لجنگذاری سالانه سد مراکشی با از دست دادن ظرفیت ذخیرهسازی مخازن در حدود 75 میلیون متر مکعب است .در سال. دگرگونی کاربری اراضی و تغییرات آب و هوایی مداوم احتمالاً روند تخریب و فرسایش خاک را تسریع می کند. در این زمینه حساس، مراکش باید پاسخهای مناسبی را از نظر استراتژیهای سازگاری و اصلاح به تخریب منابع آب و خاک ارائه دهد. اهداف این مقاله توصیف تخریب ویژه (SD) حوضه طنجه از طریق مطالعه لجنپوشی حوضه آبخیز واقع در بالادست سد هاچف و تجزیه و تحلیل نرخ لجنپوشی سد هاچف با توجه به تغییرپذیری بارشها و پویایی صومعه پوشش گیاهی رویکرد اتخاذ شده مبتنی بر تجزیه و تحلیل بررسی های عمق سنجی سد هاچف برای توصیف SD و تجزیه و تحلیل نرخ گل و لای بر اساس توصیف تغییرپذیری مکانی و زمانی دو عامل کلیدی فرسایش آبی است. نتایج پردازش بررسی های عمق سنجی در یک دوره تحلیلی 19 ساله (1995-2014) نشان دهنده میانگین سالیانه سیلو شدن کل حدود 11.46 میلی متر است.3 و SD مربوطه حدود 36.7 t⋅ha -1 ⋅yr -1 . این مطالعه تأثیر معنادار تغییرپذیری مکانی و زمانی بارش و پوشش گیاهی را بر دینامیک گلریزی سدها نشان میدهد.
کلید واژه ها
سیلتینگ سد , تغییرپذیری مکانی و زمانی , سد هاشف , مراکش
1. مقدمه
منابع آب مراکش به طور طبیعی به دلیل موقعیت جغرافیایی این کشور و قرار گرفتن آن در معرض خطرات آب و هوایی محدود است.
در شرایط کمبود منابع آب، و برای حمایت از توسعه کشور، مراکش مدتها متعهد به ایجاد زیرساختهای اصلی آب بوده است. سیاست ساخت سد پیشگیرانه منجر به ایجاد 140 سد بزرگ با ظرفیت کل ذخیره سازی حدود 17.6 میلیارد متر مکعب شده است [ 1 ].
بخش آب مراکش با پتانسیل هیدرولیکی قابل تحرک حدود 22 میلیارد متر مکعب در سال و در دسترس بودن آب 700 متر مکعب سرانه ، در حال حاضر با چندین محدودیت طبیعی و انسانی از جمله فرسایش آبی خاک و تخریب شدید آنها مواجه است.
پیامدهای فرسایش هم در بالادست، در سطح تخریب خاک، اساس تمام تولیدات کشاورزی، مرتعی یا جنگلی، و در پایین دست در سطح بسیج منابع آب، عنصری حیاتی برای توسعه اجتماعی-اقتصادی کشور، درک میشوند.
در مراکش، کشوری که سدهای زیادی را در خود جای داده است، فرسایش آبی عامل اصلی تخریب خاک با اثرات مستقیم (“در محل”، بالادست) بر ظرفیت خاک برای تضمین عملکردهای اساسی آن مانند تولید کشاورزی و غیرمستقیم در نظر گرفته می شود. اثرات (“خارج از سایت”) در پایین دست، منجر به گل و لای سریع سدها، کدورت آب آشامیدنی و انتقال مواد مغذی و آلاینده های جذب شده روی ذرات معلق می شود.
لجن زنی سالانه سد با از دست دادن ظرفیت ذخیره سازی مخازن در حدود 75 میلیون متر مکعب در سال، یعنی 0.5 درصد کاهش در ظرفیت سد مطابقت دارد [ 2 ]. این لجن کردن منجر به کاهش حجم تنظیم شده یا تضمین شده برای کاربران می شود.
با در نظر گرفتن هزینه توسعه منابع آبی از طریق سدها که بین 0.6 تا 2 درهم در هر متر مکعب متغیر است، هزینه لجن کشی سدها بین 45 میلیون درهم تا 150 میلیون درهم یعنی به طور متوسط 97.5 میلیون درهم متغیر است.
