1. مقدمه
از نیمه دوم قرن گذشته، شهرها توسعه پویایی داشته اند، که نقش اجتماعی و اقتصادی فزاینده ای ایفا می کنند، اما مقدار بیشتری از زمین را نیز اشغال می کنند [ 1 ]. بعد کالبدی شهرها دیگر با مرزهای اداری مطابقت ندارد، اما همراه با کمونهای اطراف، مناطق عملکردی (تراکمها و کلانشهرها) را ایجاد میکنند که در آن فعالیتهای اجتماعی-اقتصادی متمرکز است [ 2 ]. تغییرات در عملکرد نواحی شهری باعث از دست دادن کنترل در برخی از فرآیندهای توسعه شد که منجر به اختلال در ساختار عملکردی و فضایی شهرها و کمون های اطراف آن شد [ 3 ، 4 ].]. بنابراین، پراکندگی شهری از نظر بعد مفهومی، کارایی و حکمرانی به یک مشکل تحقیقاتی مهم تبدیل شده است [ 5 ، 6 ].
تفاوت در شرایط اجتماعی-اقتصادی و سرزمینی بین قاره ها، کشورها و مناطق نقش اساسی در شکل دادن به ساختار سکونتگاهی از جمله گسترش شهری دارد. این تفاوت ها ناشی از عوامل اقتصادی، سنت برنامه ریزی، تغییرات جمعیتی و در دسترس بودن زمین برای توسعه است. بنابراین، اگر تجربه کشورهای دیگر به طور مستقیم مورد استفاده قرار گیرد، بحث در مورد گسترش شهری ممکن است بی اثر باشد. در ادبیات اروپا، علاقه قابل توجهی به حومه نشینی پسا سوسیالیستی مشاهده شده است [ 7 ، 8 ، 9 ]. تغییرات سیستمی مربوط به گذار از اقتصاد تحت کنترل مرکزی به یک اقتصاد بازار آزاد تأثیر قابل توجهی بر تحولات فضایی شهرها داشت [ 10 ]]. از جمله فرآیندهای فضایی پیشرو، حومه نشینی کنترل نشده به دلیل پراکندگی عملکردهای شهری در خارج از مرزهای شهر فشرده بود. پراکندگی شهری مدل غالب رشد فضایی در مناطق شهری پسا سوسیالیستی و مناطق شهری متوسط بود [ 11 ، 12 ، 13 ، 14 ، 15 ، 16 ، 17 ، 18 ، 19 ]. ویژگی پراکندگی شهری در موقعیت آشفته ساختمان های جدید بیان شد.
علیرغم مطالعات متعدد در مورد شناسایی پراکندگی شهری، شکافی در رویکرد روشمند در اندازهگیری دقیق پراکندگی شهری وجود دارد. با این حال، روشهایی برای ارزیابی مورفولوژی شهری در پرتو ویژگیهای پراکندگی وجود دارد، اما آنها در رابطه با مناطق شهری قبلاً محدود شده استفاده میشوند که پژوهش را در معرض خطا قرار میدهد. با این حال، امکان تحدید حدود پراکندگی شهری وجود دارد، اما پس از تعیین محدوده احتمالی پدیده، با در نظر گرفتن مورفولوژی، پژوهش ادامه نمی یابد. بنابراین نیاز به اعمال روشهای ریختشناسی در مناطقی که از نظر گستردگی پراکندگی شهری محدود شدهاند، وجود دارد. فقدان کمی سازی خاصی از پدیده های پراکندگی شهری منجر به فقدان نظریه ای برای توضیح اثرات آنها و همچنین عدم اثربخشی سیاست های عمومی هدفمند سرزمینی می شود. بنابراین، برای سالهای متمادی، تقاضا برای تحلیلهای ارزیابی ساختار فضایی مناطق شهری در لهستان گزارش شده است. اسناد استراتژیک ملی ضروری نشان دهنده مطلوبیت ایجاد یک سیستم برای نظارت و تشخیص ساختار فضایی مناطق شهری است، به عنوان مثال، مفهوم برنامه ریزی ملی فضایی 2030، لهستان [20 ].
شکاف تحقیق شناسایی شده فرضیه تحقیق را فرموله می کند. این فرضیه فرض میکند که پراکندگی شهری در لهستان سطح متوسطی از شدت را نشان میدهد. برای تأیید فرضیه، لازم است دو هدف اصلی تحقیق اتخاذ شود که عبارتند از: استفاده از روش مورفولوژیکی شهری مبتنی بر توزیع ساختمانها برای ارزیابی ویژگی پراکندگی شهری در لهستان. و استفاده از روش ریخت شناسی، در رابطه با مناطق محدود شده از نظر پدیده پراکندگی شهری.
ساختار مقاله شامل: مروری بر ادبیات است که ماهیت پراکندگی شهری و جنبههای روششناختی اندازهگیری آن را توسعه میدهد. شکاف تحقیق مذکور که دو هدف تحقیق را تعیین می کند نیز توضیح داده شد. روش تحقیق بر اساس رویکرد گالستر و همکاران. [ 1]. این فصل توضیح میدهد که این روش با ویژگیهای فرآیندهای فضایی لهستانی و همچنین شرایط قانونی و سیستم متریک اقتباس شده است. این روش همچنین با توصیه های تعریف شده در مطالعه اصلی توسط گالستر و همکاران توسعه داده شد. نتایج، که نتایج ارزیابی پراکندگی شهری در لهستان را ارائه میکند. بحثی برای توضیح تأثیر تغییرات در روش مورفولوژیکی اصلی بر شرایط لهستان، و مقایسه نتایج تحقیق با سایر مطالعات. بخش نتیجهگیری اهمیت نتایج تحقیق را برای سیاست عمومی، به ویژه برای نظارت بر تغییرات فضایی در لهستان و برای اجرای سیاست فضایی ملی ارائه میکند.
2. بررسی ادبیات
2.1. جوهره گسترش شهری
اسلااتی و مورلی [ 21 ] تعریف متفاوتی از گسترش شهری را بررسی می کنند. از نمونههای تعاریف میتوان به این نکته اشاره کرد که پراکندگی شهری حریصانه، خودخواهانه و بیکفایت در استفاده از زمین است که با یکنواختی بیوقفه توسعه مشخص میشود که از نظر فضایی پیوسته نیست [ 22 ]. مثالی دیگر نشان دهنده راهی برای رشد فضایی یک شهر یا کلان شهر است که با تراکم ساختمانی کم، وابستگی به خودرو و به طور کلی ساختمان های جدید اطراف شهرهای تخریب شده مشخص می شود [ 23 ]. به نوبه خود، بوگارت [ 24] استفاده از واژه گسترش شهری را به چالش می کشد و ادعا می کند که این تغییر در ساختار فضایی کلان شهر است و اصطلاح مکان های تجاری را پیشنهاد می کند. در بحث بین المللی، گالستر و همکاران. [ 1 ] و باتا [ 25 ] از ابهام اصطلاحی پراکندگی شهری به عنوان یک اصطلاح انتقاد می کنند، که نشان می دهد حتی بدون هیچ توصیفی که به این موضوع از پراکندگی شهری تقریب می زند، وجود دارد.
با این حال، در دهه دوم قرن بیست و یکم، در تعریف پراکندگی شهری، به عنوان یک تغییر آشفته در ساختار فضایی کمونهای حومه شهر، که در نتیجه تشدید حومهنشینی به وجود آمد، با درجه پایین کنترل این موارد، سازگاری وجود دارد. فرآیندهای سیاست فضایی [ 26 ، 27 ، 28 ]. ماهیت اصطلاح پراکندگی شهری درک این است که تغییر آشفته در ساختار فضایی چیست. این یک سوال مربوط به ویژگی های مورفولوژیکی فضای حومه شهری است. ویلسون و همکاران [ 3 ] و گالستر و همکاران. [ 1] نشان می دهد که پراکندگی شهری معمولاً به عنوان شکل سست مسکن، هم در حاشیه شهرها و هم در مناطق حومه شهر توصیف می شود. این توسعه کم است، با کمبود آشکار یک مرکز. در عین حال، ساختمان ها با عدم تداوم فضایی مشخص می شوند. این عدم تداوم ساختمان اغلب جهشی نامیده می شود، که قرار است توسعه مسکن در داخل مناطق کشاورزی را به تصویر بکشد و یک تکه تکه ای ایجاد کند که شبیه یک شهر فشرده نیست. ساختمان های حومه شهر نیز با تفکیک عملکردی یا همگن مشخص می شوند [ 1 ].
