سیر تکامل کوچینگ: از ریشههای باستان تا مدلهای حرفهای و چشمانداز آینده
چکیده کوچینگ به عنوان یک فرآیند توسعهای که افراد را در دستیابی به حداکثر پتانسیل خود یاری میکند، ریشههای عمیقی در تاریخ تفکر بشری و نظریههای روانشناسی دارد. این فصل به بررسی جامع سیر تکامل کوچینگ، از مبانی لغوی و فلسفی آن در یونان باستان و کاربردهای اولیه در آموزش و ورزش، تا ظهور آن به عنوان یک حرفه متمایز و سازمانیافته در قرن بیستم میپردازد. ما به تشریح مدلهای کلیدی کوچینگ، از جمله مدلهای شناختهشدهای مانند GROW، CLEAR، STEPPA، FUEL، WOOP، CIGAR و ACHIEVE میپردازیم که هر یک چارچوبهای منسجمی را برای هدایت فرآیندهای کوچینگ ارائه میدهند. بخش قابل توجهی از این فصل به معرفی و مقایسه سازمانهای اعتباربخشی پیشرو در صنعت کوچینگ، به ویژه فدراسیون بینالمللی کوچینگ (ICF) و شورای اروپایی مربیگری و کوچینگ (EMCC)، اختصاص دارد. در این بخش، تفاوتهای ساختاری، فلسفی و الزامات اعتباربخشی این سازمانها، از جمله صلاحیتهای اصلی، سطوح گواهینامهها و کدهای اخلاقی بررسی میشود. همچنین، کاربردهای متنوع کوچینگ در بافتهای سازمانی (مانند کوچینگ رهبری و عملکرد) و حوزههای شخصی (مانند کوچینگ زندگی، سلامت و ADHD) مورد تحلیل قرار میگیرد. در نهایت، با توجه به روندهای کنونی بازار، از جمله رشد فزاینده کوچینگ دیجیتال و نقش رو به افزایش هوش مصنوعی، چشماندازی از آینده این صنعت ارائه خواهد شد. هدف این فصل، ارائه یک دیدگاه جامع و ساختاریافته از این حوزه رو به رشد و چالشهای پیشروی آن است.
مقدمه در هزاره سوم، با پیچیدگیهای فزاینده زندگی فردی و حرفهای، نیاز به ابزارهایی برای توسعه پتانسیل انسانی و هدایت افراد به سوی اهدافشان بیش از پیش احساس میشود. در این میان، کوچینگ به عنوان یک فرآیند توانمندسازی و تسهیلکننده رشد، جایگاه ویژهای یافته است. بر خلاف مشاورههای سنتی که اغلب بر ارائه راهحل یا درمان مشکلات گذشته تمرکز دارند، کوچینگ با رویکردی آیندهنگر، افراد را در شناسایی نقاط قوت، تعیین اهداف واقعبینانه و طراحی مسیرهای عملی برای دستیابی به آنها یاری میدهد. در واقع، کوچینگ به معنای “باز کردن پتانسیل یک فرد برای به حداکثر رساندن عملکرد خودش” تعریف شده است. بیش از 77 درصد از مراجعین کوچینگ گزارش کردهاند که کوچینگ به طور قابل توجهی عملکرد کاری، روابط و مهارتهای ارتباطی آنها را بهبود میبخشد.
با این حال، بدون یک رویکرد ساختاریافته، جلسات کوچینگ ممکن است بینظم به نظر برسند و پیشرفت واقعی مراجعین را دشوار سازند. اینجاست که مدلهای کوچینگ وارد میشوند و یک روششناسی روشن را برای راهنمایی مراجعین به سمت تحولات معنیدار فراهم میکنند. با وجود رشد سریع و محبوبیت فزاینده صنعت کوچینگ، این حوزه هنوز به طور کامل توسط نهادهای دولتی تنظیم نشده است. این عدم تنظیم، نیاز به سازمانهای حرفهای و اعتباربخشی را برای تضمین کیفیت، استانداردسازی و پایبندی به اصول اخلاقی در این حرفه دوچندان میکند. این فصل به بررسی تاریخچه کوچینگ، مدلهای اصلی آن و نقش سازمانهای اعتباربخشی پیشرو مانند ICF و EMCC در شکلدهی به هویت و استانداردهای این حرفه در حال تکامل میپردازد.
بدنهی اصلی
۱. ریشههای تاریخی و تکامل مفهوم کوچینگ مفهوم “کوچینگ” (Coaching) ریشههای لغوی جالبی دارد که به معنای “حمل کردن” یا “انتقال دادن” است. این واژه از کلمه انگلیسی “carriage” و ریشههای فرانسوی “coche” یا آلمانی “klatsch” میآید که همگی به روستای مجارستانی “کوج” (Kocs) برمیگردند. در قرن پانزدهم، این روستا به دلیل تولید واگنها و ارابههای برتر که برای حمل و نقل افراد بین وین و بوداپست استفاده میشدند، مشهور شد. بنابراین، “کوچ” به معنای کسی است که “دانشجو را از طریق یک چالش یا سختی خاص، با راهنمایی و مشاوره به موفقیت میرساند”.
اولین کاربرد اصطلاح “کوچ” در ارتباط با یک مربی یا راهنما، حدود سال 1830 در لهجه دانشگاه آکسفورد برای اشاره به استادی که دانشجویی را برای قبولی در امتحانی “حمل میکرد” یا آماده میساخت، پدیدار شد. این اصطلاح به این ترتیب فرآیندی را شناسایی میکرد که افراد را از جایی که هستند به جایی که میخواهند باشند، منتقل میکند. اولین کاربرد این اصطلاح در رابطه با ورزش، در سال 1861 بود و مربیان ریاضی در دانشگاه کمبریج در آمادهسازی دانشجویان برای آزمونهای ریاضیاتی، نقش برجستهای ایفا کردند. در اواسط قرن بیستم، با نفوذ متفکران معاصر، اولین انتقال عمده از مدل مربیگری ورزشی به مربیگری بین فردی، به وی.تی. گالوی نسبت داده شد. گالوی در سال 1974 کتاب “بازی درونی تنیس” (The Inner Game of Tennis) را منتشر کرد که الهامبخش بسیاری از مربیان آینده برای بکارگیری نظریههای او در دنیای تجارت شد. او دریافت که وقتی به دانشجویانش میگفت چه کاری انجام دهند یا ندهند، فقط شک و تردید درونی آنها را افزایش میداد، اما زمانی که آنها را در روشهای افزایش آگاهی از ضربات تنیس و تمرکز آرام راهنمایی میکرد، بازی آنها به طور طبیعی بهبود مییافت. او کشف کرد که وقتی افراد نسبت به تواناییهای خود اعتماد به نفس بیشتری دارند، عملکرد بهتری از خود نشان میدهند.