فرسایش آبی ناشی از اثرات هم افزایی شرایط طبیعی و فعالیت های انسانی است. طبق مطالعات Vezena and Bonn (2006) [ 3 ] و Boudhar et al. (2007) [ 4 ]، فشار جمعیت و گسترش کشت محصولات، همراه با اثرات تقویت کننده تغییرات آب و هوایی، زمین را در معرض رواناب و در نتیجه در معرض تخریب خاک از طریق فرسایش آبی قرار داده است. مورد دوم توسط Pandey و همکاران در نظر گرفته شده است. (2009) [ 5 ] به عنوان یک پدیده مکانی-زمانی که در چندین کشور جهان رو به رشد است.
پیشبینی سناریوهای مختلف آب و هوایی نشان میدهد که شمال مراکش، مانند سایر نقاط جهان، با افزایش دما از 2.3 تا 2.9 درجه سانتیگراد و کاهش 10 تا 30 درصدی بارندگی، دستخوش تغییراتی در رژیمهای بارندگی و دما خواهد شد. تا سال 2050 [ 6 ]. همچنین انتظار میرود تغییرات اقلیمی، فصلی الگوهای بارندگی را تغییر دهد، در حالی که فراوانی و شدت رویدادهای شدید آبوهواشناسی مانند خشکسالی و سیل را بسته به فصل و منطقه افزایش میدهد. تغییرات در کاربری زمین از این تغییرات آب و هوایی، علاوه بر محدودیت های دیگر مانند رشد جمعیتی قوی مشاهده شده در اطراف دریای مدیترانه، ناشی می شود. بنابراین نیاز فوری برای پاسخگویی به این تغییرات جهانی با پیشنهاد راهبردهای سازگاری/بهسازی برای تخریب منابع آب و خاک وجود دارد.
اهداف این مقاله عبارتند از: 1) توصیف تخریب ویژه (SD) حوضه تنگه از طریق مطالعه لجنپوشی حوضه واقع در بالادست سد حچف و 2) تجزیه و تحلیل میزان لجنگذاری سد مذکور با توجه به تغییرپذیری بارش ها و پویایی صومعه پوشش گیاهی
2. مواد و روشها
2.1. منطقه مطالعه
منطقه طنجه عمدتاً از حوضه های اقیانوس اطلس از سه رودخانه، Oued Mhahar، Oued Hachef و Oued Ayacha و حوزه های مدیترانه از طنجه تا سبتا تشکیل شده است. ورودی آب سطحی در منطقه به 655 میلی متر 3 در سال با یک بی نظمی شدید بین سالانه که با توالی های خشک و مرطوب متناوب مشخص می شود [ 7 ] است.
حوضه طنجه با نسبتی حدود 750 متر مکعب در سال / ساکن زیر آستانه تنش آبی مشخص می شود. این وضعیت در آینده با توجه به توسعه اقتصادی حوضه که جریان مهاجرت قابل توجهی را تخلیه خواهد کرد، تشدید خواهد شد.
سد هاچف (به نام سد 9 آوریل 1947)، یکی از چهار سد در حوضه هیدرولیک طنجه ( جدول 1 )، در ریف غربی در حدود 30 کیلومتری جنوب شهر طنجه و 15 کیلومتری شرق شهر واقع شده است. از آسیله این سد از نوع پرکننده همگن است که از آبرفت و ریپرپ ساخته شده است. حداکثر ارتفاع پی 52 متر است.
این سد حوضه آبریز 218 کیلومتر مربعی را کنترل می کند . ورودی زهکشی شده به سد به طور متوسط 75 میلی متر مکعب در سال است. در ساحل مخزن معمولی، سد ظرفیت ذخیره سازی بزرگی بیش از 300 میلی متر مکعب ، معادل چهار برابر جریان ورودی طبیعی را ارائه می دهد.
آب و هوای منطقه مدیترانه ای با دو فصل متمایز، یک فصل تابستان گرم و خشک بین اردیبهشت تا مهر و دومین فصل بارانی و خنک از نوامبر تا آوریل است.
از دیدگاه زمین شناسی، حوزه آبخیز سد حچف بخشی از حوزه بیرونی زنجیره ریف است. در یک واحد به اصطلاح طنجه متعلق به منطقه داخل ریفاین واقع شده است. این واحد از فلیش ها، رس ها و ماسه سنگ های رسی تشکیل شده است که اساساً غیر قابل نفوذ هستند. در نتیجه این سازندها، سیستم آبخوان در حوضه به چند سفره آب محلی با تغذیه بسیار کم محدود می شود.