در رابطه با لهستان و بافت تاریخی گسترش شهری، باید به این نکته اشاره کرد که روند گسترش شهری برنامه ریزی شده و غیرقابل مهار نبود. همانطور که Martyniuk-Pęczek و همکاران. [ 29 ] متوجه شد، پس از انتقال اقتصاد لهستان از یک سیستم برنامه ریزی متمرکز به یک سیستم بازار آزاد، مناطق اطراف شهر به یک پیشنهاد سرمایه گذاری جذاب برای سهامداران فردی تبدیل شده است. تشدید فرآیندهای مهاجرت به حومه شهر ناشی از وضعیت بد مسکن است [ 7 ، 10 ، 11 ]]. در نیمه اول دهه 1990، برنامه ریزی فضایی اجباری به دلیل نفی ایدئولوژیک راه حل های مورد استفاده در سوسیالیسم، صرف نظر از مشروعیت و اثربخشی آنها، لغو شد. با این حال، برنامه ریزی فضایی اجباری حتی در کشورهای اروپای غربی نیز مورد استفاده قرار گرفت. کمی بعد، در سال 2003، قوانین جدیدی ارائه شد که منجر به فرسایش بیشتر کنترل عمومی بر فضا شد. همانطور که کوالفسکی و نواک [ 30 ] نشان دادند، نیمی از سرمایهگذاریها در لهستان در مناطقی بدون برنامههای فضایی محلی اجرا شد. در مناطق فاقد طرح توسعه فضایی محلی، پروانه ساختمانی در قالب تصمیم اداری توسط یکی از مقامات دولتی صادر شد. صدور تصمیمات اداری موجی از فساد را در ادارات دولتی محلی ایجاد کرد [ 31 ]. Śleszyński [32] خاطرنشان می کند که مرحله بعدی مهاجرت به حومه شهر در دوره بین سال های 2006 و 2012 اتفاق افتاد و با پیوستن لهستان به اتحادیه اروپا همراه بود.
در لهستان، اصطلاح گسترش شهری به جای هم به عنوان رشد فضایی غیرقابل مهار یک شهر استفاده می شود. در رابطه با تبیین ویژگی پراکندگی شهری به عنوان یک پدیده فضایی، باید به سه مقوله برنامه ریزی شده، خود به خود و غیرقابل کنترل توجه شود [ 33 ]. اول مقوله برنامه ریزی شده که مربوط به دستیابی به اهداف تعیین شده است و در مورد فضا، اجرای طرح توسعه فضایی است. مقوله فضایی خود به خود تصمیمات مکانی داوطلبانه ای است که در سطح یک موجودیت واحد گرفته می شود [ 33]. این مکان توسط عوامل اقتصادی و همچنین نیازهای فردی (به عنوان مثال، چرخه بعدی زندگی خانواده و تغییر در ترجیحات مسکن) مشروط می شود. در مقابل، غیرقابل کنترل به عنوان یک دسته به عنوان تمایلات در توسعه فضای با استحکام بالا و عدم قابلیت کنترل تعریف می شود [ 34 ]. تفاوتهای بین ایدم به مقیاس خلاصه میشود، یعنی موضوعات خودانگیختگی افراد یا جوامع خرد هستند، در حالی که توصیف غیرقابل کنترل به گروههای اجتماعی یا جوامع سرزمینی بزرگتر نسبت داده میشود. پدیدههای فضایی غیرقابل کنترل عموماً اقدامات آگاهانه و داوطلبانهای هستند که برای ارضای نیازهای فردی نهادهایی مانند خانوارها انجام میشوند. 35 ]]. اکثر پدیده های غیرقابل کنترل به دلیل انحراف از ایده برنامه ریزی، بهینه سازی و عملیات منطقی، منفی ارزیابی می شوند. فضای برنامه ریزی شده فضایی است که بر اساس طرح اتخاذ شده ایجاد شده است، چشم اندازی که نظم را تضمین می کند. با این حال، فضای ایجاد شده به عنوان غیرقابل کنترل، به عنوان مجموع فعالیت های فردی ساکنان انتخاب، تعیین و ساخته شد. بنابراین، مهارناپذیری مکان ساختمانها را میتوان نه تنها در مورد فرآیند، بلکه در مورد وضعیت فعلی توسعه فضایی که در آن فرآیند مشاهده میشود، اعمال کرد.
رشد غیرقابل کنترل شهری دارای ویژگیهای ساختار فضایی بیشکل است که نوعی همزیستی است [ 29 ، 36 ، 37 ، 38 ]: ساختمانهای مسکونی جدید با ساختمانهای کشاورزی قدیمی، و سازههای مسکونی توسعه نیافته با مناطق بایر ناپایدار. مسکن واقع در حومه شهر، فشار شهرنشینی ایجاد می کند. علاوه بر این، سرمایهگذاریها در امتداد مسیرهای ارتباطی اولیه توسعه یافته و به اصطلاح توسعه روبانی را تشکیل میدهند. 39]. در لهستان، بر خلاف کشورهای غربی، پراکندگی شهری یک پدیده نسبتاً جدید است که با فرآیندهای دگرگونی سیستمی همپوشانی دارد. کمبود دانش همراه با عدم استفاده از ابزارهای مدیریت فضای بخش عمومی منجر به عدم وجود مورفولوژیک در فشردگی فضا می شود.
2.2. اندازه گیری پراکندگی شهری
گرواسونی و همکاران [ 40 ] توجه را به بافت تاریخی تحقیق در مورد گسترش شهری در بعد بین المللی جلب می کند که سه دوره را متمایز می کند: مطالعات اولیه، دهه 1990 و آغاز قرن بیست و یکم. مطالعات اولیه بر ویژگی های خاص توسعه حومه ها متمرکز است. هاروی و کلارک [ 41] بیان می کنند که این پدیده در حاشیه شهر در زمین های توسعه نیافته یا کشاورزی مشاهده می شود و خود را در توسعه ساختمان های کم تراکم، توسعه روبان یا ویژگی جهشی نشان می دهد. در دهه نود، جنبه های جدید مربوط به کاربری متنوع اراضی معرفی شد. کاربری های متنوع زمین مربوط به مناطق مسکونی، خدماتی، اداری، خرده فروشی و صنعتی بود. گسترش شهری به عنوان ترکیبی ناکارآمد از کاربریها، یعنی کاربریهای همگن زمین که از یکدیگر فاصله دارند، تعریف شد. علت ترکیب ناکارآمد کاربری زمین، عدم برنامه ریزی و هماهنگی فرآیندهای فضایی توسط مقامات دولتی بود [ 42 ]. این دهه همچنین پراکندگی شهری را با جدایی اجتماعی و وابستگی به ماشین پیوند می دهد [ 43]. آغاز قرن بیست و یکم توسعه اینترنت و دسترسی بیشتر به پایگاههای داده همراه با توسعه روشهای کمی و قابلیتهای تبدیل رایانه را معرفی کرد [ 40 ]. در اروپا، برنامه پوشش زمین Corine راهاندازی شد که روشی را برای جمعآوری دادههای پوشش زمین بر اساس موجودی نسخهای چاپی از پرینتهای تصاویر ماهوارهای اعمال میکرد [ 44 ]. بخش مهمی از تحقیق بر روی تکنیکهای کمیسازی برای اندازهگیری پراکندگی شهری با استفاده از دادههای سیستمهای اطلاعات جغرافیایی، مانند تصاویر سنجش از دور متمرکز است. در دسترس بودن تصاویر ماهوارهای از سریهای زمانی مختلف ردیابی تغییرات کاربری زمین را امکانپذیر کرد [ 45 , 46 ] یا پویاییهای توسعه شهری، از جمله گسترش شهری را امکانپذیر میسازد.4 ، 47 ].
