کاوش های باستان شناسی شامل از هم پاشیدن، حذف و جمع آوری مجدد پرونده باستان شناسی است. به همین دلیل، بسیاری آن را یک فعالیت تخریبی و تکرار نشدنی می دانند. این تصور به پیشرفت در عمل باستانشناسی کمک کرده است، یعنی توسعه سیستمهای ثبت رایانهای که حفاریهای باستانشناسی را به صورت فضایی و حجمی در طول کار میدانی به صورت دیجیتالی ثبت میکنند. این مقاله به آن دسته از مکانهای باستانشناسی میپردازد که در آنها ثبت دیجیتالی میدانی انجام نشده است. این مکانها که با روشهای سنتی ثبت شدهاند، نباید از تلاشها برای بازسازی دادههای باستانشناسی فضایی، حجمی و چینهشناسی مستثنی شوند. یک روش کامل برای تبدیل رکوردهای سنتی به داده های دیجیتالی ارائه شده است، از جمله رویه های دقیق مورد نیاز برای ترسیم سه بعدی داده های ثبت شده – هم مواد حفاری شده و هم نقشه های سایت ترسیم شده و مقاطع. در نهایت، استفاده از این روش ها در سایت پیچیده پلیستوسن اولیه تا میانی نشان داده شده است، که مزایای دیجیتالی کردن و بازسازی سه بعدی را در حل سوالات چینه شناسی و فضایی نشان می دهد.
کلید واژه ها
باستان شناسی دیجیتال ، سیستم های اطلاعات جغرافیایی ، روش های ثبت باستان شناسی ، مدل بازسازی سه بعدی
1. مقدمه
بخش مهمی از کاوشهای باستانشناسی، ثبت ویژگیهای چینهشناسی و فضایی بخشهای تشکیلدهنده یک منطقه مورد مطالعه به منظور حذف آنها به ترتیب معکوس تهنشینی است [ 1 ]. بنابراین، از هم پاشیدگی، حذف و جمع آوری مجدد اسناد باستان شناسی توسط بسیاری فعالیت های غیرقابل تکرار و مخرب تلقی می شود (به عنوان مثال، [ 2 ] [ 3 ] [ 4 ]). این تصور به پیشرفت در عمل باستان شناسی کمک کرده است، یعنی توسعه سیستم های ضبط کامپیوتری که به صورت دیجیتالی کاوش های باستان شناسی را به صورت فضایی و حجمی ثبت می کند ( [ 5 ] [ 6 ]).] و ارجاعات موجود در آن). در حال حاضر، فناوریهای مبتنی بر رایانه در بسیاری از پروژههای میدانی باستانشناسی گنجانده شدهاند، با مستندسازی و اندازهگیری فضایی در حین کاوش واقعی با استفاده از روشهای ثبت دیجیتال در محل (سیستمهای ماهوارهای ناوبری جهانی (GNSS)، وسایل نقلیه هوایی بدون سرنشین (UAV) و ایستگاههای کل انجام میشود. ). اینها تبدیل دقیق دادههای باستانشناسی ثبتشده را به مدلهای سهبعدی بافتهای کاوششده، که اغلب پایگاههای اطلاعاتی مواد باستانشناسی تحلیلشده را نیز در بر میگیرد، ممکن میسازد (به عنوان مثال، [ 6 ] – [ 11 ]).
این مقاله روشی را برای بازسازی دیجیتالی بافتهای باستانشناسی کاوششده با استفاده از روشهای ثبت سنتی مورد بحث قرار میدهد. اگرچه آنها رکوردهای دیجیتالی تولید نمی کنند، سوابق سنتی مشتق شده از چنین کاوش هایی را می توان با دقت به داده های دیجیتال تبدیل کرد تا یک بازسازی کامپیوتری و سه بعدی از سایت ایجاد شود. بافتهای باستانشناسی کاوششده در گذشته، بهویژه آنهایی که دسترسی به آنها دیگر امکانپذیر نیست، میتوانند از چنین بازسازیهایی در تلاش برای حل مسائل چینهشناسی، حجمی و فضایی بهره ببرند.
بازسازی فضایی مستلزم منشأ مواد حفاری شده است تا بتوان ویژگی ها و مصنوعات را به صورت فضایی ترسیم کرد. با این حال، مراحل اولیه تمام تحقیقات باستان شناسی در این زمینه انجام می شود، جایی که ملاحظات مختلف سرعت، وسعت، مقیاس و وضوح روش های کاوش و ثبت داده ها را تعیین می کند. بنابراین، اگرچه بیشتر باستان شناسان در طول کار میدانی هدف مشابهی دارند (یعنی یافتن ارتباط همزمان بین مصنوعات و ویژگیها در یک دوره اشغال دست نخورده)، روشهای کاوش، بازیابی و ثبت در میان محققان مختلف، انواع مکانها و باستانشناسی متفاوت است. دوره ها هنگامی که با دادههای حفاریهای طولانیمدت سروکار داریم، که در آن تکنیکهای حفاری و مستندسازی از قراردادهای قابل مقایسه پیروی نمیکنند، این امر حتی مشکلتر میشود. علاوه بر این، هنگام تلاش برای بازسازی فضایی، دید پیوسته ضروری سطوح در معرض اغلب با محدودیت های اعمال شده توسط کار میدانی باستان شناسی مختل می شود. به عنوان مثال، باولک ها بخش های درازی از سایت باستان شناسی را حفظ می کنند، در حالی که گودال ها یا ترانشه های آزمایشی حفره های کوچک و عمیقی را در منطقه کاوش شده ایجاد می کنند. همچنین، تخصیص چینه شناسی واضح اغلب تنها پس از انجام حفاری امکان پذیر است، و در نتیجه مواد حفاری شده ای ایجاد می شود که تخصیص چینه شناسی برای آنها نامشخص است. به طور مشابه، روابط بین واحدهای چینه شناسی مختلف (به عنوان مثال، یکی دیگر را برش می دهد یا پر می کند، مانند سوراخ های پست) تنها در تجزیه و تحلیل پس از حفاری تمام داده های یک سایت به طور کامل قابل درک است. دید پیوسته ضروری سطوح در معرض اغلب با محدودیت های اعمال شده توسط کار میدانی باستان شناسی مختل می شود. به عنوان مثال، باولک ها بخش های درازی از سایت باستان شناسی را حفظ می کنند، در حالی که گودال ها یا ترانشه های آزمایشی حفره های کوچک و عمیقی را در منطقه کاوش شده ایجاد می کنند. همچنین، تخصیص چینه شناسی واضح اغلب تنها پس از انجام حفاری امکان پذیر است، و در نتیجه مواد حفاری شده ای ایجاد می شود که تخصیص چینه شناسی برای آنها نامشخص است. به طور مشابه، روابط بین واحدهای چینه شناسی مختلف (به عنوان مثال، یکی دیگر را برش می دهد یا پر می کند، مانند سوراخ های پست) تنها در تجزیه و تحلیل پس از حفاری تمام داده های یک سایت به طور کامل قابل درک است. دید پیوسته ضروری سطوح در معرض اغلب با محدودیت های اعمال شده توسط کار میدانی باستان شناسی مختل می شود. به عنوان مثال، باولک ها بخش های درازی از سایت باستان شناسی را حفظ می کنند، در حالی که گودال ها یا ترانشه های آزمایشی حفره های کوچک و عمیقی را در منطقه کاوش شده ایجاد می کنند. همچنین، تخصیص چینه شناسی واضح اغلب تنها پس از انجام حفاری امکان پذیر است، و در نتیجه مواد حفاری شده ای ایجاد می شود که تخصیص چینه شناسی برای آنها نامشخص است. به طور مشابه، روابط بین واحدهای چینه شناسی مختلف (به عنوان مثال، یکی دیگر را برش می دهد یا پر می کند، مانند سوراخ های پست) تنها در تجزیه و تحلیل پس از حفاری تمام داده های یک سایت به طور کامل قابل درک است. تخصیص چینه شناسی واضح اغلب تنها پس از انجام حفاری امکان پذیر است، و در نتیجه مواد کاوش شده ای به وجود می آید که تخصیص چینه شناسی برای آنها نامشخص است. به طور مشابه، روابط بین واحدهای چینه شناسی مختلف (به عنوان مثال، یکی دیگر را برش می دهد یا پر می کند، مانند سوراخ های پست) تنها در تجزیه و تحلیل پس از حفاری تمام داده های یک سایت به طور کامل قابل درک است. تخصیص چینه شناسی واضح اغلب تنها پس از انجام حفاری امکان پذیر است، و در نتیجه مواد کاوش شده ای به وجود می آید که تخصیص چینه شناسی برای آنها نامشخص است. به طور مشابه، روابط بین واحدهای چینه شناسی مختلف (به عنوان مثال، یکی دیگر را برش می دهد یا پر می کند، مانند سوراخ های پست) تنها در تجزیه و تحلیل پس از حفاری تمام داده های یک سایت به طور کامل قابل درک است.