شکل 1 وضعیت منطقه مورد مطالعه و همچنین موقعیت سدها در حوضه طنجه را نشان می دهد.
شکل 1 . موقعیت جغرافیایی منطقه مورد مطالعه.
2.2. مطالعه رسوب گذاری مخازن سد
روشهای مختلفی برای تعیین میزان لجنگذاری مخازن سدها استفاده میشود. بررسی های عمق سنجی [ 1 ] [ 8 ] [ 9 ] برای لجن کشی سد هاچف انتخاب شد. این رویکرد شامل تجزیه و تحلیل بررسی های عمق سنجی ایجاد شده برای سد به منظور تعیین کمیت میزان گل و لای و تعیین مقدار تخریب خاص مربوطه است. محاسبه بر اساس چگالی سیلت برابر با 1.3 انجام شد، با در نظر گرفتن میزان رسوب محبوس شده در مخازن طبق منحنی کالیبراسیون برون (1953) [ 10 ]، که امکان تعیین نرخ به دام افتادن یک مخزن را به عنوان امکان پذیر می کند. تابعی از نسبت بین ظرفیت سد و متوسط ورودی سالانه آب است.
2.3. تجزیه و تحلیل عوامل دینامیکی فرسایش آب
فرسایش بارندگی و پوشش گیاهی عوامل کلیدی در مدل سازی معادله از دست دادن خاک در نظر گرفته می شوند. با توصیف تنوع مکانی و زمانی این دو عامل، می توان میزان تخریب خاک توسط پدیده فرسایش آبی را بهتر ارزیابی کرد و اقدامات ضد فرسایشی مناسب را پیشنهاد کرد. برای مثال، رگبار باران میتواند باعث از بین رفتن شدید خاک در طول آیش تابستان شود، اما در طول فصل رشد خسارت کمی ایجاد کند. بارش و پوشش گیاهی عواملی هستند که عموماً باعث تنوع بالای درون فصلی می شوند [ 11 ] [ 12 ] [ 13 ].
2.3.1. تغییرپذیری بارندگی مکانی و زمانی
ضریب فرسایش بارندگی (R) پارامتری است که تأثیر تهاجمی آب و هوا را بر سطح خاک ارزیابی می کند [ 14 ].
شاخص پرخاشگری اقلیمی برای یک دوره 20 ساله با استفاده از فرمول رنارد و فریموند محاسبه شد که مناسب ترین نتیجه فرسایش را به دست می دهد (Lo and Guejjoud (2017)). همچنین بیشترین همبستگی را با نتایج فاستر (2008) و ویشمیر (1987) دارد [ 2 ]. این یک فرمول سالانه است و به شکل زیر است:
1) R = 0.0483 * P 1.610 ، اگر P < 850 میلی متر؛
2) R = 587.8 – 1.219 * P + 0.004105 * P 2 ، اگر P> 850 میلی متر؛
که در آن P بارندگی سالانه است.
داده های بارندگی از دو ایستگاه بارندگی واقع در سمت راست حوضه آبخیز سد حاچف (ایستگاه باران du 9 avril و ایستگاه بنی هارچان) است. آنها توسط آژانس آبخیزداری لوکوس (ABHL) مرتبط با این مطالعه ارائه شدند.
2.3.2. پایش مکانی و زمانی پوشش گیاهی
روش های مختلفی برای بررسی تغییرات و تکامل پوشش گیاهی از طریق تصاویر ماهواره ای [ 14 ] وجود دارد که یکی از آنها استفاده از شاخص های پوشش گیاهی مرتبط با شدت سبز است. NDVI (شاخص تفاوت نرمال شده گیاهی) اندازه گیری تعادل بین انرژی دریافتی و انرژی ساطع شده توسط اجسام روی زمین است [ 15 ]. هنگامی که برای جوامع گیاهی اعمال می شود، می توان ویژگی های مختلف تاج پوشش، از جمله فعالیت فتوسنتزی، میزان پوشش، ماهیت و ساختار تاج پوشش، وضعیت آب های سطحی، و غیره را تخمین زد. بنابراین می توان از آن برای مشخص کردن نوع کاربری زمین (جنگل، علفزار، خاک، آب و غیره) موجود در یک منطقه خاص.
NDVI یک شاخص بدون بعد است، بنابراین مقدار آن بین -1 و +1 است. در عمل، مقادیر بسیار پایین NDVI (<0.2) نشان دهنده آب و خاک لخت است، در حالی که مقادیر بالاتر نشان دهنده پوشش گیاهی است.
