فصل 2 کتاب سخنرانی به سبک TED:ایده پردازی هدیه در هر سخنرانی بزرگ

آموزش فن بیان (2)

فصل 2 کتاب سخنرانی به سبک TED:ایده پردازی هدیه در هر سخنرانی بزرگ

https://gisland.org/

در مارس 2015، دانشمندی به نام سوفی اسکات به صحنه TED رفت و در عرض 2 دقیقه تمام حضار با خنده‌های غیرقابل کنترل زوزه کشیدند. سوفی یکی از محققان برجسته جهان در زمینه خنده است، و او در حال پخش یک کلیپ صوتی از خنده انسان‌ها بود و نشان می‌داد که این پدیده چقدر عجیب است – به قول خودش “بیشتر شبیه صدای حیوانات است تا گفتار”.

سخنرانی او 17 دقیقه از لذت خالص بود. در پایان آن، همه در تب و تاب گرم یک تجربه بسیار لذت بخش غرق شدند. اما چیز دیگری هم وجود داشت. هیچ یک از ما هرگز دوباره به خنده به همان شکل فکر نمی‌کنیم. ایده اصلی سوفی در مورد خنده – که هدف تکاملی آن تبدیل استرس اجتماعی به همسویی لذت بخش است – به نوعی وارد ذهن ما شده بود. و اکنون، هرگاه گروهی از مردم را می‌بینم که می‌خندند، این پدیده را با چشم‌های جدید می‌بینم. بله، احساس شادی می‌کنم، می‌خواهم به آن بپیوندم. اما پیوند اجتماعی و یک پدیده بیولوژیکی عجیب و باستانی را نیز در کار می‌بینم که باعث می‌شود کل ماجرا حتی شگفت‌انگیزتر به نظر برسد.

سوفی به من هدیه داد. نه فقط لذت گوش دادن به او. او به من ایده ای داد که می‌تواند برای همیشه بخشی از من باشد.

من می‌خواهم پیشنهاد کنم که هدیه سوفی استعاره زیبایی است که می‌تواند برای هر صحبتی صدق کند. ماموریت شماره یک شما به عنوان یک گوینده این است که چیزی را که عمیقاً برای شما مهم است بپذیرید و آن را در ذهن شنوندگان خود بازسازی کنید. ما آن چیزی را ایده می‌نامیم. یک ساختار ذهنی که آنها می‌توانند به آن پایبند باشند، با آن کنار بیایند، ارزش قائل شوند و به نوعی با آن تغییر کنند.

این دلیل اصلی این است که ترسناک ترین صحبتی که تا به حال انجام داده ام موثر بوده است. همانطور که قبلا توضیح دادم، 15 دقیقه فرصت داشتم تا مخاطبان TED را متقاعد کنم که از فصل جدید آن تحت رهبری من حمایت کنند. اشتباهات زیادی در آن سخنرانی وجود داشت، اما در یک جنبه کلیدی موفق بود: ایده‌ای را در ذهن کسانی که گوش می‌دادند کاشت. این ایده این بود که چیزی که واقعاً در مورد TED خاص بود، فقط بنیان‌گذار نبود که من از او سرپرستی می‌کردم. منحصر به فرد TED در مکانی است که در آن افراد از هر رشته می‌توانند دور هم جمع شوند و یکدیگر را درک کنند. این لقاح متقابل واقعاً برای جهان مهم بود، و بنابراین به کنفرانس وضعیت غیرانتفاعی داده می‌شد و به‌خاطر خیر عمومی برگزار می‌شد. آینده آن برای همه ما بود.

این ایده طرز فکر مخاطبان را در مورد انتقال TED تغییر داد. دیگر آنقدر مهم نبود که بنیانگذار می‌رود. آنچه در حال حاضر اهمیت داشت این بود که روش ویژه ای برای به اشتراک گذاری دانش باید حفظ شود.

https://gisland.org/

با ایده شروع کنید

تز اصلی این کتاب این است که هر کسی که ایده ای دارد که ارزش به اشتراک گذاشتن داشته باشد، می‌تواند یک سخنرانی قدرتمند ارائه دهد. تنها چیزی که واقعاً در سخنرانی عمومی اهمیت دارد، اعتماد به نفس، حضور در صحنه یا صحبت ساده نیست. این ارزش گفتن دارد

من در اینجا از کلمه ایده کاملاً گسترده استفاده می‌کنم. لازم نیست که این یک پیشرفت علمی، یک اختراع نابغه یا یک نظریه حقوقی پیچیده باشد. می‌تواند یک روش ساده باشد. یا بینش انسانی که با قدرت یک داستان به تصویر کشیده شده است. یا یک تصویر زیبا که معنی دارد. یا اتفاقی که دوست دارید در آینده رخ دهد. یا شاید فقط یادآوری آنچه در زندگی مهم است.