به موازات روش های سنجش از دور، گالستر و همکاران. [ 1 ] تأکید می کند که پراکندگی شهری مجموعه ای از بسیاری از ویژگی های منفی ارزیابی شده توسعه فضایی است. بنابراین، آنها به هشت بعد بی نظمی فضایی اشاره می کنند: تراکم کم ساختمان، عدم تداوم فضایی، عدم تمرکز ساختمان ها، عدم خوشه بندی ساختمان ها، عدم تمرکز فضایی، چند هسته ای، عدم ترکیب کاربری اراضی و عدم مجاورت. آریباس بل و همکاران [ 26 ] ادراک چند بعدی از پراکندگی شهری را ادامه می دهد. آنها کمیت پدیده را در پرتو هشت شاخص برجسته شده توسط گالستر و همکاران می بینند. [ 26 ] به عنوان یکی از مهمترین و دقیقتر رویکردهای معاصر تعیین و اندازهگیری پراکندگی شهری. آریباس بل و همکاران [ 26 ] به کاربرد این رویکرد اشاره کرد [ 48 ، 49 ، 50] و روش معرفی سلسله مراتبی از ویژگی های پدیده را توسعه دهید. اول از همه، مقولههای ریختشناسی شهری: پراکندگی، اتصال، دسترسی و فضاهای باز. اینها ویژگی های چیدمان و انسجام فضای شهری است که در پاسخ به این سوال که ساختار فضایی کنونی چیست؟ ثانیاً، مقولههای ترکیب داخلی منطقه نشان داده شدهاند، یعنی تراکم، عدم تمرکز فضایی و ترکیب کاربری اراضی، که پالایش مورفولوژی شهری هستند و نشان میدهند که ساختار فضایی چگونه پر شده است.
در ادبیات لهستانی در مورد پراکندگی شهری، لیسوفسکی و گروچوفسکی [ 51 ] مزایای رویکرد گالستر برای اندازه گیری پراکندگی شهری را به عنوان روشی که ویژگی های مختلف این پدیده را ارائه می دهد، تشخیص می دهند. با این حال، در لهستان، به دلیل نیاز به داده های ورودی و همچنین پردازش روشی و تجربی، این روش به طور گسترده مورد استفاده قرار نمی گیرد. لازم است از دو شبکه مربع استفاده شود: 1 mil 2 و ¼ mil 2 . این شبکه ها بر روی نقشه منطقه تعیین شده قبلی اعمال می شود و ساختمان ها در مربع های زیر شمارش می شوند. بر اساس شناخت تعداد ساختمان ها در مربع های بعدی، ویژگی ترکیب فضا با استفاده از شاخص های ذکر شده کمی سازی می شود. گالستر و همکاران [ 1] تعریف و محاسبه ویژگی های پراکندگی شهری در مناطق شهری تعیین شده ایالات متحده است. با این حال، آنها دستورالعمل های لازم برای توسعه بیشتر روش را فهرست کردند، که در میان آنها سه اصل نیاز به توجه ویژه دارند:
-
نیاز به توسعه روشی برای تعیین گستره سرزمینی پراکندگی شهری؛ آنها در تحقیقات خود از مناطق شهری از آمارهای عمومی ایالات متحده استفاده می کنند، در حالی که نشان می دهند که آنها محدوده ایده آلی برای مطالعه موضوع نیستند.
-
تعریف دقیق زمین به اصطلاح قابل توسعه (DL). این ناحیه مقوله مهمی است که در زیربنای کل روش قرار دارد. هنگام محاسبه شاخص ها به جای مساحت کل استفاده می شود. DL سطحی را که بنا به دلایل مختلف، ساختمانها روی آن نمیتوان ساخت (مثلاً رودخانهها) کم میکند، بنابراین ارزیابی دقیقتری از ساختار فضا ارائه میدهد.
-
با توجه به گسترش شاخصسازی پراکندگی شهری؛ نویسندگان این مطالعه از امتیاز Z برای سنتز متغیرهای مورفولوژیکی در یک شاخص پراکندگی شهری استفاده میکنند.
تحدید حدود پراکندگی شهری با توجه به ویژگی پویایی پدیده یک مطالعه پیچیده است. اشاره به گستره جغرافیایی فرآیند که در دوره های زمانی مختلف به صورت ظاهری از هسته تغییر می کند. به طور کلی، مطالعات تجربی، مرزهای کلان شهرها را به عنوان یک منطقه آزمایشی در نظر گرفتند که در آن روشهای مورفولوژی به کار گرفته میشود. این مناطق به دلیل در دسترس بودن داده های تجمیع شده مناسب برای محققین مناسب هستند، اما در عین حال کاستی های برآورد بیش از حد دامنه پراکندگی شهری را نشان می دهند. این اشکال به وضوح در یک نور منفی ارزیابی نمی شود، زیرا تخمین بیش از حد خطر اتخاذ مرز پدیده را بسیار محدود می کند. با این حال، گنجاندن کمون های پیرامونی در یک منطقه شهری ممکن است کمی ارزیابی را مختل کند 52-53 ,53, 54 , 55 ]. بنابراین در این تحقیق، رویکردهای دلخواه برای تعیین مرزها وجود دارد که فراتر از منطقه شهری در یک فاصله اکتشافی تعیین شده میروند تا بینظمی ساختار فضایی را به تصویر بکشند. با این حال، چنین رویکردی ممکن است مکان های فراتر از خط مرزی دلخواه را نادیده بگیرد، که از نقطه نظر پراکندگی شهری کافی است، یعنی ارتباطات عملکردی رضایت بخشی را با هسته و تغییرات فضای مرتبط نشان می دهد.
با توجه به رویکرد گالستر، مشروعیت استفاده از شاخص های ریخت شناسی در رابطه با لهستان باید در نظر گرفته شود. شاخص اساسی در این روش تراکم ساختمان است. در تحقیق در مورد تعیین حدود و ویژگی فضایی رشد خود به خود شهری، متداول ترین معیار مورد استفاده نیز تراکم مسکن، اشتغال، خدمات و غیره است [ 52 ، 54 ، 56 ، 57 ]. علاوه بر این، در لهستان، پراکندگی شهری به عنوان مناطقی با تراکم ساختمان کم تعریف می شود [ 32 ]. Pieniążek و Rogalińska [ 58] رویکردهای روششناختی را بررسی کرده و نتیجهگیری میکند که تراکم ساختمانی لهستانی معیاری رایج برای پراکندگی شهری است، اما شکافی در رویکرد جامعتر در مورد پراکندگی شهری وجود دارد. آنها خاطرنشان می کنند که در شرایط لهستان، به عنوان مثال، داده های موجود در آمار عمومی، ارزیابی پراکندگی در حال حاضر مشکل ساز است و به فرآیندهای جمعیتی مربوط به مهاجرت، تغییرات در سطح و ساختار جمعیت، و رشد ساختمان مرتبط محدود می شود. به هر حال، این فرآیندها ممکن است امکان گسترش شهری را نشان دهند یا در غیر این صورت تعیین حدود آن را تعیین کنند. با این حال، آنها مورفولوژی یا ترکیب ساختار فضایی حومه شهر را که جوهره مطالعه پراکندگی است، مشخص نمی کنند. از این رو، شاخص های گالستر اضافی که منعکس کننده ترکیب هستند باید مورد بحث قرار گیرند.
تداوم درجه ای است که فضا به صورت فضایی مجاور ساخته شده است. عدم تداوم فضایی در لهستان به عنوان یکی از ویژگی های پراکندگی شهری [ 58 ] تلقی می شود. با این حال، مشکل ساز است که عدم تداوم همیشه به معنای بی شکل بودن فضا نیست. توسعه برنامه ریزی شده با مناطق تعیین شده با تراکم بالا، تقسیم شده توسط یک رودخانه یا یک دریاچه، یک ساختار فضایی توسعه یافته غیرقابل کنترل را نشان نخواهد داد. با این حال، این مشکل را می توان در روش از طریق تعریف مناسب و اتخاذ در محاسبات DL حذف کرد. در این صورت مناطق توسعه نیافته به دلیل محدودیت های عینی فیزیکی و قانونی از تحقیق کسر می شود.
غلظت معیاری است که باید با تفسیر چگالی همراه باشد. شاخصهای تراکم توزیع فضایی ساختمانها را مشخص نمیکنند، در حالی که تمرکز، مناطقی را که بیشتر ساختمانها در تعداد کم مناطق کوچکتر با تراکم نسبتاً بالا قرار دارند، از مناطقی که ساختمانها به طور مساوی در سراسر فضا توزیع شدهاند، متمایز میکند. در لهستان، اصطلاح غلظت معمولاً در ادبیات استفاده نمی شود، اما این شاخص ساختار فضایی یک شخصیت روبانی را به خوبی منعکس می کند. ساختار نواری (یعنی توسعه مناطق در امتداد مسیرهای ارتباطی) به عنوان یک نوع توسعه رایج برای کمونهای روستایی در لهستان توصیف میشود که در آن فرآیندهای حومهنشینی صورت میگیرد [ 51 ، 59 ، 60 ]].