ریشههای روانشناختی کوچینگ نیز بسیار گسترده است. کوچینگ به عنوان یک حوزه جدید، از نظریهها و تحقیقات حوزههای مرتبط قبلی بهره میبرد و بر آنها بنا میکند. این یک سنتز و کاربرد چند رشتهای و چند نظریهای از تغییر رفتار کاربردی است. چهار نیروی اصلی در نظریه روانشناسی از زمان پیدایش روانشناسی در سال 1879 به عنوان یک علوم اجتماعی وجود داشته است: فرویدی، رفتاری، انسانگرایانه و فرافردی. در سالهای اخیر، نیروهای دیگری نیز ظهور کردهاند که تطبیق یا تکامل این چهار نیروی اصلی هستند. روانشناسی شناختی-رفتاری از ترکیبی از مکاتب رفتاری و انسانگرایانه رشد کرده است. روانشناسی مثبتگرا از رویکردهای شناختی-رفتاری استفاده میکند و به نظریههایی که روانشناسی انسانگرایانه بر آنها تأکید دارد، اضافه میکند: دیدگاهی غیرمکانیکی و دیدگاهی از امکان به جای آسیبشناسی به عنوان یک رویکرد اساسی به مراجع.
کوچینگ بر سنت جستجوی آنچه در انسان سالم و سازنده است، به عنوان پایهای برای ایجاد یک زندگی معنادار بنا میکند. رویکرد انسانگرایانه به روانشناسی، سهم بزرگی در روانشناسی کوچینگ دارد. هم روانشناسی انسانگرایانه و هم روانشناسی کوچینگ، دیدگاه مشترکی از انسان به عنوان خودشکوفا دارند. کارل راجرز، با نظریه درمان مراجعمحور خود، بر رابطه مراجع-درمانگر به عنوان یک عنصر کلیدی در تسهیل رشد تأکید کرد. راجرز سه ویژگی کلیدی در یک رابطه خوب کوچ-مراجع را شناسایی کرد: “واقعی بودن” (اصالت)، اعتماد و درک همدلانه. همچنین، روانشناسی مثبتگرا، که بر عناصر انسانی که سلامتی و شادی را ایجاد میکنند تمرکز دارد، بر اهمیت احساسات مثبت در تحریک انگیزه و اقدامات سازنده و مفید تأکید میکند. مفهوم “جریان” (Flow) از میهالی چیکسنتمیهالی، که به معنای حداکثر درگیری در یک کار است، نیز بر اهمیت محیطی که کوچ برای مراجع فراهم میکند و شامل تعیین هدف روشن و بازخورد فوری است، تأکید دارد. نظریه یادگیری رفتاری، مانند شرطیسازی عامل از اسکینر، نیز بر تقویت رفتارهای سالم و سازنده از طریق تقویت کلامی و درونی تأکید میکند. همچنین، نظریه شناختی-رفتاری، بر اساس این مفهوم علمی که افکار و احساسات مستقیماً با رفتارهای غیرمفید مرتبط هستند، به کوچها کمک میکند تا مراجعین را در شناسایی و تغییر الگوهای فکری منفی راهنمایی کنند.
۲. مدلهای برجسته کوچینگ: چارچوبهای راهنما مدلهای کوچینگ چارچوبهای روششناختی روشنی را برای هدایت مراجعین به سمت تحولات معنیدار فراهم میکنند. این مدلها به کوچها اجازه میدهند تا به طور ساختاریافتهتری جلسات را مدیریت کرده و مراجعین را در مسیر پیشرفت یاری دهند. روانشناسی کوچینگ دارای تعداد زیادی مدل و چارچوب است که از نظریههای روانشناختی و شواهد علمی نشأت گرفتهاند و برای هدایت عمل کوچینگ روانشناسی و اطمینان از اینکه کوچینگ بر مفاهیم علمی اثباتشده استوار است، استفاده میشوند.
مدل GROW یکی از محبوبترین مدلهای کوچینگ رفتاری است که از دهه 1980 توسط سِر جان ویتمور، گراهام الکساندر و آلن فاین توسعه یافت. این مدل بر اساس نظریه “بازی درونی” تیموتی گالوی شکل گرفت. مدل GROW یک مدل راه حلمحور است که به حل مشکلات و دستیابی به اهداف کمک میکند. این مدل شامل چهار مرحله اصلی است:
- هدف (Goal): در این مرحله، کوچ به مراجع کمک میکند تا هدف خاص، قابل اندازهگیری و مرتبط با موضوع را تعریف کند. این مرحله شامل سؤالاتی مانند “چه چیزی میخواهید به دست آورید؟” و “چگونه متوجه میشوید که موفق شدهاید؟” است.
- واقعیت (Reality): در این مرحله، وضعیت فعلی، چالشها و منابع مراجع ارزیابی میشود. سؤالات کلیدی شامل “اکنون در رابطه با هدف خود کجا هستید؟” و “چه موانعی بر سر راه شما قرار دارند؟” است. این مرحله به کوچ و مراجع کمک میکند تا تصویر روشنی از وضعیت موجود داشته باشند و چالشهایی که آنها را عقب نگه داشتهاند، شناسایی کنند.
- گزینهها (Options): این مرحله به طوفان فکری برای یافتن راهحلها و استراتژیهای ممکن برای پیشرفت میپردازد. کوچ مراجع را تشویق میکند تا گزینههای مختلف را بدون قضاوت بررسی کند. سؤالاتی مانند “چه رویکردهای متفاوتی میتوانید در پیش بگیرید؟” و “چه چیزی در گذشته برای شما مؤثر بوده است؟” در این مرحله مطرح میشود.
- اراده/راه پیشرو (Will/Way forward): در این مرحله، گامهای بعدی تعیین شده و مراجع متعهد به یک برنامه عملی میشود. سؤالاتی مانند “چه اقداماتی را ابتدا انجام خواهید داد؟” و “چگونه پاسخگو خواهید ماند؟” در این مرحله مطرح میشود. این مرحله، تبدیل بحثها به تصمیمگیریهای مشخص و اقدامات عملی برای پیشرفت است. یک مثال عملی از این مدل در کوچینگ اجرایی برای رشد شغلی، شامل سناریویی است که سارا، یک مدیر میانی، قصد ارتقاء به سمت رهبری ارشد را دارد. پس از تعیین هدف، واقعیت کمبود دید و تجربه بینبخشی را شناسایی میکند. گزینههایی مانند جستجوی مربی، رهبری پروژههای با دید بالا و ثبت نام در برنامههای آموزشی اجرایی را بررسی میکند. در نهایت، متعهد میشود که یک ابتکار استراتژیک را در عرض سه ماه به رهبری ارشد ارائه دهد و در یک برنامه کوچینگ اجرایی ثبت نام کند.