روشهای ترسیم کامپیوتری مورد بحث در این مقاله، غلبه بر چنین موانعی را از طریق بازسازی سهبعدی منطقه حفاری شده ممکن میسازد. با این حال، قبل از بحث در مورد این روششناسی، موضوع ثبت میدانی باید مورد توجه قرار گیرد. واضح است که به منظور بازسازی منطقه حفاری شده به صورت دیجیتالی، ضروری است که تصاویر میدانی (به عنوان مثال، بخش ها، پلان ها، نقشه های میدانی) و مواد باستان شناسی بازیابی شده از سایت بر اساس یک زمینه فضایی جامع – یا یک شبکه جغرافیایی مرسوم – ثبت شوند. به عنوان مثال، شبکه های مختصات ملی، مختصات طول و عرض جغرافیایی) یا یک مرجع محلی که مخصوص منطقه حفاری شده طراحی شده است (به عنوان مثال، یک شبکه مصنوعی یا معیارهای موقت). چنین ضبط کلی فضایی شامل واحدهای مکانی-زمانی مختلف فعالیت است (مانند زمینه، مکان،بنابراین، این مقاله ابتدا انواع روشهای ثبت باستانشناسی را بررسی میکند و بعداً رویکردهای متفاوتی را برای تبدیل، دیجیتالی کردن و ترسیم دادههای باستانشناسی پیشنهاد میکند. در نهایت، استفاده از این روش ها در سایت پلیستوسن اولیه-میانی گشر بنوت یعقوف نشان داده شده است که مزایای دیجیتالی کردن و بازسازی سه بعدی را در حل سوالات چینه شناسی و فضایی نشان می دهد.
2. ضبط میدانی
پایه های روش های ثبت باستان شناسی توسط ویلر [ 12 ] و کنیون [ 13 ] پایه گذاری شد.]، که مفهوم روش “مربع شبکه” (همچنین به عنوان روش ویلر-کنیون شناخته می شود) را تدوین و ترویج کرد. این روش مبتنی بر استفاده از یک شبکه 5 × 5 متر است که بالک های ایستاده بین مربع های حفاری شده باقی می ماند. این بالک ها بخش هایی را ایجاد می کنند که هم ویلر و هم کنیون از آنها به عنوان مبنایی برای تحلیل چینه شناسی استفاده کردند. پذیرش گسترده روش مربع-شبکه یک گام مهم در تاریخ ثبت میدانی و مطالعات باستان شناسی درون سایت است، زیرا تضمین می کند که داده های مربع-شبکه می توانند به راحتی به سیستم های اطلاعات جغرافیایی مبتنی بر شبکه تبدیل شوند. در حال حاضر، تنوع زیادی در اندازه شبکه مورد استفاده وجود دارد که می تواند از 1 × 1 تا 10 × 10 متر متغیر باشد. همچنین گهگاه از مربع های فرعی برای تقسیم بیشتر واحد حفاری و دستیابی به دقت بیشتر استفاده می شود.
در سال 1975، سیستم ضبط “تک متنی” در پاسخ به فشارهای فزاینده باستان شناسی شهری و پروژه های نجات معرفی شد [ 14 ]. هدف از این سیستم ضبط سادهسازی و تسریع فرآیند زمانبر ضبط میدانی بود. در روش “تک زمینه”، هر بافت حفاری شده به عنوان یک واحد جداگانه تعریف و ثبت می شود، معمولاً با استفاده از برگه های pro-forma که توسط حفاری های جداگانه برای هر زمینه ای که آنها شناسایی می کنند پر می شود [ 2 ].]. سپس تمام آثار باستان شناسی بر اساس اطلاعات زمینه ای و نه مختصات شبکه ای آنها بازیابی می شوند. بنابراین، بازسازی دقیق منشأ اصلی مصنوعات در یک زمینه غیرممکن می شود. علاوه بر این، از آنجایی که هر بافت به طور جداگانه تعریف می شود، واحدهای حفاری به ندرت سازگار هستند و از نظر وسعت، عمق و غیره متفاوت هستند، بنابراین با یکدیگر بسیار غیرقابل مقایسه هستند. این امر بازسازی سایت و تحلیل فضایی را پیچیده تر می کند. بنابراین، زمینه یک واحد اولیه برای ضبط و تجزیه و تحلیل است، شبیه به روش سبد منبع.
تغییرات در روشهای ثبت نه تنها بین مکانهای مختلف (یا دورههای باستانشناسی) ظاهر میشود، بلکه میتواند به راحتی در یک مکان واحد رخ دهد، بهویژه زمانی که با کاوشهای پیچیده و طولانیمدت سروکار داریم. این مخلوط از روش ها اغلب منجر به داده های ثبت شده ناسازگار در مورد مصنوعات و ویژگی های یک حفاری می شود. برخی موارد بر اساس مکان یا زمینه، برخی بر اساس مربع شبکه یا زیر مربع، و برخی دیگر بر اساس مختصات X، Y و Z ثبت می شوند. این تنوع در ثبت مستلزم آن است که تلاش برای بازسازی و تجزیه و تحلیل فضایی مواد حفاری شده با یک روش ترسیمی انجام شود که در آن مواد حفاری شده و تصاویر، نقشه ها و بخش های مرتبط با آن به مجموعه داده منسجم و یکپارچه از اطلاعات جغرافیایی تبدیل می شوند. نرم افزار اطلاعات جغرافیایی چنین تبدیلی را امکان پذیر می کند. این مقاله از سیستم های اطلاعات جغرافیایی (GIS) به عنوان روش اصلی برای بازسازی و تحلیل فضایی استفاده می کند. از آنجایی که GIS توانایی ذخیره، تجسم و از همه مهمتر تجزیه و تحلیل اطلاعات جغرافیایی و مکانی را فراهم می کند، در سه دهه اخیر به ابزاری قدرتمند برای مطالعه داده های مکانی باستان شناسی تبدیل شده است.15 ] [ 16 ] [ 17 ]. بسته نرم افزاری ArcGIS شامل نرم افزار و داده های جغرافیایی برای جمع آوری، مدیریت، تجزیه و تحلیل و نمایش همه اشکال اطلاعات ارجاع شده جغرافیایی است. یک بخش از بسته، ArcMap (ESRI ® ArcMap TM )، می تواند برای نمایش فضایی و تجزیه و تحلیل داده های باستان شناسی دو بعدی استفاده شود. دیگری، ArcScene (ESRI ® ArcScene TM )، می تواند برای بازسازی سه بعدی استفاده شود.