خوشه بندی نیز معیاری است که با چگالی همراه است، اما مکمل تمرکز نیز می باشد. خوشه بندی عبارت است از درجه توسعه 1 mil 2 به گونه ای که ساختمان ها تنها در یکی از ¼ mil 2 در کنار هم قرار می گیرند . بنابراین، خوشهبندی ساختار فضا را نشان میدهد که متراکم، مجاور است، اما در عین حال به صورت مجتمعهای مسکونی فشرده مرتب شده است. فقدان خوشه بندی شهرک های مسکونی حومه شهر در لهستان نیز توسط برنامه ریزان شهری به عنوان نشانه ای از پراکندگی شهری درک می شود [ 61 ]]. با این حال، خوشه بندی می تواند معیاری برای جهش باشد. بنابراین، در تعبیر خوشهبندی، ممکن است وضعیتی پیش بیاید که مقادیر بالا نشاندهنده گروهبندی ساختمانها، که یک پدیده مثبت است، و جهش، که یک پدیده منفی در زمینه پراکندگی شهری است، باشد. از این رو، به نظر می رسد هنگام ارزیابی پراکندگی شهری، خوشه بندی باید با تمرکز ترکیب شود. اگر هر دو معیار بالا باشد، پس هیچ گسترش شهری وجود ندارد. در غلظت کم، چه خوشه بندی زیاد باشد چه کم، پراکندگی تشخیص داده می شود.
تمرکز به درجه ای گفته می شود که ساختمان ها در نزدیکی مرکز شهر قرار دارند. باید توجه داشت که از دست دادن تمرکز فضایی، به عنوان مثال، عدم تمرکز فضایی، یکی از شایع ترین مشکلات پراکندگی شهری در لهستان و در جهان است [ 23 ، 29 ، 32 ، 58 ]. تمرکززدایی باعث مسافت طولانی تر سفر در یک منطقه شهری و ناکارآمدی در کاربری زمین می شود.
هسته ای درجه ای است که یک منطقه مطالعاتی مراکز متعددی را نشان می دهد. به گفته گالستر و همکاران. [ 1 ]، تمرکز فضایی قبلاً در نظر گرفته شده، معیاری است که به طور دقیق مناطق شهری تک مرکزی را منعکس می کند. Lisowski و Grochowski [ 51 ] معتقدند که در لهستان، هسته ای بودن قابل بحث است زیرا چند هسته ای فاصله رفت و آمد را کاهش می دهد. Martyniuk-Pęczek و همکاران. [ 29 ] به نتایج مشابهی رسید. بنابراین، در شرایط لهستان، هسته ای بودن را می توان به عنوان یکی از ویژگی های پراکندگی شهری حذف کرد.
دو معیار دیگر در رویکرد گالستر وجود دارد که از نظر معنی مشابه هستند. اولین مورد استفاده مختلط است: میزان وجود زمین با کاربری مختلط در واحد کوچکی از فضا. دوم مجاورت است، به عنوان مثال، درجه ای که زمین با کاربری های مختلف در مجاورت منطقه تحت پوشش تجزیه و تحلیل است. تفاوت ها به این واقعیت برمی گردد که مجاورت بر اساس اندازه گیری فاصله است و مختلط از همزیستی دو نوع ساختمان در یک واحد فضایی کوچک استفاده می کند. از نظر مفهومی، تمایز کاربری مختلط و مجاورت، رابطه بین محل سکونت و محل کار را ارزیابی می کند و پراکندگی شهری به دورافتادگی مربوط می شود. با این حال، باید توجه داشت که فاصله در اندازه گیری مرکزیت نیز استفاده می شود، به طوری که تفسیر اندازه گیری مجاورت ارزیابی پراکندگی شهری را غنی نمی کند. در لهستان، مشکلات دوری محل سکونت از محل کار آشکار نمی شود. مشکل بیشتر محل تصادفی ساختمان های مسکونی در زمین کشاورزی است [62 ، 63 ، 64 ]. به این پدیده فشار شهرنشینی می گویند. بنابراین، در شرایط لهستان، کاربری های مختلط را می توان به ارزیابی میزان عملکرد ساختمان های مسکونی و کشاورزی در یک واحد فضایی کوچک تغییر داد. چنین معیاری منعکس کننده فشار شهرنشینی است که توسط محققان لهستانی تعریف شده است.
یک شکاف در رویکرد روشمند برای اندازه گیری دقیق پراکندگی شهری وجود دارد. از یک طرف، روشهایی برای ارزیابی مورفولوژی شهری در پرتو ویژگیهای پراکندگی وجود دارد، اما آنها در رابطه با مناطق شهری قبلاً محدود شده استفاده میشوند که پژوهش را در معرض خطا قرار میدهد. از سوی دیگر، امکان تحدید حدود پراکندگی شهری وجود دارد، اما پس از تعیین محدوده احتمالی پدیده، با تحقیقات مورفولوژیکی ادامه نمییابد. بنابراین نیاز به اعمال روشهای مورفولوژیکی در مناطقی که عمداً تعیین شدهاند وجود دارد.
با توجه به شکاف موجود در تحقیقات کنونی در مورد گسترش شهری، باید به این نکته اشاره کرد که تحقیقات در مورد این پدیده را می توان به دو دسته تقسیم کرد. اولین مورد، تحقیقات محلی است که بر اساس روش های اختصاصی نویسندگان، که اغلب با استفاده از ابزارهای زمین آماری پیشرفته هستند، به مناطق جداگانه اختصاص داده شده است [ 65 ، 66 ]. مزیت آنها آگاهی از زمینه گسترده تر پدیده و ویژگی فضایی است که استنتاج را غنی می کند. با این حال، بار مشکل در اینجا عدم مقایسه بین سایر تحلیل های ملی یا بین المللی از مناطق شهری است. دوم یک مطالعه ملی است که بخش قابل توجهی از مناطق شهری را بر اساس یک روش تجزیه و تحلیل می کند [ 67]. ارزش های این رویکردها برخلاف روش های محلی است. در میان مطالعات در مقیاس کلان، گزارش OECD [ 68 ] توجه را جلب می کند، که تلاش می کند پدیده گسترش شهری را در 1156 منطقه شهری از 29 کشور OECD، از جمله لهستان، شناسایی کند. نتیجه گیری فرموله شده در گزارش [ 68] نشان می دهد که مناطق شهری لهستان با تراکم بالاتر، ویژگی چند مرکزی کمتر و تکه تکه شدن بیشتر از میانگین کشورهای OECD مشخص می شود. در دوره 1990-2014 چند مرکزیت، عدم تمرکز و تکه تکه شدن فضایی افزایش یافت و این عمدتا در دوره 1990-2000 بود. با این حال، تراکم جمعیت مناطق شهری به شدت کاهش یافته است (21٪) و این کاهش در درجه اول پس از سال 2000 رخ داد. مزیت مطالعه امکان مقایسه بین بسیاری از کشورها و پیشرفت روش شناختی است. نقطه ضعف این نتایج را می توان در داده های ورودی بر اساس توزیع فضایی جمعیت یافت. لازم به ذکر است که پراکندگی شهری در درجه اول یک مقوله فضایی است، یعنی در ردپای کاربری زمین بیان می شود.
بنابراین، شکاف تحقیق شناسایی شده به ما امکان می دهد تا فرضیه تحقیق را تدوین کنیم. این فرضیه فرض میکند که پراکندگی شهری در لهستان سطح متوسطی را نشان میدهد. برای تأیید فرضیه، لازم است دو هدف اصلی تحقیق اتخاذ شود که عبارتند از: استفاده از روش مورفولوژیکی شهری مبتنی بر توزیع ساختمانها برای ارزیابی ویژگی پراکندگی شهری در لهستان. و استفاده از روش ریخت شناسی، در رابطه با مناطق محدود شده از نظر پدیده پراکندگی شهری.