مدل ACHIEVE که توسط دمبکوفسکی و الدردیک در سال 2003 توسعه یافت، یک روششناسی کوچینگ هدفمحور است که بر مدل GROW بنا میکند، اما ساختار و ارزیابی بیشتری را اضافه میکند. این مدل به ویژه برای مراجعینی که به یک چارچوب گام به گام برای تعیین هدف، اجرا و موفقیت بلندمدت نیاز دارند، مفید است. مراحل آن شامل “ارزیابی” (Assess) وضعیت فعلی، نقاط قوت و چالشهای مراجع و “همکاری” (Collaborate) برای طوفان فکری در مورد رویکردها و راهحلهای بالقوه با مراجع است.
مدل CLEAR (Contracting, Listening, Exploring, Action, Review) یک چارچوب کوچینگ رابطهمحور است که بر گوش دادن عمیق و گفتگوی ساختاریافته برای هدایت مراجعین به سمت تحول تأکید دارد. این مدل توسط پیتر هاوکینز در سال 1985 ایجاد شد و به ویژه در کوچینگ اجرایی و توسعه رهبری، که پرورش خودآگاهی و تغییر رفتار ضروری است، مؤثر است. مراحل آن شامل “قرارداد” (Contracting) برای تعیین اهداف و انتظارات؛ “گوش دادن” (Listening) فعال برای درک نگرانیها و آرزوهای مراجع؛ “کاوش” (Exploring) برای تشویق مراجع به تأمل و بررسی باورهای زیربنایی؛ “اقدام” (Action) برای توسعه مشترک یک برنامه عملی؛ و “بازبینی” (Review) برای نظارت مداوم بر پیشرفت است. یک مثال عملی، مهندس نرمافزاری است که در تحویل به موقع کار با کیفیت مشکل دارد. کوچ و مهندس ابتدا قرارداد کوچینگ را تعیین میکنند، سپس کوچ با سؤالات باز به چالشها گوش میدهد، مهندس دلایل ریشهای مشکلاتش را کاوش میکند و در نهایت برنامهای برای بهبود مدیریت زمان و اولویتبندی تدوین میشود.
مدل STEPPA (Subject, Target, Emotion, Perception, Plan, Act) که توسط آنگوس مکلئود توسعه یافت، یک روششناسی کوچینگ هدفمحور است که به کوچها کمک میکند تا مراجعین را هم در تصمیمگیریهای منطقی و هم در پردازشهای عاطفی راهنمایی کنند. این مدل به ویژه برای کار با مراجعینی که با موانع عاطفی، عدم اعتماد به نفس یا ترس از تغییر دست و پنجه نرم میکنند، مؤثر است. مراحل آن شامل “موضوع” (Subject) اصلی، “هدف” (Target) مشخص، “احساس” (Emotion) مربوطه، “ادراک” (Perception) از موقعیت، “برنامه” (Plan) گام به گام، و “اقدام” (Act) برای پیادهسازی و پاسخگویی است. یک مثال عملی برای این مدل، مارک، یک مدیر پروژه است که پس از یک شکست اخیر با عدم اعتماد به نفس دست و پنجه نرم میکند. موضوع او بازیابی اعتماد به نفس، هدفش رهبری موفق یک پروژه در سه ماه آینده، احساسش اضطراب و دودلی، و ادراک اشتباهش این است که تیمش به او اعتماد ندارد. برنامه او شامل کار با یک مربی، تفویض وظایف مؤثرتر و تعیین اهداف رهبری است، و اقدام او شروع تکنیکهای بازخورد و بررسی پیشرفت است.
مدل FUEL (Frame, Understand, Explore, Layout) که توسط جان زنگر و کاتلین استینت توسعه یافت، یک روششناسی کوچینگ با تأثیر بالا است که برای تسهیل مکالمات معنیدار و بهبود عملکرد طراحی شده است. این مدل به ویژه برای کوچینگ اجرایی، کوچینگ رهبری و کوچینگ عملکرد مفید است، زیرا بر وضوح، همکاری و حل مسئله ساختاریافته تمرکز دارد. مراحل آن شامل “چارچوببندی” (Frame) مکالمه و تعیین زمینه و انتظارات؛ “درک” (Understand) وضعیت فعلی مراجع؛ “کاوش” (Explore) هدف مطلوب و گزینهها؛ و “طرحریزی” (Lay Out) یک برنامه عملی است.
مدل WOOP (Wish, Outcome, Obstacles, Plan) که توسط روانشناس گابریل اوتینگن توسعه یافت، یک روششناسی کوچینگ مبتنی بر علم و کنتراست ذهنی است. این مدل به مراجعین کمک میکند تا رؤیاهای خود را به اهداف عملی تبدیل کنند، با پرداختن به موانع از قبل و ساخت استراتژیهای واقعبینانه. این مدل به ویژه زمانی مفید است که با مراجعینی که با انگیزه، اهمالکاری یا ترس از شکست دست و پنجه نرم میکنند، کار میشود. مراحل آن شامل “آرزو” (Wish) برای تعریف آرزوی قوی و معنادار، “نتیجه” (Outcome) مطلوب، “موانع” (Obstacles) داخلی و “برنامه” (Plan) برای غلبه بر آنها است.
مدل CIGAR (Current Reality, Ideal, Gaps, Action, Review) یک روششناسی کوچینگ نتیجهمحور است که برای کمک به مراجعین در حرکت از وضعیت فعلی به وضعیت آینده ایدهآل، با شناسایی شکافها و اجرای اقدامات ساختاریافته طراحی شده است. این مدل به ویژه در کوچینگ اجرایی، توسعه رهبری و بهبود عملکرد مؤثر است. مراحل آن شامل “واقعیت کنونی” (Current reality) برای ارزیابی وضعیت فعلی مراجع؛ “ایدهآل” (Ideal) برای تعریف بهترین نتیجه ممکن؛ “شکافها” (Gaps) برای شناسایی تفاوتها؛ “اقدام” (Action) برای توسعه استراتژی گام به گام؛ و “بازبینی” (Review) برای نظارت مستمر بر پیشرفت است.
علاوه بر این، رویکردهای دیگری نیز در کوچینگ وجود دارند. کوچینگ شناختی-رفتاری (CBC) که از نظریهها و شیوههای علم شناختی و رفتاری نشأت میگیرد، به کوچها کمک میکند تا مراجعین را به تغییر افکاری که رفتارهای منفی را تحریک میکنند، ترغیب کنند. کوچینگ مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) به مراجعین کمک میکند تا با پذیرش احساسات دشوار خود، به جای اجتناب از آنها، ارزشها و اهداف شخصی را شناسایی کرده و متعهد به اقداماتی شوند که با آیندهای معنادار برایشان همسو باشد. پرسشگری قدردانانه (Appreciative Inquiry) رویکردی مبتنی بر نقاط قوت است که در آن کوچ مراجع را از طریق بررسی تجربیات مثبت گذشته هدایت میکند تا نقاط قوت و منابعی که به کار گرفتهاند را شناسایی کنند. کوچینگ هوش هیجانی به مراجعین کمک میکند تا احساسات خود را شناسایی و بپذیرند و آنها را به عنوان فرصتهایی برای یادگیری و رشد ببینند. نظریه تغییر عمدی (Intentional Change Theory) یک مدل پنج مرحلهای کوچینگ رهبری است که برای ایجاد انگیزه برای خود-تغییری مفید است. مصاحبه انگیزشی (Motivational Interviewing) رویکردی مکالمهمحور است که برای تحریک انگیزه درونی برای تغییر طراحی شده است. این تنوع مدلها به کوچها اجازه میدهد تا ابزارهای خاصی را بر اساس نیازهای مراجع و بافت موقعیتی انتخاب کرده و رویکرد خود را سفارشیسازی کنند.