اکثر مطالعاتی که سعی در ارزیابی NDVI در مقیاس بزرگ (حوضه آبخیز) داشته اند با استفاده از تصاویر Landsat [ 14 ] انجام شده اند که امکان استفاده از باندهای مختلف (مرئی، مادون قرمز، نزدیک مادون قرمز، و غیره) را در وضوح 30 متر می دهد.
این مطالعه بر روی مجموعهای از تصاویر Landsat 5، 7 و 8 بهدستآمده در بازه زمانی سپتامبر تا دسامبر سالهای 1995، 2000، 2009، 2014 بهطور رایگان توسط USGS (سازمان زمینشناسی ایالات متحده) ارائه شد.
تصحیحات رادیومتری و هندسی قبلاً بر روی تصاویر قبل از به دست آوردن آنها انجام شده است. آنها فقط باید در سیستم پروجکشن Lambert Conique Conforme که در مراکش پذیرفته شده بود مجدداً طرح ریزی می شدند.
NDVI از کانال قرمز (R) و کانال مادون قرمز نزدیک (PIR) ساخته شده است. با برجسته کردن تفاوت بین نوار قرمز مرئی و باند مادون قرمز نزدیک طبق فرمول زیر:
1) NDVI = (PIR – R)/(PIR + R)
که در آن PIR مربوط به مقدار بازتاب باند مادون قرمز نزدیک و R مربوط به باند قرمز است.
برای Landsat TM و ETM+ از فرمول زیر استفاده شد:
2) NDVI = (B4 – B3)/(B4 + B3)
که در آن B4 باند 4 (0.76 – 0.90 میکرومتر) مربوط به مادون قرمز است و B3 باند 3 (0.63 – 0.69 میکرومتر) است که مربوط به قرمز در تصاویر Landsat TM و ETM+ است.
برای Landsat 8 (OLI-TIRS) از فرمول زیر استفاده شد:
3) NDVI = (B5 – B4)/(B5 + B4)
که در آن B5 باند 5 مربوط به مادون قرمز با طول موج بین 0.85 تا 0.88 میکرومتر است و B4 باند 4 است، با طول موج بین 0.64 و 0.67 میکرومتر، مربوط به قرمز در تصاویر Landsat 8 (OLI-TIRS).
تفاوت در طول موج باندهای مادون قرمز و قرمز بین Landsat TM و ETM+ و Landsat 8 می تواند بر روند مقایسه مقادیر NDVI محاسبه شده در هر تصویر ماهواره ای تأثیر بگذارد. در واقع، طبق مطالعه Peng Li & al (2014)، حسگرهای Landsat 8 OLI، در مقایسه با ETM+، مقادیر بالاتری را برای باند مادون قرمز نزدیک برای پوشش گیاهی میدهند، اما مقدار کمتری را برای سایر انواع پوششهای زمین نشان میدهند. پوشیده از پوشش گیاهی از سوی دیگر، Teillet و Ren (2008) اثر اثرات اختلاف باند طیفی (SBDE) بر شاخصهای پوشش گیاهی را با برهمکنش بین پاسخهای نیمرخهای طیفی حسگرها و با وابستگی طیفی انتقال گاز اتمسفر توجیه میکنند.
گنجاندن SBDE در طبقهبندی تصاویر ماهوارهای برای این مطالعه نیز برای امکان مقایسه بین مقادیر NDVI برای هر نوع پوشش زمین ضروری بود. بنابراین از مقادیر زیر استفاده شد:
▪ Landsat TM و ETM +
3. نتایج و بحث
3.1. تجزیه و تحلیل سیلتینگ سد هاچف
ما از بررسی های عمق سنجی برای تجزیه و تحلیل میزان لجن گذاری سد و ایجاد SD مرتبط برای حوضه تغذیه کننده سد مورد مطالعه استفاده کردیم.
در تاریخ آخرین بررسی عمق سنجی (2014) و با توجه به وضعیت راه اندازی سد حاچف، کل سیلتینگ در حد 11.46 میلی متر مکعب است ، یعنی میانگین نرخ سیلوسازی 0.6 میلی متر مکعب در سال.
تجزیه و تحلیل چهار بررسی عمق سنجی انجام شده (1995، 2000، 2009 و 2014) امکان کمی سازی لجن زنی سد را در دوره 1995-2014 فراهم کرد ( شکل 2 ).