3. مواد و روشها
برای دستیابی به هدف 1، از یک روش اصلاح شده استفاده شد که در ابتدا توسط گالستر و همکاران ارائه شد. [ 1 ]. این روش با شرایط لهستانی سازگار شد. این به انطباق شاخص های مورفولوژیکی با ویژگی های فرآیندهای توسعه منطقه حومه لهستان و همچنین قوانین لهستان اشاره دارد. از میان اصلاحات شاخص های ریخت شناسی، شاخص ترکیب کاربری اراضی تغییر یافته است. گالستر و همکاران [ 1] آن را به عنوان رابطه بین ساختمانهای تجاری و مسکونی محاسبه کرد. بر اساس ادبیات لهستانی، در مطالعه ارائه شده، این شاخص به عنوان رابطه توسعه مسکونی و کشاورزی در نظر گرفته شده است و بدین ترتیب فشار شهرنشینی بر مناطق کشاورزی شناسایی شده است. از این رو، نام اصلی نشانگر ترکیب کاربری زمین با نام جدیدی یعنی فشار شهرنشینی جایگزین شده است. علاوه بر این، گالستر شاخص تداوم را محاسبه نکرد، در حالی که در این مطالعه محاسبه این شاخص انجام شد زیرا ساختار فضایی روبان را به خوبی منعکس می کند. در لهستان، ساختار نواری، یعنی توسعه مناطق در امتداد مسیرهای ارتباطی به عنوان یک نوع توسعه رایج برای کمون های روستایی که در آن فرآیندهای حومه نشینی رخ می دهد، توصیف می شود. همزمان، محاسبه شاخص های مجاورت به دلیل تکرار بالقوه اهمیت با شاخص فشار شهرنشینی، و هسته ای بودن به دلیل مطالعه تنها مناطق تک مرکزی کنار گذاشته شد. علاوه بر این، روش با سیستم متریک لهستانی تنظیم شد. این روش همچنین با داده های ورودی تطبیق داده شد، به جای تصاویر ماهواره ای، از داده های آدرس مرکز مرکزی اسناد ژئودتیک و نقشه برداری لهستان (CCGCD) استفاده شد. این داده ها مربوط به مکان ساختمان های خاص همراه با شرح ویژگی آن است. این داده ها همچنین وضعیت حقوقی و عملکرد زمین را نشان می دهد. این روش همچنین با داده های ورودی تطبیق داده شد، به جای تصاویر ماهواره ای، از داده های آدرس مرکز مرکزی اسناد ژئودتیک و نقشه برداری لهستان (CCGCD) استفاده شد. این داده ها مربوط به مکان ساختمان های خاص همراه با شرح ویژگی آن است. این داده ها همچنین وضعیت حقوقی و عملکرد زمین را نشان می دهد. این روش همچنین با داده های ورودی تطبیق داده شد، به جای تصاویر ماهواره ای، از داده های آدرس مرکز مرکزی اسناد ژئودتیک و نقشه برداری لهستان (CCGCD) استفاده شد. این داده ها مربوط به مکان ساختمان های خاص همراه با شرح ویژگی آن است. این داده ها همچنین وضعیت حقوقی و عملکرد زمین را نشان می دهد.
روش مورد استفاده برای ارزیابی مورفولوژی شهری شامل چندین مرحله است که می توان به صورت زیر خلاصه کرد:
-
مبنای تجزیه و تحلیل، نقشه ای از منطقه شامل توصیف زمین ها و موقعیت ساختمان ها از CCGCD است. نقشه ها برای دو دوره 2015 و 2017 برای ثبت تغییرات فضایی کوتاه مدت استفاده شد.
-
دو شبکه مربع به ضلع 1 کیلومتر و 500 متر بر روی نقشه مناطق مورد بررسی با در نظر گرفتن موقعیت ساختمان ها پوشانده شد. روش این مرحله در جدول 1 نشان داده شده است .
-
ساختار فضایی منطقه مورد مطالعه از طریق منشور ترکیب توزیع مربع ها با تعداد ساختمان های مختلف کمی سازی می شود. این کمی سازی بر اساس شاخص های ارائه شده در جدول 2 انجام شده است. از نرم افزارهای ArcGis و Excel استفاده شد. محاسبات در رابطه با مرکز هر شبکه انجام شد: برای سال 2015، 34169 شبکه با ضلع 1 کیلومتر و 96452 شبکه با ضلع 500 متر بود. برای سال 2017، 34254 شبکه با ضلع 1 کیلومتر و 96985 شبکه با ضلع 500 متر است.
-
ساخت یک اندازه گیری مصنوعی برای ارزیابی میزان پراکندگی شهری.
علاوه بر انطباق های فوق الذکر روش با شرایط لهستانی، این تحقیق یک روش مورفولوژیکی را در جهت های توصیه شده توسط گالستر و همکاران توسعه داد. [ 1 ]. در ابتدا، این روش برای یک منطقه شهری محدود شده با توجه به خطر گسترش شهری اعمال شد (اصل 1). ثانیا، این روش برای تعریف دقیق DL (اصل 2) توسعه داده شد. سوم، معیارهای نمایهسازی پراکندگی شهری گسترش یافت (اصل 3).
لازم به ذکر است که فرض 1 به طور مستقیم با هدف تحقیق 2 مرتبط است. تحدید حدود گسترش شهری یک اقدام تحقیقاتی گسترده است که فراتر از امکان ارائه در یک مقاله با تحقیقات ریخت شناسی است. بنابراین، روش ارائه شده در مطالعه جداگانه در مرجع [ 27] مورد استفاده قرار گرفت. این مفهوم روش شناختی نویسنده در زمینه تحدید حدود پراکندگی شهری بر اساس عملیاتی سازی آماری تعریف پراکندگی شهری است: «تغییرات آشفته در ساختار فضایی کمون های حومه شهری ناشی از تشدید حاشیه نشینی، با درجه پایین کنترل این فرآیندها در بخش سیاست فضایی. عملیاتی سازی شامل تخصیص شاخص هایی است که سه جزء تعریف را توصیف می کند:
-
فرآیندهای توسعه: ساختارهای جدید تکمیل شده، تعداد آپارتمان به ازای هر 1000 نفر ساکن.
-
فرآیندهای مهاجرت از شهر: ثبت نام از شهر، تراز مهاجرت داخلی، نهادهای تجاری تازه ثبت شده؛
-
درجه کنترل فرآیندهای فضایی توسط مقامات دولتی: تصمیمات اداری در مورد شرایط ساخت و ساز، پوشش طرح های توسعه فضایی زمین.
در این مقاله، محدوده تحقیقاتی منطقه حومه ای از تمام شهرهای پایتخت مناطقی در لهستان است که تک مرکزی هستند. بنابراین، تجزیه و تحلیل مورفولوژیکی 296 کمون در اطراف مهم ترین شهرهای مرکزی تک مرکزی در لهستان را پوشش داد. منطقه تحقیق در شکل 1 نشان داده شده است .
با اشاره به فرض 2، یعنی DL، منطقه ای بدون ویژگی های طبیعی یا موانعی است که از توسعه جلوگیری می کند. در مطالعه اولیه که در شرایط آمریکا انجام شد، از یک مساحت خالص موجود در آمار استفاده شد. بر اساس مساحت خالص زمین، غیر DL شناسایی شد [ 48]. با این حال، نویسندگان به برخی کاستیها برای منطقه توسعه نیافته اما قابل ساخت اشاره میکنند که نقش کلیدی در روش بازی میکند. هیچ تمایزی بین زمین قابل استفاده و زمین مشابه اما غیرقابل دسترس که برای پارک ها یا مناطق طبیعی حفاظت شده اختصاص داده شده است وجود نداشت. با این حال، در این مطالعه، پیشنهاد شد که DL سطح جادهها، آبها و مناطق حفاظتشده را حذف کند. بنابراین، در محاسبه شاخص ها، DL برای شرایط لهستانی در هر یک از مربع های شبکه با ضلع 1 کیلومتر و 500 متر با کم کردن آن از سطح کل مربع ها، مساحت تعیین شده توسط بافر در اطراف محاسبه شد. : جاده های سراسری، استانی، پویات و شهری؛ رودخانه ها، نهرها، همه آب های جاری و ساکن. مناطق حفاظت شده، از جمله پارک های ملی و ذخایر. بافرها به عنوان فاصله تعیین شده اند: برای جاده ها، 5 متر از خط جاده؛ برای مناطق حفاظت شده، 12 متر از مرز منطقه؛ و برای رودخانه ها، نصف عرض رودخانه در جدول ویژگی لایه در داده های CCGCD نشان داده شده است. بر اساس مقررات قانونی لهستان، سرمایه گذاری های ساخت و ساز نمی تواند در مناطق ذکر شده انجام شود.69 ]. اما در مناطق مختلف می توان نمونه هایی از اجرای سرمایه گذاری های عمرانی را یافت، علیرغم اینکه به ظاهر نمی توان از چنین مناطقی برای ساخت و ساز استفاده کرد (مثلاً زمین کشاورزی و جنگل).