۳. سازمانهای اعتباربخشی و استانداردهای حرفهای: ایجاد اعتماد در صنعت کوچینگ صنعت کوچینگ، با وجود رشد چشمگیر، هنوز یک حرفه کاملاً تنظیمشده دولتی نیست. این وضعیت، نقش سازمانهای اعتباربخشی را در تعیین استانداردها، تضمین کیفیت، پایبندی به اصول اخلاقی و ایجاد اعتبار برای کوچها و برنامههای آموزشی آنها حیاتی میسازد. در حقیقت، این سازمانها با ایجاد معیارهایی برای شایستگی، انطباق اخلاقی و تعهد به توسعه حرفهای، به ایجاد اعتماد در جامعه کمک میکنند.
فدراسیون بینالمللی کوچینگ (International Coaching Federation – ICF) ICF که در سال 1995 توسط توماس لئونارد، یک برنامهریز مالی که به کوچ حرفهای تبدیل شد، تأسیس گردید، به سرعت به بزرگترین سازمان حرفهای کوچینگ در جهان تبدیل شد. هدف اولیه ICF، فراهم آوردن فضایی برای حمایت متقابل کوچها و رشد یک حرفه معتبر بود. این سازمان با بیش از 50,000 عضو در بیش از 150 کشور و قلمرو (تا ژانویه 2022)، حضور جهانی قابل توجهی دارد. تا مارس 2021، بیش از 33,000 کوچ گواهینامه ICF دریافت کرده بودند. ICF به دلیل فرآیندهای اعتباربخشی دقیق و شناسایی جهانیاش، انتخابی برتر برای کوچهایی است که به دنبال اعتبار و مشروعیت در این صنعت هستند. این سازمان به ویژه در محیطهای تجاری و شرکتی شناخته شده و مورد تقاضا است.
ساختار و تمرکز: ICF بیشتر شبیه یک شرکت عمل میکند، با ساختار قدرت متمرکزتر و کارکنان حقوقبگیر بیشتری نسبت به سازمانهای سنتی حرفهای. این ساختار متمرکز به کارایی نسبی ICF کمک میکند و منابع مالی لازم را برای فعالیتهایی مانند انتشار پژوهشهای میدانی فراهم میآورد. ICF بر فرآیند کوچینگ تأکید دارد و یک تعریف جهانی از عملکرد مؤثر کوچینگ را ارائه میدهد. ICF در سال 2020 به “International Coaching Federation” تغییر نام داد و یک اکوسیستم شامل شش سازمان خانواده را برای خدمت بهتر به جامعه کوچینگ ایجاد کرد. این اکوسیستم شامل کوچهای حرفهای، اعتبارنامهها و استانداردها، آموزش کوچینگ، بنیاد، کوچینگ در سازمانها و مؤسسه رهبری فکری است.
گواهینامهها (Credentials): ICF سه سطح اصلی گواهینامه ارائه میدهد:
- ACC (Associate Certified Coach): حداقل 100 ساعت تجربه کوچینگ و تکمیل برنامه سطح 1.
- PCC (Professional Certified Coach): حداقل 500 ساعت تجربه کوچینگ.
- MCC (Master Certified Coach): حداقل 2,500 ساعت تجربه کوچینگ. برای دستیابی به این گواهینامهها، کوچها باید ساعات آموزشی مشخص، تجربه عملی کوچینگ و یک آزمون جامع را با موفقیت پشت سر بگذارند.
صلاحیتهای اصلی (Core Competencies): صلاحیتهای اصلی ICF در ابتدا در سال 1998 تدوین و شامل 11 صلاحیت بود. در نوامبر 2019، ICF نسخه بهروزشده صلاحیتها را منتشر کرد که از ژانویه 2021 در برنامههای آموزشی معتبر ICF و از 1 آگوست 2022 در ارزیابی عملکرد و الزامات آزمون گواهینامه ادغام شد. مدل جدید سادهتر، کارآمدتر و ریشهدار در زبانی روشن و سازگار است و نتیجه یک فرآیند تحلیل دقیق 24 ماهه با بیش از 1,300 کوچ از سراسر جهان است. این صلاحیتها در چهار حوزه اصلی سازماندهی شدهاند:
- بنیاد (Foundation): شامل “نمایش عمل اخلاقی” (Demonstrates Ethical Practice) و “تجسم طرز فکر کوچینگ” (Embodies a Coaching Mindset) است.
- همساختن رابطه (Co-Creating the Relationship): شامل “ایجاد و حفظ توافقات” (Establishes and Maintains Agreements) و “پرورش اعتماد و امنیت” (Cultivates Trust and Safety) و “حفظ حضور” (Maintains Presence) است.
- ارتباط مؤثر (Communicating Effectively): شامل “گوش دادن فعال” (Listens Actively) و “برانگیختن آگاهی” (Evokes Awareness) است.
- پرورش یادگیری و رشد (Cultivating Learning and Growth): شامل “تسهیل رشد مراجع” (Facilitates Client Growth) است. این صلاحیتها اساس فرآیند گواهینامه ICF را تشکیل میدهند و به کوچها چارچوبی روشن برای اندازهگیری مهارتها و شناسایی زمینههای بهبود ارائه میدهند.
کد اخلاقی (Code of Ethics): کد اخلاقی ICF از پنج بخش اصلی تشکیل شده است: مقدمه، تعاریف کلیدی، ارزشهای اصلی و اصول اخلاقی ICF، استانداردهای اخلاقی و تعهدنامه. این کد به منظور حفظ یکپارچگی ICF و حرفه کوچینگ جهانی، با تعیین استانداردهای رفتاری سازگار با ارزشها و اصول اخلاقی ICF، راهنمایی برای تفکر اخلاقی، آموزش و تصمیمگیری و همچنین فراهم آوردن مبنایی برای آموزش اخلاق در برنامههای آموزشی معتبر ICF عمل میکند. این کد بر مسئولیت در قبال مراجعین (مانند حفظ محرمانگی و مدیریت تعارض منافع)، مسئولیت در قبال عملکرد حرفهای (مانند پایبندی به کد اخلاق و توسعه مستمر)، مسئولیت در قبال حرفهایگری (مانند شناسایی دقیق صلاحیتها) و مسئولیت در قبال جامعه (مانند اجتناب از تبعیض و احترام به مالکیت فکری) تأکید دارد.