شکل 2 . سیلتاسیون سد هاچف برای 3 دوره تجزیه و تحلیل عمق سنجی.
با اشاره به “منحنی برون” (نرخ به دام انداختن 97٪) و بر اساس چگالی سیلت 1.3، ما یک تخریب خاص (SD) از مرتبه 3674 t∙km -2 ∙yr -1 به دست می آوریم که حوضه آبخیز بالادست را مشخص می کند. سد هاچف.
3.2. تحلیل عاملی بارش
در سطح منطقه مورد مطالعه، تنوع مکانی و زمانی بالایی در بارش وجود دارد ( شکل 3 و شکل 4 ):
▪ در طول زمان: تغییرات روزانه، فصلی (باران در زمستان افزایش می یابد و تا پایان تابستان کاهش می یابد)، سالانه و بین سالی است. نوسانات در تکامل ماهانه بارش ثبت شده توسط ایستگاه 9 آوریل نشان دهنده سازگاری با تغییرات معمول فصلی (زمستان، تابستان) است. به عنوان مثال، میزان بارندگی سالانه ثبت شده توسط ایستگاه، از حداقل 547.5 میلی متر تا حداکثر 2198.9 میلی متر، مشاهده شده در سال 1996، با میانگین محاسبه شده بین سال های 1995 و 2014، 993.8 میلی متر و انحراف معیار 421.2 میلی متر است. بزرگی این انحراف استاندارد، تنوع بالای بارندگی بین سالانه را تایید می کند.
▪ از نظر فضایی: در طول یک رویداد بارانی، به ندرت شدت باران در کل منطقه مورد مطالعه یکنواخت است. بارندگی بین 400 تا بیش از 1000 میلی متر در دشت ها و تپه ها در غرب (هاچف، تاهادارت، آیاچا، شبه جزیره طنجه)، دشت لوکوس در جنوب و حوضه های Smir، Martil و Laou در شمال متغیر است. در دشت ها، بارندگی سالانه اغلب کمتر از 400 میلی متر است. تأثیر ارتفاع نیز در تعداد روزهای بارانی در سال احساس می شود. بارندگی نیز از شمال به جنوب کاهش می یابد (80 روز در طنجه در مقابل 60 روز در ارباوا).
شکل 3 . روند بارش سالانه برای دو ایستگاه مورد مطالعه (1374-1393).
شکل 4 . سیر تحول بارش ماهانه برای دو ایستگاه مورد مطالعه (1374-1393).
شکل زیر ( شکل 5) تکامل فرسایش سالانه باران برای دو ایستگاه مورد مطالعه را نشان می دهد که با فرمول رنارد و فریموند محاسبه شده است:
شکل 5 . تغییرات در فرسایش بارندگی سالانه (1995-2014).
میانگین فرسایش سالانه بارندگی دو ایستگاه مورد مطالعه به ترتیب برابر با 4062، 2765 و 3776 مگاژول میلیمتر در هکتار برای سه دوره تحلیل میزان گلآلودگی است.
ارزش SD که بدین ترتیب ایجاد شد، بالاتر از دو سد واقع در نزدیکی سد حاشف است (سد ابن بطوطه: 2995 t∙km −2 ∙yr −1 و Oued El Makhazen: 2815 t∙km −2 ∙yr −1 ).
همچنین به وضوح بالاتر از مقادیر DS است که با استفاده از دو معادله توصیه شده در چارچوب مطالعه لجن کشی سدها در مراکش به دست آمده است. این معادلات، بر اساس مساحت سطح حوضه به تنهایی یا ترکیبی از مساحت سطح حوضه و میانگین سطح رواناب بین سالانه، به ترتیب 37 درصد و 30 درصد در تخریب فعلی ناشی از عمق سنجی دست کم برآورد می شوند [ 16 ].
3.3. تجزیه و تحلیل ضریب پوشش زمین
مطالعه دینامیک پوشش گیاهی بر اساس تجزیه و تحلیل تغییرات بین سالانه در NDVI به ترسیم نقشه های پوشش زمین برای چهار سال مربوط به تاریخ بررسی های عمق سنجی کمک می کند (شکل های 6-9).
تجزیه و تحلیل پویایی پوشش گیاهی در مقیاس حوضه در بالادست سد هاچف در دوره 1995-2014 نشان دهنده کاهش پوشش گیاهی “متوسط متراکم” (7115 تا 5406 هکتار) و افزایش پوشش گیاهی کم (3533 تا 4919 هکتار) است. تغییرات پوشش گیاهی در شکل 10 و شکل 11 نشان داده شده است.