با ارجاع به فرض 3، باید روشن شود که گالستر و همکاران. [ 1 ] باید یک شاخص ترکیبی بر اساس امتیاز Z با جمع کردن شاخصهای مورفولوژیکی استاندارد ایجاد کند. در پژوهش حاضر امتیاز Z باقی مانده است، اما برای تعیین شاخص پراکندگی شهری از مجموع متغیرهای یکپارچه استفاده شده است. شاخص محاسبه شده بر اساس امتیاز Z در فرمول ارائه شده است:
همانطور که تفسیر شاخص های مورفولوژی شهری نشان می دهد که هر چه ارزش آنها بیشتر باشد، سازماندهی فضا مثبت تر است، بنابراین هر شاخص به عنوان یک محرک تلقی می شود. استثناء شاخص فشار شهرنشینی است که در آن تفسیر برعکس است. بنابراین این شاخص با علامت منفی در معادله گنجانده شد. در نتیجه، تفسیر شاخص بر اساس امتیاز Z نشان میدهد که هر چه مقدار آن کمتر باشد، میزان پراکندگی شهری بیشتر میشود، یعنی توسعه فضایی در حومه شهرها منفی ارزیابی میشود.
به موازات شاخص امتیاز Z، چهار رویکرد دیگر بر اساس معیارها پیشنهاد شد: Bray-Curtis، Perkal، Hellwig و Model. فرمول های چهار معیار مصنوعی اضافی در جدول 3 ارائه شده است.
مقایسه نتایج پنج معیار، انتخاب یکی را مشخص خواهد کرد که برای رتبهبندی مناطق شهری از نظر پراکندگی شهری استفاده شده است. در عین حال، باید توجه داشت که ممکن است موقعیتبندی مناطق شهری بین رتبهبندیها بر اساس معیارهای ترکیبی مختلف، متفاوت باشد. چنین تغییراتی طبیعی است و از رویه های نرمال سازی مختلف هنگام محاسبه شاخص های مصنوعی ناشی می شود. بنابراین، یک ماتریس از ضرایب تعیین (R2 ) بین روشهای مصنوعی برای انتخاب دقیقترین روش مصنوعی پیشنهاد شد. یکی از ویژگی های مهم ضریب تعیین، افزایشی است. بنابراین، بالاترین مجموع R2برای آخرین سال از سال های مورد تجزیه و تحلیل برای انتخاب دقیق ترین روش ارزیابی مصنوعی پراکندگی شهری استفاده شد.
4. نتایج
شکل 2 و جدول 4 نتایج شاخص های مورفولوژیکی مناطق مورد تجزیه و تحلیل را برای دو سال نشان می دهد. نواحی مورد تجزیه و تحلیل از نظر مورفولوژیکی بسیار متنوع نیستند، که با شاخص تغییرات استاندارد (V) قابل مشاهده است. فقط تراکم ساختمان (D iu ) و فشار شهرنشینی (UP(j→i)) مناطقی هستند که نسبتاً متفاوت هستند. با این حال، شاخص های مورفولوژیکی باقیمانده تنوع مورفولوژیکی کم بین مناطق را نشان می دهد.
بر اساس جدول 4 ، یک ارزیابی کلی از مناطق شهری لهستان از نظر ویژگی های فردی پراکندگی شهری می تواند انجام شود. بنابراین از نظر تراکم، بدترین وضعیت در منطقه اولشتین مشاهده می شود که کمترین تراکم ساختمانی را دارد. علاوه بر این، منطقه Olsztyn پایین ترین سطح تداوم فضایی این توسعه را نشان می دهد. به نوبه خود، کمترین تمرکز منطقه کراکوف است. از نظر خوشهبندی سکونتگاههای متراکم، ناحیه وارشوا کمترین درجه تراکم را دارد. با این حال، از نظر فاصله بین ساختمان ها و شهر مرکزی، منطقه Szczecin بیشترین عدم تمرکز را نشان می دهد. منطقه پوزنان بالاترین سطح از فشار شهرنشینی منفی را در مناطق کشاورزی نشان می دهد.
شاخص های مورفولوژیکی، ترکیب شده از شاخص پراکندگی شهری، که نشان دهنده سطح ساختار فضایی نامطلوب نسبت داده شده به پراکندگی شهری است. جدول 5 شاخص های مختلف پراکندگی شهری را بر اساس داده های استاندارد شده ارائه می کند. در ساخت شاخصها، ماهیت متنوع شاخصها در نظر گرفته میشود که تفسیر آنها به محرک یا محرک اشاره دارد. در این راستا، این بار تفسیر همه شاخصها یکسان است و نشان میدهد که هر چه این مقدار کمتر باشد، پراکندگی شهری بیشتر میشود.
شاخص ها امکان مقایسه مناطق شهری با یکدیگر و همچنین موقعیت یابی از نظر پراکندگی شهری را فراهم می کنند. به این ترتیب می توان رتبه بندی مناطقی با بیشترین بی نظمی فضایی ایجاد کرد. رتبه بندی در این مورد به عنوان بخشی از یک روش خاص و نه بین روش ها ایجاد می شود. جدول 6 بنابراین، برای دو سال مورد تجزیه و تحلیل، رتبه بندی های تعیین شده با روش های سنتز را نشان می دهد. برای هر یک از روش های نمایه سازی پیشنهادی، شماره 1 به منطقه ای با کمترین سطح پراکندگی شهری اختصاص داده می شود. هر چه رتبه ها پایین تر باشد، میزان پراکندگی شهری بیشتر می شود.
با توجه به مفروضات روش شناختی اتخاذ شده، انتخاب رتبه بندی بر اساس بالاترین مجموع (R 2 ) است. ماتریس (R 2 ) در جدول 7 ارائه شده است . رضایت بخش ترین نتایج توسط روش Perkal (P i ) ارائه شده است. بنابراین برای ایجاد رتبه بندی نهایی تصمیم بر این شد که نمایه سازی با استفاده از این روش انتخاب شود.
شاخص ساخته شده بر اساس روش پرکال مقادیری از 3- تا 3 را دریافت می کند. مناطق شهری با درجه بالایی از ساختار فضایی خود به خودی مقادیر زیر 0 را نشان می دهند، مناطق با درجه پدیده متوسط حول 0 نوسان می کنند، و مناطق با یک نوسان هستند. درجه نسبتاً پایین مقادیر بالای 0 خواهد داشت. مناطق مشابه دارای مقادیر شاخص مشابه در نظر گرفته می شوند.
جدول 8 رتبه بندی مناطق شهری را از نظر پراکندگی شهری بر اساس روش پرکال نشان می دهد. سمت چپ جدول نشان دهنده جایگاه یک منطقه شهری خاص در رتبه بندی در دو سال 2015 و 2017 است. مقادیر شاخص پراکندگی شهری نیز ارائه شده است. هر چه جایگاه در رتبه بندی بالاتر باشد، درجه پراکندگی شهری کمتر است. هرچه موقعیت کمتر باشد، درجه پدیده بالاتر است. سمت راست جدول 7جهت تغییرات فضایی را ارزیابی می کند. ارزیابی مثبت (P) به مناطقی اشاره دارد که در آن ساختار فضایی بهبود یافته است. به عبارت دیگر، پراکندگی شهری با مکان یابی ساختمان های جدید به صورت فشرده و نزدیک ساختمان های موجود کاهش می یابد. ارزیابی منفی (N)، با این حال، فرآیندهای ارزیابی منفی مکان یابی ساختمان های جدید پراکنده و دور از سکونتگاه های موجود را نشان می دهد. ضمناً لازم به ذکر است که استنباط تغییرات فضایی بر اساس دو سال اخیر باید با دقت انجام شود. مقادیر تغییرات نشان داده شده در جدول 7ارزیابی مطلق پویایی فرآیندهای فضایی را پیش داوری نکنید. آنها فقط امکان ظهور جهت های دگرگونی ساختار فضایی را نشان می دهند و مهمتر از همه، از میزان تغییر شاخص در عرض دو سال خبر می دهند.
در ارزیابی کلی، شاخص پراکندگی شهری در مناطق شهری مورد تجزیه و تحلیل در سال 2017 بین 57/0- تا 32/0+ در مقیاس 3- تا 3+ است. در این رویکرد، منطقه حومه پایتخت های منطقه ای لهستان با درجه متوسطی از بی نظمی ساختار فضایی مشخص می شود. هیچ منطقه ای با ساختار فشرده وجود ندارد، همچنین هیچ منطقه ای با درجه بالایی از اختلال ساختار فضایی وجود ندارد. محدوده کوچک بین مقادیر شاخص افراطی نیز نشان دهنده شباهت در سطح پراکندگی شهری مناطق مورد مطالعه است. این نتایج ارزیابی قبلی نشان داده شده بر اساس (V) را تایید می کند.