3. رقومی سازی و ترسیم داده های باستان شناسی
وقتی کاوش را به پایان میرسانند، باستانشناسان با مجموعهای از دادههای ثبتشده از میدان بازمیگردند. اینها شامل آثار ثبت شده و جمع آوری شده در میدان و انواع مقاطع ترسیم شده، پلان ها و نقشه های میدانی است. در زیر دو رویکرد متفاوت برای دیجیتالی کردن این دو نوع داده آورده شده است.
3.1. تبدیل سوابق میدانی مصنوعات
روش ضبط بهینه، تا آنجا که به بازسازی منشأ مصنوع مربوط می شود، مطمئناً روشی است که در آن موارد با مختصات X، Y و Z دقیق خود در میدان بازیابی شوند. در چنین مواردی، همه موارد را می توان به راحتی بر روی یک نقشه GIS ترسیم کرد که مربوط به یک شبکه معمولی یا مصنوعی است که نشان دهنده شبکه سایت مورد مطالعه است. با این حال، به دلیل تنوع در روشهای ثبت، و همچنین محدودیتهای مختلف تحمیلشده در حین کاوش (که در بالا بحث شد)، بیشتر یافتههای باستانشناسی با یک مرجع فضایی کلی بازیابی میشوند که اغلب شامل یک واحد حفاری شده (مثلاً یک زمینه، مکان، و/یا میشود. محل شبکه) و تف (محدوده ای از اعماق درون واحد حفاری شده). چنین ثبت فضایی امکان نمایش تنها فرکانس های نسبی اقلام در هر واحد حفاری شده را فراهم می کند. با این حال، سایر تحلیل های فضایی، مانند نقشههای چگالی، ممکن است نیاز به اندازهگیری فواصل بین ویژگیها داشته باشد و بنابراین نیاز به تصویر کردن دادهها به عنوان نقاط متمایز باشد. در چنین حالتی، باید یک تصمیم دقیق و وجدانانه در مورد اینکه چگونه و با کدام اصول ترسیمی برای دستکاری داده ها اتخاذ شود.
به طور کلی، سه رویکرد مختلف را می توان مورد استفاده قرار داد: 1) ترسیم نقطه ای تمام اقلامی که از یک واحد حفاری خاص منشأ می گیرند در یک نقطه، در مرکز واحد حفاری. 2) توزیع تصادفی اقلام در واحد حفاری. و 3) توزیع یکنواخت اقلام در فواصل ثابت در واحد حفاری شده ( شکل 1 ). انتخاب یک روش مناسب در درجه اول به اهداف تحلیل فضایی بستگی دارد. بنابراین، ترسیم همه موارد در یک مربع خاص در مرکز مربع، اگر فرکانسهای نسبی را در یک فضای معین بررسی کنیم، کافی است، اما برای تولید نقشههای توزیع نقطهای ناکافی است.
هنگام استفاده از توزیعهای تصادفی، نقشههای نقطهای نسبت به توزیع یکنواخت «واقع بینانهتر» به نظر میرسند. تحقیقات نشان داده است که تخصیص یک مرجع فضایی تصادفی در یک منطقه حفاری شده می تواند نمایشی قابل اعتماد و از نظر آماری یکسان از توزیع فضایی مصنوعات ارائه دهد [ 18 ]. با در نظر گرفتن این موضوع، برنامه های رایجی مانند Microsoft® Access یا Microsoft®اکسل به راحتی می تواند برای اختصاص مختصات جدید و تصادفی در یک واحد حفاری مشخص استفاده شود، بنابراین امکان تجزیه و تحلیل فضایی را فراهم می کند. توزیعهای تصادفی ممکن است منجر به «خوشههای» مصنوعی از مواد شود که ممکن است بر تحلیلهای بیشتر مانند نقشههای چگالی و تحلیلهای خوشهای تأثیر بگذارد. با این حال، به طور کلی، روش های مختلف رسم تأثیر عمده ای بر آنالیزهای چگالی ساده ندارند ( شکل 2 ).
شکل 1 . سه رویکرد برای ترسیم نقشه (bd)، که در یک شبکه 25 متر مربعی نشان داده شده است : (الف) شبکه با تعداد مصنوعات ثبت شده. (ب) نقشه مرکزی. (ج) رسم تصادفی. (د) رسم یکنواخت. N = 500 “مصنوع” در 625 سلول شبکه ثبت شده است.
شکل 2 . نقشه های چگالی تولید شده با روش های مختلف رسم (داده های شکل 1): (الف) نمایش رستری فرکانس های نسبی در هر مربع شبکه حفاری شده (شکل 1(a)). (ب) نقشه چگالی هسته دادههای رسم شده مرکزی. (ج) نقشه چگالی هسته دادههای رسمشده تصادفی. (د) نقشه چگالی هسته دادههای یکنواخت رسم شده.
3.2. دیجیتال سازی و ترسیم بخش ها و نقشه های میدانی
علاوه بر آثار ثبت شده و جمع آوری شده در حین کاوش، باستان شناسان با انواع داده های ثبت شده از میدان بازمی گردند. اینها شامل یادداشت های حفاری، برگه های حفاری منفرد (به عنوان مثال، برگه های پرو فرما)، مقاطع، نقشه های سایت عمومی، نقشه های مناطق حفاری جداگانه، و نقشه های میدانی سطوح در معرض یا ویژگی ها و تاسیسات خاص است. همانطور که قبلاً گفته شد، برای همه این رکوردها ضروری است که به یک مرجع فضایی مشترک پایبند باشند تا روابط فضایی آنها – افقی (دو بعدی) و عمودی (سه بعدی)- برقرار شود. قبل از ترسیم رایانه ای این داده ها، این وظیفه بیل مکانیکی است که تعیین کند کدام رکوردها با بازسازی مورد نظر مرتبط هستند و اطلاعات مورد نیاز برای بازسازی را ارائه دهد.
پلانهای انتخاب شده باید تحت یک فرآیند دیجیتالیسازی قرار گیرند که در آن تمام نقشههای میدانی به فرمت شطرنجی (JPG، TIFF) اسکن میشوند و بعداً با استفاده از نرمافزار پیشنویس برای ایجاد یک نقشه برداری ردیابی میشوند. از طریق فرآیند رقومی سازی، هر داده باستان شناسی خام (واحدهای چینه شناسی و همچنین فضایی) با استفاده از نرم افزار تحلیل فضایی به شکل دیجیتالی برای تحلیل فضایی بعدی تبدیل می شود. مثال زیر از AutoCAD LT® استفاده میکند ، یک برنامه طراحی تجاری به کمک رایانه (CAD) و برنامهنویسی که توسط Autodesk توسعه و به بازار عرضه شده است. فرمت فایل بومی AutoCAD LT® dwg است که به عنوان استاندارد برای قابلیت همکاری داده های CAD، به ویژه برای تبادل ترسیم دوبعدی عمل می کند.