شورای اروپایی مربیگری و کوچینگ (European Mentoring & Coaching Council – EMCC) EMCC در سال 1992 با نام “European Mentoring Centre” (EMC) توسط دیوید مگینسون و دیوید کلاترباک تأسیس شد و در سال 2002 به نام فعلی خود تغییر برند داد. EMCC از همان ابتدا بر ادغام کوچینگ، مربیگری (mentoring) و سوپرویژن تمرکز داشته است. این سازمان یک نهاد داوطلبانه و غیرانتفاعی است که مقر آن در بریتانیا و آدرس ثبتشدهاش در بروکسل بلژیک قرار دارد. تا نوامبر 2023، EMCC حدود 13,990 عضو فعال داشت و به ویژه در بخشهای دولتی و غیرانتفاعی در اروپا مورد توجه است.
ساختار و تمرکز: EMCC دارای مدل حکمرانی غیرمتمرکزتری است که قدرت عمدتاً به انجمنهای ملی و منطقهای محول شده است. این مدل به تنوع زیادی در رویکردها منجر میشود، اگرچه ممکن است فرآیند تصمیمگیری را کندتر کند. EMCC کوچینگ، مربیگری و سوپرویژن را به عنوان اجزای جداییناپذیر و مکمل یکدیگر میبیند. EMCC بر خلاف ICF که بر فرآیند تأکید دارد، بیشتر بر رابطه تأکید میکند و معتقد است که گاهی اوقات عدم ارائه زمینه توسط کوچ، غیر اخلاقی است. همچنین، EMCC و برخی دیگر از نهادهای حرفهای، سوپرویژن را برای کوچها و مربیان حرفهای ضروری میدانند و برای کوچهای آماتور، مانند مدیران ارشد، توصیه میکنند.
گواهینامهها: EMCC چهار سطح گواهینامه فردی ارائه میدهد که بر اساس تجربه و تسلط در کوچینگ و مربیگری افزایش مییابد:
- Foundation (بنیاد)
- Practitioner (کارآموز/متخصص)
- Senior Practitioner (متخصص ارشد)
- Master Practitioner (متخصص ارشد) EMCC علاوه بر تعداد ساعات کوچینگ، بر کیفیت فرآیند و بلوغ حرفهای و تأملی کوچ نیز تأکید دارد. برای مثال، سطح “بنیاد” حداقل 50 ساعت تجربه مربیگری یا کوچینگ نیاز دارد. این سازمان به ویژه بر توسعه تأملی و تحلیل تمرین تأکید دارد.
کد اخلاقی: EMCC یکی از بنیانگذاران کد اخلاق جهانی برای کوچها و مربیان است که در سال 2016 به همراه Association for Coaching راهاندازی شد و در می 2018 با سایر امضاکنندگان بهروزرسانی گردید. این کد اخلاقی و چارچوب صلاحیتهای آن، در بسیاری از سازمانهای اروپایی (بخش خصوصی و دولتی) به رسمیت شناخته شده است.
انجمن کوچینگ (Association for Coaching – AC) AC نیز در سال 2002 تأسیس شد و حدود 7,000 عضو در سراسر جهان دارد. این انجمن چهار سطح اعتباربخشی برای ارائهدهندگان آموزش و چهار سطح گواهینامه برای کوچها بر اساس تجربه و آموزش آنها ارائه میدهد.
مقایسه ICF و EMCC: انتخاب بین ICF و EMCC به اهداف شغلی، مشتریان هدف، تمرکز جغرافیایی و ترجیحات شخصی در سبک ارزیابی بستگی دارد. ICF شناختهشدهتر و جهانیتر است، به ویژه در بخش خصوصی و شرکتها. در مقابل، EMCC بیشتر در اروپا و بخشهای دولتی/غیرانتفاعی شناخته شده و بر توسعه تأملی، یکپارچگی مربیگری و سوپرویژن تأکید دارد. ICF برای گواهینامه خود به یک آزمون ساختاریافته نیاز دارد، در حالی که EMCC به ارسال یک پورتفولیو (مجموعه مستندات) متکی است. داشتن هر دو گواهینامه ICF و EMCC امکانپذیر است و میتواند انعطافپذیری بیشتری را برای کوچها در محیطهای مختلف فراهم کند. این امر به کوچها اجازه میدهد تا از طیف غنیتری از ابزارها و رویکردها بهرهمند شوند.
۴. کاربردهای کوچینگ در بافتهای سازمانی و فراتر: تاثیرگذاری در حوزههای مختلف کوچینگ به یک منبع ارزشمند برای سازمانها تبدیل شده است که به آنها در رسیدگی به نگرانیهای سازمانی مانند توسعه مهارتهای رهبری، برنامهریزی جانشینی، مدیریت انتقال شغلی، ترویج نوآوری و افزایش عملکرد کمک میکند. انواع مختلف کوچینگ برای رفع نیازهای متفاوت افراد و سازمانها ارائه میشود.
کوچینگ سازمانی:
- کوچینگ رهبری (Leadership Coaching): ICF در مطالعه سال 2020 خود، کوچینگ رهبری را به عنوان اصلیترین حوزه کوچینگ معرفی کرد. این نوع کوچینگ بر توسعه شایستگیهای رهبری برای نقشهای فعلی یا آینده تمرکز دارد و از ابزارهایی مانند بازخورد 360 درجه و آزمونهای روانسنجی استفاده میکند. این حوزه به طور کلی بالاترین مزایای ادراک شده را در مقایسه با سایر انواع کوچینگ در مطالعات نشان میدهد.
- کوچینگ عملکرد (Performance Coaching): سِر جان ویتمور، از پیشگامان کوچینگ، بر اهمیت کوچینگ برای عملکرد در نوشتههای خود تأکید کرده است. کوچینگ عملکرد به بهبود عملکرد میپردازد و به مراجعین کمک میکند تا نگرانیهای عملکردی فعلی یا بالقوه را برطرف کنند. این نوع کوچینگ به غلبه بر موانع ذهنی، تعیین اهداف عملی، توسعه مهارتها و استراتژیهای جدید، و به حداکثر رساندن نقاط قوت کمک میکند.
- کوچینگ اجرایی (Executive Coaching): این حوزه بازار بزرگی با ارزش 9.3 میلیارد دلار دارد و پیشبینی میشود تا سال 2032 با نرخ سالانه 11.3 درصد به 27 میلیارد دلار برسد. کوچینگ اجرایی یک رابطه کمکی است که بین مراجع دارای اقتدار و مسئولیت مدیریتی در یک سازمان و یک مشاور که از طیف گستردهای از تکنیکها و روشهای رفتاری استفاده میکند، شکل میگیرد تا به مراجع کمک کند مجموعهای از اهداف شناساییشده مشترک را برای بهبود عملکرد حرفهای و رضایت شخصی خود و در نتیجه، بهبود اثربخشی سازمان مراجع در یک چارچوب رسمی، به دست آورد.