مناطق شهری با کمترین درجه پدیده مورد تجزیه و تحلیل در درجه اول کراکوف و بیالیستوک هستند که در سال 2017 به ترتیب شاخص 0.32 و 0.30 را نشان می دهند. در حالی که بالاترین درجه پراکندگی شهری را می توان به مناطق Szczecin (-0.57) و Olsztyn (-0.38) نسبت داد. همچنین باید توجه داشت که مناطق فشرده تر (کراکوف و بیالیستوک) علاوه بر این با تغییرات مثبت در ساختار فضا بین سال های 2015 و 2017 همراه هستند. به نوبه خود، فرآیندهای فضایی منفی در منطقه با بالاترین سطح پراکندگی شهری مشاهده می شود. (Szczecin). این با تفاوت بین شاخص ها (سمت راست جدول 8 ) ثابت می شود که در مورد کراکوف و بیالیستوک +0.02 است، در حالی که در مورد منطقه Szczecin، 0.03- است.
همچنین شایان ذکر است که به عنوان یک مورد جالب، بزرگترین منطقه شهری مورد مطالعه، یعنی ورشو، پایتخت لهستان، قابل ذکر است. در یک بازه زمانی کوتاه یعنی دو سال تغییرات نامطلوب محسوسی در سطح شاخص پراکندگی شهری (033/0-) نشان داد. دلیل آن رشد ساختمانها در مکانهای پراکنده بود، که در واقع منجر به یک ساختار فضایی فشرده نیست، بلکه یک ساختار فضایی خود به خود ساخته میشود. بنابراین، در یک منطقه شهری به طور مساوی در دو سال تجزیه و تحلیل، افزایش توسعه را می توان به عنوان تراکم توسعه (با فرض یک اندازه گیری ساده از نسبت تعداد ساختمان ها و مساحت) تفسیر کرد، اما در واقعیت منجر به این نمی شود. اصلاً به توسعه متراکم تر فضا. برعکس، منجر به تشکیل ساختاری با ویژگی های منفی می شود، به عنوان مثال، ضخیم شدن ساختمان ها با قرار دادن ساختمان جدید دور از سکونتگاه های موجود. وضعیت مشابهی نیز در مناطق لودز، شوچین و لوبلین مشاهده شد.
5. بحث
5.1. مجموع روش
فرضیه تحقیق فرض میکند که پراکندگی شهری در لهستان سطح متوسطی را نشان میدهد. این فرضیه به طور مثبت تأیید شد، زیرا نتایج مطالعات با استفاده از شبکه مربع و مکانهای ساختمان نشان میدهد که در لهستان، شاخص مصنوعی پراکندگی شهری در محدوده (0.57-؛ 0.32+) و در مقیاس (-3؛ +3) است. ).
در ارزیابی گسترده ساختارهای فضایی در مناطق شهری لهستان، آرایش فضا در فاصله محدودی از شهر مرکزی بیان میشود. ساختمان ها با درجه ای از پیوستگی فضایی متوسط واقع شده اند و در عین حال بر روی مناطق نسبتاً کوچک متمرکز شده اند. ترکیب داخلی، نشان دهنده تحقق آرایش توصیف شده ساختار فضایی، نشان می دهد که مناطق شهری لهستان نسبتاً متراکم ساخته شده اند، و نحوه گروه بندی ساختمان ها به سکونتگاه های فشرده را می توان به عنوان متوسط ارزیابی کرد. در عین حال، موقعیت ساختمان ها با درجه بالایی از نزدیکی ساختمان های مسکونی و کشاورزی همراه است. نتایج ارائه شده از ارزیابی پراکندگی شهری امکان ارائه آنها را در چارچوب وضعیت فعلی تحقیق فراهم می کند. به عنوان مثال، در گزارش OECD [68 ]، که به مسائل ارزیابی گسترش شهرهای کشورهای OECD می پردازد. این گزارش نشان می دهد که مناطق شهری لهستان کمتر از میانگین OECD تکه تکه شده اند، که می تواند از طریق منشور تداوم، تمرکز و شاخص های خوشه بندی نیز تایید شود. با این حال، این گزارش تلاشی برای ارزیابی ویژگی توسعه فضایی، یعنی پر شدن آن ندارد و پژوهش ارائه شده نشان دهنده فشار بالای شهرنشینی در مناطق کشاورزی است.
پژوهش ارائه شده در مقاله در گروه اندازه گیری قرار گرفته است که بر اساس روش های ریخت شناسی، میزان پراکندگی ساختمان ها در فضای شهری را شناسایی می کند. استفاده از تحقیقات روی رویکرد مورفولوژیکی موجود در ادبیات بینالمللی ما را مجبور میکند تا روشها را تطبیق داده و بیشتر توسعه دهیم. این روش با تعیین شاخص فشار شهرنشینی و محاسبه تداوم منعکس کننده توسعه روبان، با ویژگی پراکندگی شهری لهستان سازگار شد. یکی از مهم ترین دسته های روش های ریخت شناسی، ناحیه ای است که شاخص های ریخت شناسی در رابطه با آن محاسبه می شود (DL). پیشنهاد روش شناختی ارائه شده، مقوله DL را با شرایط لهستانی تطبیق می دهد. در عمل، ویژگی های عملکرد سیستم های قانونگذاری لهستان از بسیاری از مناطقی که کارکردی غیر از ساخت و ساز در ساختمان ها دارند محافظت نمی کند (مثلاً پارک های چشم انداز و کشاورزی). بنابراین، بر اساس اسناد CCGCD لهستانی، پیشنهاد شد که DL سطح جاده ها، آب ها و مناطق حفاظت شده را حذف کند. با توجه به جاده های سراسری، منطقه ای، شهرستانی و کمون (راه ها، راه آهن و فرودگاه)، مساحت تفریق با تعیین بافرها در نرم افزار GIS محاسبه شد. از نظر آب، DL از بافرهای تعیین شده برای رودخانه ها، آب های جاری و آب های ایستاده حذف می شود. در حالی که فقط برای مناطق حفاظت شده، مساحت پارک ها و ذخایر ملی نیز کسر می شود. به نظر می رسد رویکرد پیشنهادی پیشنهادات گالستر و همکاران را غنی می کند. [ بنابراین، بر اساس اسناد CCGCD لهستانی، پیشنهاد شد که DL سطح جاده ها، آب ها و مناطق حفاظت شده را حذف کند. با توجه به جاده های سراسری، منطقه ای، شهرستانی و کمون (راه ها، راه آهن و فرودگاه)، مساحت تفریق با تعیین بافرها در نرم افزار GIS محاسبه شد. از نظر آب، DL از بافرهای تعیین شده برای رودخانه ها، آب های جاری و آب های ایستاده حذف می شود. در حالی که فقط برای مناطق حفاظت شده، مساحت پارک ها و ذخایر ملی نیز کسر می شود. به نظر می رسد رویکرد پیشنهادی پیشنهادات گالستر و همکاران را غنی می کند. [ بنابراین، بر اساس اسناد CCGCD لهستانی، پیشنهاد شد که DL سطح جاده ها، آب ها و مناطق حفاظت شده را حذف کند. با توجه به جاده های سراسری، منطقه ای، شهرستانی و کمون (راه ها، راه آهن و فرودگاه)، مساحت تفریق با تعیین بافرها در نرم افزار GIS محاسبه شد. از نظر آب، DL از بافرهای تعیین شده برای رودخانه ها، آب های جاری و آب های ایستاده حذف می شود. در حالی که فقط برای مناطق حفاظت شده، مساحت پارک ها و ذخایر ملی نیز کسر می شود. به نظر می رسد رویکرد پیشنهادی پیشنهادات گالستر و همکاران را غنی می کند. [ مساحت تفریق با تعیین بافرها در نرم افزار GIS محاسبه شد. از نظر آب، DL از بافرهای تعیین شده برای رودخانه ها، آب های جاری و آب های ایستاده حذف می شود. در حالی که فقط برای مناطق حفاظت شده، مساحت پارک ها و ذخایر ملی نیز کسر می شود. به نظر می رسد رویکرد پیشنهادی پیشنهادات گالستر و همکاران را غنی می کند. [ مساحت تفریق با تعیین بافرها در نرم افزار GIS محاسبه شد. از نظر آب، DL از بافرهای تعیین شده برای رودخانه ها، آب های جاری و آب های ایستاده حذف می شود. در حالی که فقط برای مناطق حفاظت شده، مساحت پارک ها و ذخایر ملی نیز کسر می شود. به نظر می رسد رویکرد پیشنهادی پیشنهادات گالستر و همکاران را غنی می کند. [1 ] که ضمن اعتراف به مسائل پیرامون لزوم شناسایی پارک ها و ذخایر ملی، از تصاویر ماهواره ای استفاده می کند.