در مثال زیر، نقشههای کامپیوتری با این واقعیت که سطوح باستانشناسی به دلیل فعالیتهای زمین ساختی و کج شدن کل بسته رسوبات در سایت کج شدهاند، پیچیدهتر میشود. چنین شرایطی ممکن است مربوط به سایر مکانها نیز باشد، جایی که سطح شغلی شیبدار یا ناهموار است تا افقی، و باید به این ترتیب ترسیم و تحلیل شود.
4. تجدید ساختار Gesher Benot Yaaqov
Gesher Benot Ya’aqov (GBY) یک مکان باستانشناسی دوران پلیستوسن اولیه تا میانی است که در مسیر و در کرانههای رود اردن، اسرائیل واقع شده است. کاوش ها یک توالی رسوبی 34 متری را نشان داد که در آن 15 سطح باستان شناسی ثبت شده است. دنباله GBY متشکل از یک منطقه قطبی معکوس است که توسط یک منطقه قطبی نرمال پوشانده شده است، که با مرز کرون ماتویاما-برونهس 0.79 کارشناسی ارشد همبستگی دارد. کل توالی رسوبی به OIS 18-20 اختصاص داده شده است و مدت تخمینی آن 100000 سال است. دادههای باستانشناسی نشان میدهد که انسانهای آچولی به طور منظم حاشیه دریاچه پالئو هولا را اشغال میکردند، جایی که ابزار سنگی [ 19 ] تولید میکردند، آتش را استفاده و کنترل میکردند [ 20 ]، گوشت فرآوری شده [ 21 ]]، و طیف وسیعی از مواد غذایی گیاهی را جمع آوری کرد که به دلیل محیط غرقابی حفظ شده است [ 22 ]. فعالیت تکتونیکی روی گسل تبدیل شکاف دریای مرده منجر به کج شدن طبقات در سایت شده است. افقهای باستانشناختی کجشده در یک توالی رسوبی به طور کلی ریزدانه جاسازی شدهاند و تغییرات سریع در فراوانی مواد کربناته و آلی را که نمونهای از محیطهای حاشیه دریاچه با انرژی کم و نوسان است، ثبت میکنند. این سایت در هفت فصل مزرعه ای بین سال های 1989 و 1997 با استفاده از روش های ثبت سنتی کاوش شد [ 19 ].
4.1. ضبط میدانی
حفاری GBY در سه منطقه اصلی انجام شد که همگی در ساحل شرقی رود اردن قرار داشتند ( شکل 3).). یک شبکه افقی 1×1 متری در بالای سطوح حفاری شده، مطابق با سیستم مختصات جغرافیایی مرکاتور عرضی اسرائیل (ITM) ساخته شد. ITM برای قرار دادن و جهت دهی شبکه فیزیکی در منطقه مورد مطالعه استفاده شد، که به عنوان یک سیستم مرجع برای مکان فضایی تمام یافته های منشأ حفاری ها عمل می کند. در طول دو فصل اول میدانی (1989 و 1990) شبکه به سادگی بر روی سطح افقی منطقه حفاری گذاشته شد. از آنجایی که تفاوت در ارتفاع (ناشی از قرار گرفتن در معرض رسوبات در امتداد ضربه و شیب) دقت شبکه را به خطر می اندازد، یک سیستم شبکه معلق در کل منطقه حفاری با شروع فصل مزرعه 1991 اعمال شد. سیستم شبکه ای واحدهای 1 متر مربعی را تشکیل می داد، هر کدام به طور مساوی به چهار زیرمربع تقسیم می شوند. گوشه جنوب غربی هر مربع نقطه صفر برای قرائت مختصات x و y بود. رشتههایی با وزنههای ماهیگیری که به انتهای آنها متصل شدهاند (شققچه) برای تشکیل چهار گوشه هر متر مربع و علامتگذاری مرزهای مربع برای هر شبکه در افقهای کجشده استفاده شد ( شکل 3 ).
برای مشاهده توالی چینه شناسی، شش ترانشه به صورت مکانیکی توسط یک بیل بکهو، عمود بر ضربه بستر، حفاری شد.
مقطع: دو نوع مقطع، هر دو در مقیاس 1:10، بخشی از روش معمول حفاری و ثبت بود. اولین ها مطابق با سیستم شبکه ترسیم شدند تا امکان بازسازی پیکربندی کل حجم حفاری شده فراهم شود. دومی به صورت عمود بر لایه ها ترسیم شد تا رابطه دقیق بین سطوح مختلف روی هم قرار گرفته در مناطق B و C مشخص شود. این مقاطع بر اساس یک خط افقی فرضی است که از آن اندازه گیری ها به صورت عمودی در تمام سطوح کج حفاری گرفته شده است. شکل 3). به دنبال “لایه برداری” افق باستان شناسی و قرار گرفتن در معرض افق زیرین، همان رویه تکرار شد و بدین ترتیب یک مقطع تجمعی شکل گرفت. اینها مقاطع “فانتوم” هستند که به عنوان یک نمایه ایستاده وجود ندارند.
شکل 3 . (الف) منطقه مطالعه GBY: نقشه ترانشه ها و مناطق حفاری. (ب) تصویر شماتیک از ناحیه B که روشهای مختلف مورد استفاده در حین پیشنویسی میدانی را نشان میدهد: در پیشزمینه، ترسیم یک سطح در معرض (نقشه میدان) و در پسزمینه ترسیمی از مقاطع عمود بر لایه. به شبکه ایستاده و رشتههایی که امتداد سطوح را نشان میدهند توجه کنید.
قرار گرفتن در معرض جانبی: حفاری با حذف رسوبات اخیر (عدم انطباق)، از جمله مواد پلیستوسن مجدد رسوب شده در زیر رسوبات اخیر، به منظور افشای بسترهای پلیستوسن پایین-میانی آغاز شد. بخش افقی (نمای پلان) نهشته های پلیستوسن زیرین برای مستندسازی چینه نگاری ترسیم شد. پس از قرار گرفتن در معرض رسوبات پلیستوسن و چینه شناسی آنها، حفاری نهشته ها با قرار گرفتن در معرض بسترهای کج شده آغاز شد (هر کدام برای کنترل بیشتر در ترانشه مجاور نیز مشاهده شد). افق های باستان شناسی همگی در امتداد برخورد و شیب لایه/سطح نمایان شدند. پس از تکمیل نماهای جانبی هر افق دارای مصنوع، یافته ها نقشه برداری و عکسبرداری شد و منشاء فضایی آنها قبل از حذف ثبت شد.