تأثیر فرهنگ سازمانی: یک مطالعه بر روی 115 کوچ حرفهای نشان داد که تمامی اشکال کوچینگ در فرهنگهای “خانواده” (clan) و “شایستهسالار” (adhocracy) منافع بالاتری نسبت به فرهنگهای “سلسلهمراتبی” (hierarchical) و “بازاری” (market) دارند.
- فرهنگ “خانواده” (Clan): در این سازمانها، بر همکاری، تعهد به جامعه، ارزشهای مشترک و ارتباطات تأکید میشود. رهبران به دنبال ایجاد روابط مبتنی بر اعتماد هستند و مشتریان به عنوان شریک دیده میشوند. این فرهنگ بر انعطافپذیری و تمرکز داخلی تأکید دارد.
- فرهنگ “شایستهسالار” (Adhocracy): این فرهنگ بر آزمایش، انعطافپذیری، نوآوری و رشد تأکید دارد. رهبران با یک چشمانداز جذاب هدایت میشوند و به دنبال ترویج ایدهها و فناوریهای جدید هستند. این فرهنگ بر انعطافپذیری و تمرکز خارجی تأکید دارد.
- فرهنگ “سلسلهمراتبی” (Hierarchy): در این سازمانها، بر کنترل، برنامهریزی، سیستمهای کارآمد و اجرای انطباق تأکید میشود. رهبران به دنبال بهینهسازی فرآیندها و کاهش هزینهها هستند. این فرهنگ بر ثبات و تمرکز داخلی تأکید دارد.
- فرهنگ “بازاری” (Market): این فرهنگ بر رقابت تهاجمی، دستاوردهای سریع و سودآوری تأکید دارد. رهبران به دنبال بهبود بهرهوری و دستیابی سریع به نتایج هستند. این فرهنگ بر ثبات و تمرکز خارجی تأکید دارد. به طور کلی، کوچینگ در فرهنگهای منعطف (خانواده و شایستهسالار) سودمندتر ارزیابی شد. کوچینگ رهبری در تمامی فرهنگها بیشترین سود را داشت، اما کوچینگ زندگی و نسل سوم کوچینگ در فرهنگهای خانواده و شایستهسالار، عملکرد مشابهی داشتند و در فرهنگهای بازاری و سلسلهمراتبی کمتر مورد توجه بودند. این نتایج نشان میدهد که ارزش کوچینگ بر اساس نوع کوچینگ ارائهشده و فرهنگ سازمانی که در آن کوچینگ اتفاق میافتد، متفاوت است. در مجموع، از میان تمام فرهنگها و انواع کوچینگ، کوچینگ برای ترویج “رشد و تکامل شخصی کارکنان” (PGE) بیشترین سود را داشت.
کاربردهای فراتر از سازمان:
- کوچینگ زندگی (Life Coaching): این حوزه یک صنعت 1.4 میلیارد دلاری است که در سطح جهانی 0.1% و در آمریکا 3.2% رشد میکند. کوچینگ زندگی به افراد در دستیابی به نتایج یا اهداف شخصی دلخواه کمک میکند و بر توسعه شخصی تمرکز دارد.
- کوچینگ ADHD: نوعی خاص از کوچینگ زندگی است که به افراد دارای اختلال نقص توجه/بیشفعالی کمک میکند تا اثرات ناتوانیهای عملکردی اجرایی را کاهش دهند، زمان را بهتر مدیریت کنند، سازماندهی شوند، هدفگذاری کنند و پروژهها را به پایان برسانند.
- کوچینگ سلامت و بهزیستی (Health and Wellness Coaching): این نوع کوچینگ به افراد کمک میکند تا بیماریها و وضعیتهای مزمن خود را مدیریت کنند، با هدف کاهش خطرات سلامتی و هزینههای مراقبتهای بهداشتی.
- سایر حوزهها: کوچینگ همچنین در حوزههای متنوعی مانند کوچینگ مسیحی، کوچینگ مالی، کوچینگ رابطه، کوچینگ نگارش، و حتی کوچینگ دوستیابی و اسپورتس کاربرد دارد. این گستردگی نشاندهنده انعطافپذیری و قابلیت انطباق کوچینگ با نیازهای متفاوت انسانی است.
۵. روندهای آتی در صنعت کوچینگ: چشمانداز آینده صنعت کوچینگ در حال گذار از یک “صنعت خانگی” است که عمدتاً توسط تجار کوچک و انفرادی که کوچینگ رو در رو و انسانی ارائه میدهند، اداره میشود، به یک بخش که در آن ارائه دیجیتال و کوچهای هوش مصنوعی نقش فزایندهای خواهند داشت.
رشد بازار: صنعت کوچینگ رشد سالانه 17 درصدی را نشان میدهد و تعداد کوچهای فعال از 71,000 نفر در سال 2019 به 126,050 نفر در سال 2023 و پیشبینی 167,300 نفر در سال 2025 افزایش یافته است. این رشد سریع به معنای افزایش رقابت و همچنین فرصتهای بیشتر با ظهور تخصصهای جدید در کوچینگ است.
کوچینگ دیجیتال و هوش مصنوعی: کوچینگ مجازی به یکی از ارکان اصلی صنعت کوچینگ تبدیل شده است، به ویژه پس از تغییر جهانی به سمت کار از راه دور. بیش از 80 درصد از کوچها استفاده خود از پلتفرمهای آنلاین را برای جلسات کوچینگ مجازی افزایش دادهاند. پلتفرمهای دیجیتال محبوب مانند Zoom و Microsoft Teams و همچنین برنامههای تخصصی کوچینگ مانند CoachAccountable، مدیریت جلسات و روابط مراجعین را از راه دور آسانتر کردهاند. مداخلههای هوش مصنوعی مرتبط با کوچینگ در سالهای اخیر وارد بازار شدهاند. تا همین اواخر، این پیشنهادها عمدتاً مبتنی بر اسکریپت بودهاند و فاقد روشهایی برای مکالمات پیچیده با مراجعین بودهاند. با این حال، هوش مصنوعی مولد فرصتهایی را برای غلبه بر این نقاط ضعف فراهم میکند و رباتهایی را با پتانسیل پاسخگویی اجتماعی، همدلی و بدون تعصب ایجاد میکند. در یک نظرسنجی، 57.7 درصد از پاسخدهندگان معتقد بودند که مکالمات ارائه شده توسط چتباتهای هوش مصنوعی، کوچینگ محسوب نمیشود، در حالی که 18 درصد معتقد بودند که بله، کوچینگ است. در مورد تأثیر هوش مصنوعی مولد بر توسعه کوچینگ در آینده، 46.1 درصد معتقد بودند که هوش مصنوعی توسط برخی کوچها برای تقویت عمل آنها استفاده خواهد شد، در حالی که 32.8 درصد پیشبینی کردند که هوش مصنوعی برخی (20 تا 50 درصد) از کوچهای انسانی را جایگزین خواهد کرد و 3.8 درصد پیشبینی کردند که بیشتر (بیش از 50 درصد) کوچهای انسانی را جایگزین خواهد کرد.
