرق و کاهش تدریجی مقدار شاخص از جنوب به شمال مشخص شد و یک الگوی توزیع درخت مانند با بخش مرکزی تشکیل شد. ناحیه جنوب غربی به عنوان «ریشه» و نواحی شمال غربی و شمال شرقی به عنوان «سایبان». الگوی ظرفیت نوآوری صنعت ثالث نیز اثر سرریز نوآوری قابل توجهی داشت که نشان دهنده همبستگی فضایی مثبت است. تقریباً تمام واحدهای تراکم بالا در ناحیه جنوب غربی متمرکز بودند، تعداد کمی در ناحیه شمال غربی ظاهر شدند و شاخص جهانی موران به طور پیوسته رشد کرد. تفاوت هایی در الگوهای فضایی ظرفیت نوآوری و ساختار نوآوری صنعت ثالث وجود داشت. ظرفیت نوآوری دارای یک الگوی توزیع فضایی مثلثی بود که توسط مرکز میانگین به عنوان مرکز و سه گروه در قسمت مرکزی و شرقی ناحیه جنوب غربی و قسمت جنوب شرقی ناحیه شمال غربی به عنوان سه رأس تشکیل شده است. ساختار نوآوری یک الگوی توزیع فضایی شعاعی با قسمت جنوب غربی منطقه جنوب غربی به عنوان منبع و یک توزیع تدریجی پراکنده به سمت شمال شرقی را نشان داد.
تفاوت هایی در حالت تکامل بین صنایع ثانویه و ثالثه از نظر ظرفیت نوآوری جامع و ساختار نوآوری وجود داشت. تحولات ظرفیت نوآوری و ساختار نوآوری صنعت ثانویه مشابه بود و مناطق با ظرفیت نوآوری بالا تمایل به ساختار نوآوری متعادلتری داشتند که نشان میدهد بهبود ظرفیت نوآوری صنعت ثانویه میتواند صنایع بیشتری را برای مشارکت در آن جذب کند. نوآوری و بر این اساس، ساختار نوآوری متوازن است. بنابراین، برای نوآوری صنعت ثانویه، معرفی شرکتهایی با ظرفیت نوآوری بالا میتواند موجب بهبود ظرفیت نوآوری و ایجاد تعادل در ساختار نوآوری در حوزهها شود. بنابراین همکاری نوآورانه خوشه های صنعتی و افزایش رقابت پذیری را ترویج می کند. تفاوت های آشکاری بین تحولات ظرفیت نوآوری و ساختار نوآوری صنعت ثالث وجود داشت. ساختار نوآوری مناطق با ظرفیت نوآوری بالا لزوماً متعادل نبود. اگرچه بخش شرقی منطقه شمال غرب دارای واحدهایی با بالاترین شاخص ظرفیت نوآوری بود، اما هنوز نتوانستند مناطق اطراف را به سمت بهبود و تشکیل گروهی با شاخص ساختار نوآوری بالا سوق دهند. توزیع فضایی شاخص ساختار نوآوری بیشتر به شرایط مکان بستگی داشت. ساختار نوآوری بخش مرکزی منطقه جنوب غربی واقع در مرکز شهر و بخش جنوب شرقی منطقه جنوب غربی نزدیک هنگ کنگ متعادل تر از سایر مناطق بود. و گروه با مقادیر شدید شاخص ساختار نوآوری روند تکاملی رشد را در جهت هنگ کنگ (در جنوب) نشان دادند. بنابراین، برای نوآوری صنعت ثالث، باید به مزیت موقعیت مکانی مرکز شهر بازی کامل داده شود و در این بین، تبادل و همکاری با هنگ کنگ برای جذب صنایع بیشتر برای مشارکت در فعالیت های نوآوری تقویت شود.
اگرچه دادههای ثبت اختراع میتوانند ظرفیت شرکتها برای انجام نوآوری را تا حد زیادی منعکس کنند، سرمایهگذاری در فعالیتهای نوآورانه، میزان استعدادهای نوآورانه، و توانایی تبدیل پتنت، همه شاخصهای مهمی برای ارزیابی ظرفیت نوآوری شرکتها هستند. با این حال، جمع آوری داده های مربوط به نوآوری در سطح سازمانی بسیار دشوار است. اگر داده های مربوطه عمومی شود، روش ارزیابی ظرفیت نوآوری می تواند بیشتر بهبود یابد. در این تحقیق، یک شاخص ساختار نوآوری برای ارزیابی ساختار نوآوری هر واحد طراحی شده است. استانداردهای طبقه بندی مختلف تمرکز متفاوتی بر انواع صنعت دارند. از این رو، نتایج تجزیه و تحلیل متفاوتی ممکن است به دست آید. این مطالعه صنایع را بر اساس طبقه بندی صنعتی چین برای فعالیت های اقتصادی ملی طبقه بندی می کند. با این حال، انواع استانداردهای طبقه بندی برای انواع صنعت وجود دارد. به عنوان مثال می توان آنها را از نظر عوامل تولید به صنایع کار بر، سرمایه بر و فناوری بر تقسیم کرد. الگوهای ساختار نوآوری تحت استانداردهای طبقه بندی مختلف را می توان در تحقیقات آینده مقایسه کرد. بنابراین، طراحی یک سیستم ارزیابی منطقی و دقیق تر نوآوری که بتواند هم تغییرات ظرفیت نوآوری یک واحد و هم ترکیب و تعامل صنایع مختلف درون واحد را منعکس کند و هم الگوی فضایی نوآوری درون شهری و سیر تحول آن را مشخص کند. کلید مطالعه حالت توسعه نوآوری یک شهر، موضوعی که ارزش بررسی عمیق را دارد.
بدون دیدگاه