ضبط X، Y و Z: مرجع فضایی کامل (X، Y و Z) برای “قطعات هماهنگ” که بیشتر از موارد بزرگتر از 2 سانتی متر تشکیل شده اند، ثبت شد. سایر موارد بازیابی شده در حین حفاری، “قطعات ناهماهنگ”، با توجه به مرجع فضایی تف (به عنوان مثال، واحد/زیر مربع و محدوده ارتفاعی حفاری شده) برچسب گذاری شدند. بنابراین چنین مواردی را می توان با دقت 0.5 × 0.5 × 0.05 متر قرار داد. علاوه بر مواد بازیابی شده در حین حفاری، کل حجم رسوبات حفاری شده نشان دهنده افق های باستان شناسی در طی کار میدانی با استفاده از یک غربال 2 میلی متری الک مرطوب شد. پس از آن رسوبات غربال شده مرطوب با محل تف کردن ثبت شده آنها کیسه شدند. مرتب سازی رسوبات الک شده مجموعه های غنی و متنوعی مانند میوه ها، دانه ها، غلات، استخوان ها و دندان های میکروپستانداران، ماهی ها و خرچنگ ها، ذغال سنگ،
ارتفاع سطوح و موارد حفاری شده با اشاره به سطح دریا، بر اساس یک داده حفاری ثابت (معیار) خوانده شد. ارتفاعات با خطکشهای نجار تاشو اندازهگیری شد و با استفاده از یک خط ریسمان و سطح خط متصل به یک پایه مبنا در نزدیکی مرجع به معیار سایت تعیین شد. ارتفاعات روی سطح شیبدار در معرض هر واحد حفاری اندازه گیری شد (0.5 متر مربعزیر مربع به عمق 5 سانتی متر) در ابتدا و انتهای هر جلسه کاوش. اندازهگیریهای اولیه و نهایی بر روی سطوح شیبدار و در همان نقاط هر مربع انجام شد: شمال شرقی (بالاترین) نقطه و جنوب غربی (پایینترین) که هر کدام روی صفحات بیل مکانیکی مشخص شدهاند. همچنین برای هر یافته (سنگ، شامل قطعات طبیعی، استخوان و چوب) بزرگتر از 2 سانتی متر، دو قرائت ارتفاع گرفته شد، اولی در بالای مورد و دومی در سطح زیر آن پس از برداشتن آن، بنابراین ضخامت آن را فراهم کرد. مورد ارتفاع بالا و پایین این اقلام نیز بر روی نقشه هر یک از افق های باستان شناسی مشخص شده است.
نقشه برداری از افق های باستان شناسی: سطوح شغلی در معرض جزئیات در مقیاس 1:5 نقشه برداری شد. نقشه برداری به گونه ای انجام شد که گویی به صورت عمود بر افق دارای مصنوع کج شده، نمایی که در نتیجه به سیستم شبکه ارتباطی ندارد. همبستگی شبکه با هر یک از نقشه ها با علامت گذاری محل هر شاقول (نماینده گوشه های هر متر مربع روی شبکه) روی سطح کج انجام شد. در موارد سطوح مصنوع روی هم (سطوح) مانند لایه II-6، چندین خط روی سطح افقی ناهماهنگی بالای سطح حفاری شده مشخص شد ( شکل 3).). هر یک از این خطوط که با رشته های سفید موازی مشخص شده اند، مکان یک افق باستان شناسی و ضربه آن را مشخص می کنند. در صورت امکان، یک شناسایی اولیه از هر آیتم (دسته، برش، پوسته، هسته، استخوان، یا تکه چوب، معمولاً با ابعاد بزرگ) روی نقشه ثبت می شد.
4.2. تبدیل رکوردهای میدانی به اطلاعات جغرافیایی
مجموعه های تحلیل شده از GBY در دو نوع مختلف پایگاه داده Access سازماندهی شده اند. در مورد اول، که بیشتر از موارد بزرگتر از 2 سانتی متر تشکیل شده است، هر ردیف پایگاه داده ویژگی های یک آیتم را در خود جای می دهد. نوع دوم پایگاه داده فقط شامل موارد کوچکی است که از طریق مرتب سازی رسوبات الک شده بازیابی می شوند. در اینجا، هر ردیف حاوی کل محتوای یک واحد رسوب (یعنی یک تف حفاری شده) است. تفاوت بین این دو پایگاه داده نیازمند رویه های جداگانه ای برای تبدیل داده ها به اطلاعات جغرافیایی قابل مدیریت مکانی است. به طور خاص، پایگاه داده ای که در آن کل محتوای یک تف حفاری شده در یک ردیف به تصویر کشیده شده بود، باید به پایگاه داده «ردیف تک رکوردی» تبدیل می شد. این تبدیل، ترسیم فضایی همه موارد را ممکن کرد، همانطور که در زیر مورد بحث قرار گرفته است.
برای هر آیتم حفاری شده، دادههای ثبتشده شامل تخصیص چینهشناسی و ثبت منشأ (یا یک مرجع کامل X، Y، Z یا یک ربع 0.5 × 0.5 متر و دامنهای از ارتفاعات) است. بسیاری از موارد با یک مرجع فضایی کلی، چه در حین حفاری و چه در سراسر مرتبسازی رسوبات غربالشده مرطوب، بازیابی شدند. مرجع فضایی برای اینها شامل ربع X و Y (0.5 × 0.5 متر) و عمق تف (با Z طیفی از اعماق است). چنین ضبط فضایی تنها امکان نمایش فرکانس های نسبی اقلام سنگی را در هر واحد حفاری شده فراهم می کند. سایر تحلیلهای فضایی، مانند ایجاد یک نقشه چگالی، نیاز به اندازهگیری فواصل بین ویژگیها دارد و بنابراین مستلزم این است که دادهها به عنوان نقاط متمایز به تصویر کشیده شوند.
با استفاده از زبان ویژوال بیسیک در مایکروسافت ® اکسس، آیتم هایی با یک مرجع فضایی کلی یک نقطه مرجع جدید در زیر مربع ثبت شده خود داده شدند. این روش ترسیم هر یک از یافته های حفاری شده را امکان پذیر کرد و شامل مراحل زیر بود: هر لایه باستان شناسی به طور مستقل در یک پایگاه داده جداگانه مورد بررسی قرار گرفت. سپس پایگاه داده بر اساس واحدهای حفاری ثبت شده لایه خاص مرتب شد. هر یک از این واحدهای حفاری دارای یک منطقه حفاری تعریف شده (0.5 × 0.5 متر مربع فرعی یا 1 × 1 متر مربع) بود که تعداد معینی آیتم از آن بازیابی شد. سپس این ناحیه (a) بر حداکثر تعداد آیتم های بازیابی شده از آن ناحیه (n) تقسیم شد تا هر آیتم به طور جداگانه در یک ناحیه a/n (δ) رسم شود. به عنوان مثال، اگر یک منطقه حفاری معین به اندازه 1 متر2 (a = 1) دارای 100 مورد است (n = 100)، و این 100 مورد به طور مساوی در منطقه 1 متر مربع توزیع می شوند ، هر مورد مساحت 1/100 متر مربع را اشغال می کند ( δ = 0.01). نقطه مرجع جدید برای هر یک از این موارد به عنوان گوشه جنوب غربی هر سلول δ تعریف می شود، به طوری که: a = ∑δ 1-n (δ 1 + δ 2 + δ 3 + δ 4 … δ n ).
این روش امکان رسم اقلام را به صورت یکنواخت در داخل تف ثبت شده آنها فراهم می کند و اطمینان حاصل می کند که داده های رسم شده جدید تا حد امکان با داده های ثبت شده مطابقت دارند و دقت یک مربع فرعی را دارند.