بعد دیگر توسعه روش مربوط به شاخصسازی پراکندگی شهری است. مطالعه ارائه شده، نه تنها با اصلاح نرمالسازی دادههای اولیه شاخص Z، بلکه با استفاده و ارزیابی چهار رویکرد دیگر برای سنتز متغیرهای مورفولوژیکی، با فرضیههای توسعه نمایهسازی مطابقت دارد. بنابراین جدای از شاخص ذکر شده از معیارهای بری کورتیس، پرکال، هلویگ و مدل نیز استفاده شد. مطالعات سودمندی روش پرکال را برای ارزیابی پراکندگی شهری در لهستان نشان داده است.
5.2. پیامدهای سیاست
برای سیاست فضایی لهستان، نتایج می تواند به ویژه مفید باشد. رویکرد پیشنهادی نه تنها ممکن است مبانی سیستم نظارت بر تغییرات فضایی مناطق شهری در لهستان را فراهم کند، بلکه اهداف سیاست فضایی ملی را نیز تعیین کند. نمونه ای از این اهداف می تواند به شرح زیر باشد:
-
جلوگیری از مکانیابی ساختمانهای جدید که منجر به کاهش تراکم زمین قابل توسعه در کمون میشود (هدف: تراکم بالا).
-
تحریک بهبود تداوم ساختمان در کمون ها با حمایت از مکان در فضاهای توسعه نیافته بین ساختمان های موجود (هدف: تداوم فضایی بالا).
-
جلوگیری از قرار گرفتن ساختمان ها در فاصله طولانی از ساختمان های موجود، تحریک توسعه ساختمان ها در مجاورت ساختمان های دیگر (هدف: تمرکز بالای ساختمان ها).
-
جلوگیری از وضعیت سرمایهگذاریهای فردی در مناطقی که قبلاً توسعه نیافتهاند و تجهیز مقامات کمون به ابزارهایی برای هماهنگی سرمایهگذاریهای فردی با هدف گروهبندی ساختمانهای جدید در شهرکهای فشرده (هدف: خوشهبندی بالای ساختمانها).
-
تشدید اهداف فوق به همراه فاصله از شهر مرکزی. در حالی که در کمون هایی که مستقیماً در مجاورت مرکز شهر قرار دارند، ابزارهای محرک برای مکان می توانند به صورت متراکم، پیوسته و متمرکز بر فضایی تسلط داشته باشند و همچنین در سکونتگاه های فشرده گروه بندی شوند، در کمون های بعدی محدودیت های مربوط به مسکن جدید اعمال می شود. (هدف: جلوگیری از تمرکززدایی فضایی).
-
جلوگیری از استقرار توسعه مسکونی در مناطق مورد استفاده برای کشاورزی و تحریک مکان در مجاورت ساختمان های مسکونی یا مشاغل موجود (هدف: کاهش فشار شهرنشینی).
نمونه های ارائه شده از اهداف سیاست فضایی، امکانات ایجاد مداخلات عمومی بر اساس نتایج مطالعه ارائه شده را تمام نمی کند. آنها فقط امکان استفاده عملیاتی از نتایج تحقیقات را در عمل سیاست فضایی لهستان نشان می دهند.
5.3. محدودیت های روش
تحقیق ارائه شده در اینجا وضعیت فعلی دانش را در مورد فرآیندهای پراکندگی شهری، به ویژه در لهستان، توسعه می دهد. با این حال، مانند بخش بزرگی از مفهوم اصلی، ممکن است محدودیتهایی داشته باشد که با توجه به توانایی در فرمولبندی گستردهتر نتیجهگیری، باید بر آنها غلبه کرد. در عین حال، این محدودیت ها جهت تحقیقات آینده را تعیین می کند. به نظر می رسد اولین مورد از محدودیت ها، افق زمانی برای اندازه گیری تغییرات در ساختار فضایی باشد (2015، 2017). با این حال، به دلیل خاص بودن آرشیو داده ها در لهستان، امکان دستیابی به مجموعه های بیشتری از داده ها وجود نداشت. محدودیت دوم که در مرحله کنونی توسعه روش ریخت شناسی و دسترسی به داده ها قابل قبول به نظر می رسد، موضوع شمارش انواع ساختمان ها در یک شبکه مربع است. ساختمان های تک و چند خانواده با یک نقطه با تعیین نوع نشان داده شده اند. با این حال، اطلاعاتی در مورد تعداد آپارتمان ها وجود ندارد. محدودیت سوم اندازه شبکه ها است. در تحقیق برای لهستان، شبکه ها در رابطه با تحقیقات آمریکایی از 0.5-1.0 مایل به 0.5-1.0 کیلومتر کاهش یافت. با این وجود، جهتهای تحقیقاتی آینده ممکن است بر شبکههای کوچکتر تمرکز کرده و نتایج را با تحقیق ارائهشده تأیید کنند. چنین مطالعاتی پاسخی به این سوال می دهد که آیا شبکه های کوچکتر نتایج دقیق تری ارائه می دهند. جهتهای تحقیقاتی آینده ممکن است بر روی شبکههای کوچکتر تمرکز کرده و نتایج را با تحقیق ارائه شده تأیید کنند. چنین مطالعاتی پاسخی به این سوال می دهد که آیا شبکه های کوچکتر نتایج دقیق تری ارائه می دهند. جهتهای تحقیقاتی آینده ممکن است بر روی شبکههای کوچکتر تمرکز کرده و نتایج را با تحقیق ارائه شده تأیید کنند. چنین مطالعاتی پاسخی به این سوال می دهد که آیا شبکه های کوچکتر نتایج دقیق تری ارائه می دهند.
6. نتیجه گیری
روش ارائه شده و به ویژه نتایج، می تواند نمونه ای برای سیستم نظارت بر دگرگونی فضایی مناطق شهری باشد که رشد پراکندگی شهری را شناسایی کند. مناطقی در لهستان (وارشاوا، لودز، شچین و لوبلین) وجود دارد که در آنها تغییرات نامطلوب قابل توجهی در سطح پراکندگی شهری در طی یک دوره زمانی دو ساله مشاهده شد. دلیل آن این است که رشد ساختمان ها در مکان های پراکنده منجر به یک ساختار فضایی فشرده نیست، بلکه به طور خود به خود ساخته می شود. لازم به ذکر است که در یک محدوده شهری به همان اندازه در دو سال، افزایش توسعه را میتوان به تراکم توسعه تعبیر کرد، اما در واقعیت اینطور نیست. ساخت و ساز جدید به توسعه متراکم تر منجر نمی شود. برعکس،
نتایج فوق مستقیماً از تحقیقات ارائه شده ناشی می شود، اما تحقیقات انجام شده در کشورهای دیگر وجود تغییرات منفی ارزیابی شده در فضای حومه شهر را تأیید می کند. از این رو، اهمیت نتایج تحقیق نه تنها در عملکرد لهستانی مدیریت فضایی، بلکه در بعد بین المللی نیز قابل مشاهده است. شاخص های ارائه شده که امکان پایش تغییرات فضایی را فراهم می کند می تواند مبنایی برای سیستم های پایش سیاست های فضایی در بعد محلی، ملی و همچنین بین المللی شود.
علاوه بر این، نتایج تحقیقات ارائه شده، امکان تدوین سیاستهای فضایی را که هدف اصلی آن تضمین نظم فضایی در سطح ملی و منطقهای است، غنی میسازد. فرآیندهایی که در مناطق بزرگ شهری اتفاق میافتد، به دلیل ویژگی ابزارهای تأثیرگذاری بر فضا، نیازمند هماهنگی مقامات دولتی اختصاصی است. در اینجا ذکر می شود که امکان استفاده از ابزار را نمی توان با مرزهای اداری کمون ها محدود کرد، زیرا فرآیندهای فضایی مرزهای اداری را رعایت نمی کنند. بنابراین، اثربخشی ابزارهای فضایی با امکان استفاده از آنها در محدوده های اداری به طور قابل توجهی محدود می شود. بنابراین، برای اثربخشی هماهنگی فرآیندهای فضایی، منطقه مداخله که مرزهای آن به جای مرزهای اداری، با مشکلات تعیین می شود. مهمتر است. سودمندی عملیاتی روش مورفولوژیکی پیشنهادی در تعیین چنین ناحیه ای باید در اینجا ذکر شود. روش استفاده از شبکه مربعی این امکان را فراهم می کند که با دقت 500 متر، مناطق آشفته ای که نیاز به اقدامات لازم دارند و مناطقی با ساختار فضایی منسجم شناسایی شوند.
بدون دیدگاه