انتقال منابع: یک تغییر مستمر از کوچینگ با منابع خارجی به منابع داخلی در حال وقوع است. تنظیم و تمرین مبتنی بر شواهد: احتمالاً مشارکت دولت در تنظیم کوچینگ و افزایش تقاضا از سوی خریداران کوچینگ برای تمرین مبتنی بر شواهد بیشتر خواهد شد. این مسائل، همراه با چالشهایی مانند نیاز به افزایش فراگیری قومیتی در جامعه کوچینگ، از جمله موضوعات مهمی هستند که صنعت کوچینگ در آینده با آنها روبرو خواهد شد.
نتیجهگیری کوچینگ، از ریشههای لغوی که به معنای “حمل کردن” یا “انتقال دادن” است، تا ظهور به عنوان یک حرفه متمایز، مسیری پرپیچ و خم از تکامل را طی کرده است. این حرفه، ریشه در آموزههای فلسفی باستان و نظریههای روانشناختی مدرن، از انسانگرایی و روانشناسی مثبتگرا گرفته تا رویکردهای شناختی-رفتاری دارد. مدلهای ساختاریافتهای مانند GROW، CLEAR و STEPPA به ابزارهای ضروری برای کوچها تبدیل شدهاند تا مراجعین را به طور مؤثر در مسیر اهدافشان هدایت کنند.
با توجه به ماهیت عمدتاً خودتنظیمشونده این صنعت، سازمانهای اعتباربخشی مانند ICF و EMCC نقش حیاتی در تعیین استانداردها، تضمین کیفیت و ایجاد اعتماد ایفا میکنند. تفاوتهای آنها در تمرکز جغرافیایی، فرآیندهای گواهینامه و فلسفههای زیربنایی، امکان انتخاب مسیرهای مختلف حرفهای را برای کوچها فراهم میآورد، در حالی که اعتباربخشی دوگانه به عنوان یک مزیت رقابتی محسوب میشود.
کاربردهای کوچینگ فراتر از بهبود عملکرد سازمانی و رهبری است و به حوزههای شخصی زندگی، سلامت و حتی چالشهای خاص مانند ADHD گسترش یافته است. آینده صنعت کوچینگ با روندهای چشمگیری مانند رشد سریع بازار، افزایش استفاده از کوچینگ دیجیتال و هوش مصنوعی، و انتقال به منابع کوچینگ داخلی شکل خواهد گرفت. این تحولات، هم فرصتها و هم چالشهایی را برای این حرفه در حال تکامل به ارمغان میآورد و نیاز به رویکردهای نوآورانه و تمرکز بر استانداردهای اخلاقی و مبتنی بر شواهد را بیش از پیش نمایان میسازد. کوچینگ، به عنوان یک نیروی توانمند برای دگرگونی و رشد، همچنان به شکلدهی به آینده توسعه انسانی ادامه خواهد داد.
نکات کلیدی
- ریشه لغوی و تاریخی کوچینگ: واژه “کوچ” از کلمه مجارستانی “کوج” به معنای ارابه گرفته شده و ابتدا در قرن نوزدهم در دانشگاه آکسفورد برای مربیان و سپس در ورزش به کار رفت.
- مبانی روانشناختی: کوچینگ عمیقاً از روانشناسی انسانگرایانه (خودشکوفایی، همدلی راجرز)، روانشناسی مثبتگرا (احساسات مثبت، نظریه جریان) و روانشناسی شناختی-رفتاری (تغییر الگوهای فکری) بهره میبرد.
- مدل GROW: این مدل چهار مرحلهای (هدف، واقعیت، گزینهها، اراده) توسط سِر جان ویتمور و همکارانش در دهه 1980 توسعه یافت و یک چارچوب محبوب برای کوچینگ است.
- مدلهای دیگر کوچینگ: مدلهایی مانند CLEAR (روابطمحور)، STEPPA (هیجان و منطق)، FUEL (گفتگوی مؤثر)، WOOP (مدیریت موانع) و CIGAR (انتقال وضعیت) چارچوبهای تخصصی مختلفی را ارائه میدهند.
- عدم تنظیم دولتی: صنعت کوچینگ عمدتاً خودتنظیمشونده است و این امر نقش سازمانهای حرفهای را حیاتی میسازد.
- فدراسیون بینالمللی کوچینگ (ICF): بزرگترین سازمان جهانی کوچینگ است که در سال 1995 تأسیس شد و بر استانداردهای جهانی، صلاحیتهای اصلی و کد اخلاقی تأکید دارد.
- صلاحیتهای اصلی ICF: شامل 8 صلاحیت در چهار حوزه (بنیاد، همساختن رابطه، ارتباط مؤثر، پرورش یادگیری و رشد) است که در سال 2019 بهروزرسانی شد.
- گواهینامههای ICF: شامل ACC، PCC و MCC است که سطوح مختلف تجربه و آموزش را نشان میدهد.
- شورای اروپایی مربیگری و کوچینگ (EMCC): در سال 1992 تأسیس شد و بر یکپارچگی کوچینگ، مربیگری و سوپرویژن، و توسعه تأملی تأکید دارد.
- گواهینامههای EMCC: شامل Foundation، Practitioner، Senior Practitioner و Master Practitioner است و بر کیفیت فرآیند و بلوغ حرفهای کوچ تمرکز دارد.
- تفاوتهای ICF و EMCC: ICF بر شناسایی جهانی و رویکرد شرکتی (با آزمون) تأکید دارد، در حالی که EMCC بر رویکرد اروپایی و یکپارچه (با پورتفولیو) و سوپرویژن اجباری تمرکز دارد.
- امکان اعتباربخشی دوگانه: بسیاری از کوچها هر دو گواهینامه ICF و EMCC را برای افزایش انعطافپذیری و دامنه خدمات خود دریافت میکنند.
- کاربردها در سازمان: کوچینگ برای توسعه رهبری، بهبود عملکرد و اهداف اجرایی در سازمانها بسیار مؤثر است.
- فرهنگ سازمانی مؤثر: مطالعات نشان میدهد کوچینگ در فرهنگهای سازمانی “خانواده” و “شایستهسالار” (انعطافپذیر و مشارکتی) سودمندتر از فرهنگهای “سلسلهمراتبی” و “بازاری” (کنترلگرا و رقابتی) است.
- رشد و تکامل شخصی: در مجموع، بیشترین سود کوچینگ برای “رشد و تکامل شخصی” کارکنان ارزیابی شده است.
- کاربردهای شخصی: کوچینگ زندگی، سلامت و بهزیستی، ADHD و سایر حوزههای شخصی را نیز پوشش میدهد.
- رشد چشمگیر بازار: صنعت کوچینگ با رشد سالانه 17 درصدی و پیشبینی 167,300 کوچ تا سال 2025، به سرعت در حال گسترش است.
- کوچینگ دیجیتال و هوش مصنوعی: کوچینگ مجازی پس از همهگیری جهانی رایج شده است؛ هوش مصنوعی نیز در حال ورود به این حوزه است و میتواند نقش افزایندهای در آینده ایفا کند، اگرچه بحثهایی در مورد ماهیت کوچینگ واقعی توسط AI وجود دارد.