چندین روش نیاز به نمایش سه بعدی داده ها داشتند (به عنوان مثال، اختصاص یک طبقه بندی چینه شناسی، همانطور که در زیر توضیح داده شده است). در این موارد، وضعیت عمودی (مختصات Z) اقلام ضروری بود. همانطور که قبلاً بحث شد، بسیاری از قطعات “ناهماهنگ” با دامنه ای از ارتفاعات ثبت شده از میدان بازیابی شدند. با توجه به شیب نماهای باستان شناسی، ارتفاعات در دو گوشه واحد کاوش شده شمال شرقی (شمال شرقی) و جنوب غربی (جنوب غربی)، در ابتدا (TOP) و انتهای (پایین) هر جلسه کاوش (تعریف شده به صورت 5) ثبت شد. سانتی متر از مواد حفاری شده). به منظور تبدیل این ارتفاعات به یک نقطه Z واحد، میانگین ارتفاعات ثبت شده به گونه ای محاسبه شد که نقطه Z جدید ارتفاع در مرکز (اعم از افقی و عمودی) واحد حفاری شده را نشان می دهد:
4.3. رقومی سازی و ترسیم مقاطع و نقشه های میدانی
داده های باستان شناسی ترسیم شده (نقشه های میدانی و مقاطع) با استفاده از نرم افزار AutoCAD LT ® دیجیتالی شد . فرآیند دیجیتالی شدن شامل چندین مرحله بود:
1) هر طرح اسکن شده در یک فایل اتوکد جداگانه بررسی شد.
2) قبل از تدوین، اندازه طرح اسکن شده مطابق با مقیاس واقعی آن تغییر داده شد.
3) پیش نویس در بالای پلان های اسکن شده از ویژگی “لایه ها” موجود در اتوکد استفاده می کند. این امر امکان اختصاص «لایههای» مختلف به واحدهای چینهشناسی متمایز، ایجاد یک افسانه نقشهبرداری یکنواخت برای واحدهای چینهشناسی سایت را ممکن کرد.
4) در پیش نویس تلاش شد تا ویژگی ها به صورت چند ضلعی بسته ثبت شود تا تجزیه و تحلیل بعدی تسهیل شود.
5) هنگامی که یک آیتم در اتوکد رسم شد، می توان با دوبار کلیک کردن بر روی ویژگی ترسیم شده، ویژگی های مختلفی به توضیحات جدول آن اضافه کرد. این امکان گنجاندن سایر داده های نقشه را در نقشه دیجیتالی (مثلاً شماره کاتالوگ یک ویژگی ترسیم شده، ارتفاع، شناسایی نوع شناختی) فراهم کرد. برای مثال، ترکیب شماره کاتالوگ، امکان پیوستن بعدی نقشه ترسیم شده به پایگاه های داده تجزیه و تحلیل، بر اساس شماره کاتالوگ مشترک آنها را فراهم می کند ( شکل 4 ).
6) هنگامی که تمام ویژگی های پلان دیجیتالی شد، همه عناصر در نقشه انتخاب شدند و به مکان فضایی ثبت شده اصلی خود لنگر انداختند. این روش شامل ابزارهای ساده “حرکت” و “چرخش” موجود در اتوکد است. اگر پلان دیجیتالی شده به درستی و مقیاس بندی شده بود، رسم تنها به یک نقطه مرجع فضایی در طرح نیاز داشت که انتخاب و به محل شبکه واقعی آن منتقل شد. با این حال، این نقطه باید مختصات X، Y و Z را می دانست. سپس مقدار Z برای کل طرح تعیین شد.
این مراحل برای پلان های افقی و دو بعدی که به طور پیش فرض در یک ارتفاع یکنواخت ترسیم می شوند، رضایت بخش هستند.
ترسیم پلان های سه بعدی (به عنوان مثال، مقاطع) نیاز به روش های اضافی دارد. تبدیل از یک تصویر دو بعدی به یک موقعیت سه بعدی نیاز به چرخش سه بعدی کل پلان دارد. محور چرخش باید محوری باشد که ارتفاع دقیق آن مشخص باشد.
1) هنگامی که پلان انتخاب می شود و محور چرخش تعریف می شود، زاویه چرخش باید مشخص شود (به عنوان مثال، 90 درجه هنگام تلاش برای قرار دادن یک مقطع).
2) شرایط دیگری که ممکن است مستلزم موقعیت یابی غیر افقی باشد مواردی است که بقایای باستانی به صورت افقی بستر نشده اند. این می تواند نتیجه یک سطح شغلی ناهموار، شیب یا سطح کج شده باشد، مانند لایه های کج شده در GBY. در چنین مواردی، ارتفاعات پایینی مواد باستان شناسی باید ثبت شود و پلان (نقشه میدانی) با توجه به ارتفاعات ثبت شده از مواد باستان شناسی ترسیم شود ( شکل 5 ).
پس از دیجیتالی شدن و ترسیم نقشه ها، نقشه ها و مقاطع متقاطع را می توان در یک فایل واحد، چه در اتوکد یا در ArcScene جمع آوری کرد تا یک مدل سه بعدی کامل از سایت تولید شود ( شکل 6 ). سپس پایگاه داده های تبدیل شده مصنوعات حفاری شده را می توان در مدل ادغام کرد ( شکل 6 ).
شکل 4 . GBY Layer II-6, Level 4: (الف) نمای نزدیک. (ب) بخش از نقشه میدان، رو به شرق، با صلیب های سیاه رنگ که گوشه های مربع شبکه را در افق کج نشان می دهد. (ج) نقشه میدانی پس از دیجیتالی کردن، موقعیتیابی و پیوستن به پایگاههای اطلاعاتی تجزیه و تحلیل (رنگها مطابق با لایههای اتوکد است که شناسایی گونهشناسی انجام شده در این زمینه را مستند میکند: صورتی برای ابزارهای دو وجهی، سفید برای هستهها و تکهها، و سبز برای بخشهای چوبی).
شکل 5 . افق جمجمه فیل لایه II-6، سطح 1: (الف) در حین حفاری. (ب) نقشه میدان دیجیتالی شده در نمای پلان. (ج) نقشه میدانی دیجیتالی شده در موقعیت کج اصلی خود: نمای از ترانچ II به سمت جنوب شرقی.
4.4. ورودی باستان شناسی
بازسازی دیجیتالی مناطق کاوششده GBY برای نشاندادن منطقه مورد مطالعه و همچنین برای ارزیابی جنبههای مختلف سؤالات چینهشناسی، فضایی و حجمی مورد استفاده قرار گرفت.