مقایسه میزان سیلتاسیون سد هاچف، محاسبه شده با تجزیه و تحلیل چهار بررسی عمق سنجی موجود، سهم بالقوه تغییرپذیری مکانی و زمانی دو عامل دینامیکی فرسایش آبی را در توضیح این روند گلریزی نشان میدهد.
شکل 6 . نقشه پوشش زمین در سال 95.
شکل 7 . نقشه پوشش زمین در سال 2000.
شکل 8 . نقشه پوشش زمین در سال 2009.
شکل 9 . نقشه پوشش زمین در سال 2014.
شکل 10 . تغییرات در مساحت انواع کاربری زمین.
شکل 11 . پویایی پوشش گیاهی با دوره تجزیه حمام سنجی.
▪ برای دوره 1995-2000، سد حدود 2.5 میلی متر مکعب از حجم آب را به دلیل گل و لای مخزن از دست داد، یعنی میانگین نرخ گل و لای 0.5 میلی متر مکعب در سال. در این دوره، حوضه آبریز سد حچف با سطح نسبتاً بالایی از فرسایش باران (میانگین سالانه حدود 4062 مگاژول در هر هکتار ساعت در سال) و پوشش گیاهی با رگرسیون واضح تراکم متوسط مشخص شد. پوشش گیاهی (-1660 هکتار) و افزایش اشغال زمین برهنه (+1484 هکتار).
▪ طی دوره 2000-2009، رسوب گذاری مخزن سد، گل و لای 1 میلی متر مکعب ، یعنی نرخ رسوب سالانه حدود 0.11 میلی متر مکعب در سال را ثبت کرد. در این دوره، ماهیت فرسایشی بارانها با مقدار متوسط (میانگین سالانه حدود 2765 مگاژول میلیمتر در هکتار ساعت در سال) و پویایی رویشی کمتر مشخص شد.
▪ طی دوره 2009-2014، لجن گذاری سد 7.96 میلی متر مکعب برآورد شده است ، یعنی میانگین سالیانه سیلوسازی حدود 1.6 میلی متر مکعب در سال. بارشهای ثبتشده در این دوره با سطح بالایی از فرسایش (میانگین سالانه حدود 3776 مگاژول میلیمتر در هکتار در هر ساعت) مشخص شد. پوشش گیاهی با افزایش خالص در پوشش گیاهی کم (+1158 هکتار) مشخص شد.
4. نتیجه گیری
سد حاچف که در سال 1995 راه اندازی شد و به عنوان یک سازه هیدرولیکی ضروری در حوضه طنجه برای تامین آب شرب شهرهای طنجه و اصیله در نظر گرفته شد، با سرعت بیش از 36 تن در هکتار در سال در حال گل و لای شدن است.
مقایسه این مقدار تخریب خاص (SD) با مقدار تخمین زده شده توسط آب سنجی برای سدهای منطقه ای، به ویژه برای سد ابن بطوطه (2995 t∙km -2 ∙yr -1 ) نشان می دهد که حوزه حوضه حوض در معرض فرسایش شدید است.
نتایج برجستهشده توسط این مقاله نشاندهنده پیوند نزدیکی است که میتواند میزان لجنگذاری سد را با بعد مکانی-زمانی مشخصکننده دو عامل کلیدی پدیده فرسایش آبی (تهاجمی بارندگی و دینامیک پوشش گیاهی) توضیح دهد و این، به ویژه در سرزمینی مانند طنجه که با تغییرات قابل توجه جهانی مشخص شده است و عملیات بسیج آب های سطحی برای آن در دست ساخت است (سد خروب) یا برای میان مدت برنامه ریزی شده است (سد آیاچه).
نتایج این کار نشان می دهد که مدیریت سد به طور فزاینده ای نیاز به بازنگری در زمینه تغییرات جهانی دارد. افزایش پیشبینیشده در فراوانی و شدت رویدادهای شدید اقلیمی مرتبط با تغییرات قابلتوجه در کاربری و پوشش زمین ممکن است پدیده فرسایش آبی را تشدید کند که منجر به گلآلود شدن مخازن سدها در پایین دست، کاهش حجم آب و در نتیجه مانع از پایداری هیدرولیک شود. سازه های.
بدون دیدگاه