- نیاز به سوپرویژن: سوپرویژن به عنوان بخشی از توسعه حرفهای مستمر در کوچینگ اهمیت فزایندهای یافته است.
سؤالات تفکربرانگیز
- چگونه صنعت کوچینگ میتواند با حفظ ماهیت خودتنظیمشونده، به طور مؤثر با چالشهای مربوط به “کوچهای نامعتبر” مقابله کند؟
- با توجه به پیشرفتهای هوش مصنوعی، مرز بین “کوچینگ واقعی” توسط انسان و “راهنمایی خودکار” توسط AI چگونه تعریف خواهد شد و این تمایز چه تأثیری بر آینده حرفه کوچینگ خواهد داشت؟
- آیا مدلهای کوچینگ فعلی، که بیشتر بر پایه مکالمات انسان-انسان شکل گرفتهاند، برای تطبیق با محیطهای دیجیتال و مبتنی بر هوش مصنوعی کافی خواهند بود، یا نیاز به توسعه مدلهای کاملاً جدید وجود دارد؟
- چگونه تفاوتهای فرهنگی در سراسر جهان میتواند بر رویکردهای کوچینگ و مدلهای اعتباربخشی تأثیر بگذارد، و آیا یک “استاندارد طلایی جهانی” در کوچینگ واقعاً امکانپذیر و مطلوب است؟
- با توجه به اینکه کوچینگ در فرهنگهای سازمانی منعطفتر مؤثرتر است، چگونه میتوان ارزش کوچینگ را در سازمانهایی با فرهنگهای سلسلهمراتبی و بازاری به نحو بهتری ترویج داد؟
۳۰ جمله کلیدی
- کوچینگ یک فرآیند توسعهای است که پتانسیل افراد را برای به حداکثر رساندن عملکردشان باز میکند.
- مدلهای کوچینگ چارچوبهای روششناختی روشنی را برای هدایت مراجعین به سمت تحولات معنیدار ارائه میدهند.
- واژه “کوچ” ریشه در کلمه مجارستانی “کوج” به معنای ارابه دارد که افراد را از جایی به جای دیگر “حمل” میکرد.
- اولین کاربرد اصطلاح “کوچ” در آموزش در سال 1830 در دانشگاه آکسفورد و در ورزش در سال 1861 بود.
- “بازی درونی تنیس” اثر تیموتی گالوی، الهامبخش بکارگیری نظریههای ورزشی در دنیای تجارت شد.
- کوچینگ از روانشناسی انسانگرایانه، روانشناسی مثبتگرا و رویکردهای شناختی-رفتاری بهره میبرد.
- مدل GROW (Goal, Reality, Options, Will) یکی از محبوبترین مدلهای کوچینگ رفتاری است که توسط سِر جان ویتمور و همکارانش توسعه یافت.
- مدل CLEAR (Contracting, Listening, Exploring, Action, Review) یک چارچوب رابطهمحور است که توسط پیتر هاوکینز ایجاد شد.
- مدل STEPPA (Subject, Target, Emotion, Perception, Plan, Act) به مراجعین در پردازشهای منطقی و عاطفی کمک میکند.
- مدل FUEL (Frame, Understand, Explore, Layout) برای تسهیل مکالمات معنیدار و بهبود عملکرد طراحی شده است.
- مدل WOOP (Wish, Outcome, Obstacles, Plan) مبتنی بر علم و کنتراست ذهنی است و به مراجعین در تبدیل رویاها به اهداف عملی کمک میکند.
- مدل CIGAR (Current Reality, Ideal, Gaps, Action, Review) یک روششناسی نتیجهمحور برای حرکت از وضعیت فعلی به ایدهآل است.
- صنعت کوچینگ عمدتاً خودتنظیمشونده است و نیاز به سازمانهای اعتباربخشی برای تضمین کیفیت دارد.
- فدراسیون بینالمللی کوچینگ (ICF) بزرگترین سازمان حرفهای کوچینگ در جهان است که در سال 1995 تأسیس شد.
- ICF دارای بیش از 50,000 عضو در بیش از 150 کشور است و به ویژه در محیطهای شرکتی شناخته شده است.
- ICF سه سطح گواهینامه ACC، PCC و MCC را ارائه میدهد که هر یک الزامات تجربه و آموزش خاصی دارند.
- صلاحیتهای اصلی ICF در سال 2019 بهروزرسانی شد و شامل 8 صلاحیت در چهار حوزه اصلی است.
- کد اخلاقی ICF استانداردهای رفتاری را برای تمامی متخصصان کوچینگ تعیین میکند و به حفظ یکپارچگی حرفه کمک میکند.
- شورای اروپایی مربیگری و کوچینگ (EMCC) در سال 1992 تأسیس شد و بر ادغام کوچینگ، مربیگری و سوپرویژن تأکید دارد.
- EMCC چهار سطح گواهینامه Foundation، Practitioner، Senior Practitioner و Master Practitioner را ارائه میدهد.
- EMCC بر کیفیت فرآیند کوچینگ، بلوغ حرفهای و تأملی کوچ و شامل ساعات مربیگری تأکید دارد.
- ICF بیشتر بر فرآیند و شناخت جهانی (با آزمون) تأکید دارد، در حالی که EMCC بر رابطه و رویکرد یکپارچه (با پورتفولیو) و سوپرویژن تأکید میکند.
- داشتن هر دو گواهینامه ICF و EMCC برای کوچها امکانپذیر است و میتواند انعطافپذیری و دامنه خدمات را افزایش دهد.
- کوچینگ در سازمانها برای توسعه مهارتهای رهبری، افزایش عملکرد و حل مسائل سازمانی به کار میرود.
- کوچینگ در فرهنگهای سازمانی “خانواده” (همکاریمحور) و “شایستهسالار” (نوآوریمحور) سودمندتر از فرهنگهای “سلسلهمراتبی” و “بازاری” است.
- کوچینگ بیشترین سود را در “رشد و تکامل شخصی کارکنان” دارد.
- کاربردهای کوچینگ به حوزههای شخصی مانند کوچینگ زندگی، سلامت و بهزیستی، و ADHD نیز گسترش یافته است.
- صنعت کوچینگ با رشد سالانه 17 درصدی، به سرعت در حال گسترش است و پیشبینی میشود تا سال 2025 به 167,300 کوچ فعال برسد.
- کوچینگ دیجیتال و مجازی پس از همهگیری جهانی به یک جزء اصلی تبدیل شده و بیش از 80% کوچها استفاده از پلتفرمهای آنلاین را افزایش دادهاند.
- هوش مصنوعی مولد در حال ورود به حوزه کوچینگ است و میتواند در آینده نقش فزایندهای در تقویت یا جایگزینی برخی از عملکردهای کوچینگ ایفا کند.
بدون دیدگاه