تکلیف چینهشناسی: لایههای I-4 و I-5 در سال 1989، اولین فصل کاوشهای جدید، زمانی که کار میدانی بر دو منطقه متمرکز شد، در معرض دید قرار گرفتند: بخش جنوب شرقی منطقه مورد مطالعه (منطقه A) و حدود 45 متر به سمت شمال غربی (منطقه). ب) ( شکل 3 ). در منطقه A، ماهیت کج افق های باستان شناسی در حین کاوش آشکار شد ( شکل 7 ). پس از استخراج از سنگر I، لایه های باستان شناسی مشاهده شده نام مرجع فردی (I-4 و I-5) اختصاص داده شد. این دو لایه که در بخشهای مختلف در منطقه حفاریشده مشاهده شدهاند، یک واگرایی رسوبشناختی بین خاکستری خاکستری (I-4) و کوکینا مخلوط با عدسیهای شنی و رسی (I-5) نشان دادند ( شکل 7)). با ادامه حفاری، تمایز بین این دو افق آشکار شد و به مواد یک تکلیف چینهشناسی مشخص داده شد. با این حال، برای برخی از مواد کاوش شده، هیچ تخصیص چینه شناسی مشخص نشده است. این شرایط منجر به یک مجموعه حفاری شده شد که در آن برخی از مواد با یک مرجع فضایی کامل (به عنوان مثال، واحد شبکه حفاری شده، محدوده ارتفاعات، و لایه خاص) ثبت شد، در حالی که مواد دیگر فاقد سابقه تخصیص چینهشناسی هستند. به منظور امکان ترسیم فضایی مواد حفاری شده از منطقه A، تعیین موقعیت چینه شناسی برخی از مجموعه های حفاری شده ضروری بود. استفاده از ArcScene (ESRI ® ArcScene TM)، با نرم افزار تحلیل داده های سه بعدی در بسته ArcGIS، کل مجموعه سنگی ناحیه A به صورت سه بعدی ترسیم شد و سپس به دو واحد چینه شناسی مجزا تقسیم شد. این تقسیم با یک سطح سه بعدی “مجازی” امکان پذیر شد که برای به تصویر کشیدن تماس کج بین I-4 و I-5 طراحی شده بود. خطوط کلی این “سطح تماس” از خطوط تماس I-4/5 که در مقاطع مختلف میدان ترسیم شده است، پیروی می کند. بنابراین موارد بالای سطح به I-4 و موارد زیر آن به I-5 اختصاص داده شد ( شکل 8 ).
شکل 6 . منطقه B- دیجیتالی کردن و تعیین موقعیت بخش ها: (الف) نمای شمالی ترانشه II. (ب) نمای کلی منطقه B در حین حفاری لایه II-1. ج) نمای سه بعدی از مقاطع در ناحیه B (نمای شمال شرقی). سطح خاکستری بیان شطرنجی ارتفاعات نهایی است که در سراسر منطقه حفاری شده در پایان کار میدانی اندازه گیری می شود.
شکل 7 . (الف) نمای کلی منطقه A که به سمت شمال است. (ب) موقعیت چینه شناسی لایه های I-4 و I-5 همانطور که در گوشه ای از یک مربع حفاری دیده می شود.
شکل 8 . نماهای سه بعدی از حفاری ها و مقاطع عرضی در منطقه A: (الف) نمایی به سمت جنوب شرقی. (ب) نمای شمال غربی؛ (ج) سطح تماس بین لایه های I-4 و I-5 و توزیع تکه های سنگ چخماق در بالا (قهوه ای، لایه I-4) و زیر (قرمز، لایه I-5) سطح.
تجزیه و تحلیل فضایی: پروژه بازسازی GBY به عنوان مبنایی برای تجزیه و تحلیل فضایی کامل مواد باستان شناسی مورد استفاده قرار گرفت. این شامل شناسایی کوره های فانتوم و استفاده مداوم از آتش در محل [ 23 ] و شناسایی الگوهای فضایی فعالیت ها [ 24 ] بود. ترسیم مجموعههای مختلف سنگی، جانوری و گیاهشناسی، تجزیه و تحلیل الگوهای فضایی در منطقه حفاری بازسازیشده را با استفاده از دادههای ثبتشده در میدان و دادههای بهدستآمده از تجزیه و تحلیل مواد حفاری شده، ممکن کرد. شکل 9ترکیبی از دادههای مختلف ثبتشده برای تجزیه و تحلیل فضایی یک سطح شغلی را نشان میدهد: لایه II-6، سطح 2. این تحلیل فضایی از انواع دادههای ثبتشده، از جمله مصنوعات بازیابی شده با یک مرجع فضایی کلی، استفاده میکند که به طور یکنواخت برای تولید نقشههای چگالی هسته ترسیم شدهاند. (از ریز مصنوعات سنگ چخماق سوخته)، پایگاه داده های یافته های بازیابی شده با مختصات دقیق X و Y (سندان های بازالت در شکل 9 (ب)، قطعات چوب در شکل 9 (ج))، و نقشه سطح در معرض ترسیم شده در میدان.
شکل 9 . لایه II-6، سطح 2: (الف) نقشه میدانی که بر روی نقشه چگالی ریز مصنوعات سنگ چخماق سوخته قرار گرفته است (N = 550). (ب) نقشه میدانی که بر روی نقشه چگالی ریز مصنوعات سنگ چخماق سوخته قرار گرفته است و توزیع سندان های بازالتی (مربع بنفش) و سندان های حفره دار بازالتی (دایره های نقطه چین)؛ (ج) نقشه میدانی بر روی نقشه چگالی ریزآرتیفکت های سنگ چخماق سوخته و توزیع قطعات چوب نسوخته (نقاط سبز) و سوخته (نقاط سیاه) قرار گرفته است.
5. بحث و نتیجه گیری
این واقعیت که کاوش های باستان شناسی اغلب به عنوان یک فرآیند مخرب در نظر گرفته می شود، به پیشرفت مستمر در توسعه روش های ثبت داده های میدانی باستان شناسی کمک می کند. در حال حاضر، روشهای رایانهای نوآورانه بهطور پراکنده در کار میدانی برای دستیابی به تبدیل دقیق دادههای باستانشناسی ثبتشده به مدلهای سهبعدی سایت استفاده میشوند. با وجود این پیشرفت، بسیاری از سایتها همچنان مانند گذشته با استفاده از روشهای سنتی ضبط و عدم تولید رکوردهای دیجیتال در حال حفاری هستند. این مقاله توجه را به امکان تبدیل رکوردهای سنتی نیز به داده های دیجیتال و ایجاد بازسازی سه بعدی از یک سایت باستان شناسی جلب کرد. چنین بازسازی هایی نه تنها برای نمایش گرافیکی سایت، بلکه برای حل سوالات چینه شناسی، فضایی و حجمی ارزشمند هستند.
یکی از اجزای اصلی هر بازسازی فضایی، روش ثبت است که در دورههای فرهنگی، انواع مکانها و پژوهشگران متفاوت است. روشهای ترسیم ارائه شده در این مقاله برای انواع روشهای ضبط و همچنین برای انواع دادههای ثبت مناسب هستند که امکان بازسازی سایت سه بعدی را نشان میدهد. دو دسته کلیدی از دادههای ثبت شده، که تقریباً در تمام پروژههای باستانشناسی موجود است، برای بازسازی سهبعدی کافی مورد نیاز است. اولی شامل مواد ترسیم شده است (مثلاً نقشه های میدانی و مقاطع). دومی شامل یافتههای باستانشناسی (مثلاً مصنوعات، استخوانها و تأسیسات) است که با نوعی منشأ ثبتشده از سایت خارج شدهاند. یافته های باستان شناسی به ندرت با مختصات دقیق X، Y و Z بازیابی می شوند، بنابراین ترسیم نقشه لازم است. سه روش ترسیم پیشنهادی (مرکزی، تصادفی، و یکنواخت) به منظور نمایش ساده فرکانسها یا چگالیهای مصنوع تفاوت عمدهای ندارند. با این حال، سایر سؤالات فضایی ممکن است به یک رویکرد نقطهای (تصادفی یا یکنواخت) نیاز داشته باشند. دسته دیگر از داده های ثبت شده – نقشه ها و مقاطع ترسیم شده – زمینه کلی چینه شناسی و فضایی یافته های باستان شناسی را ارائه می دهد. اگر آنها به یک مرجع فضایی مشترک پایبند باشند، می توان آنها را اسکن کرد، به صورت دیجیتالی ردیابی کرد و در موقعیت مکانی دقیق خود ترسیم کرد تا یک مدل سه بعدی از سایت ساخته شود. اگرچه در پروژه ارائهشده در اینجا استفاده نمیشود، اما عکسها را میتوان مشابه با مواد ترسیم شده در نظر گرفت و میتوان آنها را در مدل سهبعدی ادغام کرد، مشروط بر اینکه یک مرجع فضایی مشترک و یک مقیاس مناسب را ثبت کنند. و یکنواخت) به منظور نمایش ساده فرکانس ها یا چگالی مصنوعات تفاوت اساسی ندارند. با این حال، سایر سؤالات فضایی ممکن است به یک رویکرد نقطهای (تصادفی یا یکنواخت) نیاز داشته باشند. دسته دیگر از داده های ثبت شده – نقشه ها و مقاطع ترسیم شده – زمینه کلی چینه شناسی و فضایی یافته های باستان شناسی را ارائه می دهد. اگر آنها به یک مرجع فضایی مشترک پایبند باشند، می توان آنها را اسکن کرد، به صورت دیجیتالی ردیابی کرد و در موقعیت مکانی دقیق خود ترسیم کرد تا یک مدل سه بعدی از سایت ساخته شود. اگرچه در پروژه ارائهشده در اینجا استفاده نمیشود، اما عکسها را میتوان مشابه با مواد ترسیم شده در نظر گرفت و میتوان آنها را در مدل سهبعدی ادغام کرد، مشروط بر اینکه یک مرجع فضایی مشترک و یک مقیاس مناسب را ثبت کنند. و یکنواخت) به منظور نمایش ساده فرکانس ها یا چگالی مصنوعات تفاوت اساسی ندارند. با این حال، سایر سؤالات فضایی ممکن است به یک رویکرد نقطهای (تصادفی یا یکنواخت) نیاز داشته باشند. دسته دیگر از داده های ثبت شده – نقشه ها و مقاطع ترسیم شده – زمینه کلی چینه شناسی و فضایی یافته های باستان شناسی را ارائه می دهد. اگر آنها به یک مرجع فضایی مشترک پایبند باشند، می توان آنها را اسکن کرد، به صورت دیجیتالی ردیابی کرد و در موقعیت مکانی دقیق خود ترسیم کرد تا یک مدل سه بعدی از سایت ساخته شود. اگرچه در پروژه ارائهشده در اینجا استفاده نمیشود، اما عکسها را میتوان مشابه با مواد ترسیم شده در نظر گرفت و میتوان آنها را در مدل سهبعدی ادغام کرد، مشروط بر اینکه یک مرجع فضایی مشترک و یک مقیاس مناسب را ثبت کنند. با این حال، سایر سؤالات فضایی ممکن است به یک رویکرد نقطهای (تصادفی یا یکنواخت) نیاز داشته باشند. دسته دیگر از داده های ثبت شده – نقشه ها و مقاطع ترسیم شده – زمینه کلی چینه شناسی و فضایی یافته های باستان شناسی را ارائه می دهد. اگر آنها به یک مرجع فضایی مشترک پایبند باشند، می توان آنها را اسکن کرد، به صورت دیجیتالی ردیابی کرد و در موقعیت مکانی دقیق خود ترسیم کرد تا یک مدل سه بعدی از سایت ساخته شود. اگرچه در پروژه ارائهشده در اینجا استفاده نمیشود، اما عکسها را میتوان مشابه با مواد ترسیم شده در نظر گرفت و میتوان آنها را در مدل سهبعدی ادغام کرد، مشروط بر اینکه یک مرجع فضایی مشترک و یک مقیاس مناسب را ثبت کنند. با این حال، سایر سؤالات فضایی ممکن است به یک رویکرد نقطهای (تصادفی یا یکنواخت) نیاز داشته باشند. دسته دیگر از داده های ثبت شده – نقشه ها و مقاطع ترسیم شده – زمینه کلی چینه شناسی و فضایی یافته های باستان شناسی را ارائه می دهد. اگر آنها به یک مرجع فضایی مشترک پایبند باشند، می توان آنها را اسکن کرد، به صورت دیجیتالی ردیابی کرد و در موقعیت مکانی دقیق خود ترسیم کرد تا یک مدل سه بعدی از سایت ساخته شود. اگرچه در پروژه ارائهشده در اینجا استفاده نمیشود، اما عکسها را میتوان مشابه با مواد ترسیم شده در نظر گرفت و میتوان آنها را در مدل سهبعدی ادغام کرد، مشروط بر اینکه یک مرجع فضایی مشترک و یک مقیاس مناسب را ثبت کنند. دسته دیگر از داده های ثبت شده – نقشه ها و مقاطع ترسیم شده – زمینه کلی چینه شناسی و فضایی یافته های باستان شناسی را ارائه می دهد. اگر آنها به یک مرجع فضایی مشترک پایبند باشند، می توان آنها را اسکن کرد، به صورت دیجیتالی ردیابی کرد و در موقعیت مکانی دقیق خود ترسیم کرد تا یک مدل سه بعدی از سایت ساخته شود. اگرچه در پروژه ارائهشده در اینجا استفاده نمیشود، اما عکسها را میتوان مشابه با مواد ترسیم شده در نظر گرفت و میتوان آنها را در مدل سهبعدی ادغام کرد، مشروط بر اینکه یک مرجع فضایی مشترک و یک مقیاس مناسب را ثبت کنند. دسته دیگر از داده های ثبت شده – نقشه ها و مقاطع ترسیم شده – زمینه کلی چینه شناسی و فضایی یافته های باستان شناسی را ارائه می دهد. اگر آنها به یک مرجع فضایی مشترک پایبند باشند، می توان آنها را اسکن کرد، به صورت دیجیتالی ردیابی کرد و در موقعیت مکانی دقیق خود ترسیم کرد تا یک مدل سه بعدی از سایت ساخته شود. اگرچه در پروژه ارائهشده در اینجا استفاده نمیشود، اما عکسها را میتوان مشابه با مواد ترسیم شده در نظر گرفت و میتوان آنها را در مدل سهبعدی ادغام کرد، مشروط بر اینکه یک مرجع فضایی مشترک و یک مقیاس مناسب را ثبت کنند.
مورد GBY امکان سنجی بازسازی سایتی را که حدود 20 سال پیش کاوش شده و دارای عوارض ساختاری و چینه شناسی ذاتی است، نشان می دهد. روشهای حفاری دقیق مورد استفاده در حین کار میدانی در سایت، دادههای کافی را برای امکان بازسازی سه بعدی فراهم میکرد. به نوبه خود، این بازسازی وسیله ای برای حل عدم قطعیت های چینه شناسی و انجام تحلیل های فضایی عمیق فراهم کرد.
ادعای روزولت و همکاران. این که «باستان شناسی همیشه ذاتاً دنیای واقعی و سه بعدی بوده است، با این حال تا همین اواخر مجبور بود بر انتزاعات دو بعدی از واقعیت های سه بعدی تکیه کند» ([ 6 ]: ص. 326) در مطالعه حاضر بیشتر تقویت شده است، و نشان می دهد که حتی زمانی که انجام نشده باشد. در طول کار میدانی، دیجیتالی کردن ساده، امکان پذیر و از نظر چینه شناسی و فضایی مفید است.
بدون دیدگاه