ایده هر چیزی است که می‌تواند دید مردم از جهان را تغییر دهد. اگر بتوانید یک ایده قانع کننده را در ذهن مردم تداعی کنید، کار شگفت انگیزی انجام داده اید. شما به آنها هدیه ای با ارزش غیرقابل محاسبه داده اید. به معنای واقعی، یک تکه کوچک از شما بخشی از آنها شده است.

آیا ایده‌هایی دارید که شایسته مخاطبان گسترده تری باشد؟ این شگفت انگیز است که ما چقدر در قضاوت در مورد پاسخ به این سوال بد هستیم. به نظر می‌رسد بسیاری از گویندگان (اغلب مرد) صدای صدای خودشان را دوست دارند و خوشحال هستند که ساعت‌ها بدون اینکه چیز مهمی را به اشتراک بگذارند صحبت کنند. اما بسیاری از افراد (اغلب زن) نیز وجود دارند که ارزش کار، یادگیری، و بینش خود را به شدت دست کم می‌گیرند.

اگر این کتاب را فقط به این دلیل انتخاب کرده‌اید که دوست دارید روی صحنه بروید و ستاره TED Talk باشید و جذابیت خود را به مخاطبان القا کنید، لطفاً همین الان آن را کنار بگذارید. در عوض، بروید و روی چیزی کار کنید که ارزش اشتراک گذاری را دارد. سبک بدون ماده افتضاح است.

اما، به احتمال زیاد، شما بسیار بیشتر از آنچه که حتی از آن آگاه هستید، ارزش اشتراک گذاری دارید. نیازی نیست که شما چراغ‌های شیر را اختراع کرده باشید. شما زندگی ای را انجام داده اید که فقط مال شما و شماست. تجربیاتی وجود دارد که شما داشته اید که منحصر به شما هستند. بینش‌هایی وجود دارد که باید از برخی از آن تجربیات استخراج شود که کاملاً ارزش به اشتراک گذاشتن دارند. فقط باید بفهمی کدومشون

آیا در این مورد استرس دارید؟ شاید شما یک تکلیف کلاسی دارید. یا باید نتایج تحقیقات خود را در یک جلسه کوچک ارائه دهید. یا فرصت دارید با یک روتاری محلی در مورد سازمان خود صحبت کنید و سعی کنید حمایت آنها را جلب کنید. ممکن است احساس کنید کاری انجام نداده اید که ارزش صحبت کردن را داشته باشد. تو هیچی اختراع نکردی شما خلاقیت خاصی ندارید شما خود را فوق العاده باهوش نمی‌بینید. شما هیچ ایده درخشان خاصی در مورد آینده ندارید. شما حتی مطمئن نیستید چیزی وجود داشته باشد که به آن فوق العاده اشتیاق دارید.

خوب، من به شما اجازه می‌دهم، این یک نقطه شروع سخت است. برای اینکه ارزش وقت یک مخاطب را داشته باشد، بیشتر گفتگوها مستلزم استناد به چیزی هستند که تا حدودی عمق دارد. از نظر تئوری ممکن است بهترین کاری که در حال حاضر می‌توانید انجام دهید این است که به سفر خود ادامه دهید، به دنبال چیزی بگردید که واقعاً شما را جذب کند و شما را وادار به رفتن به عمق کند و چند سال دیگر دوباره این کتاب را بردارید.

اما قبل از اینکه به این نتیجه برسید، ارزش این را دارد که دوبار بررسی کنید که خود ارزیابی شما دقیق است. شاید شما فقط اعتماد به نفس ندارید. اینجا یک پارادوکس وجود دارد: شما همیشه خودتان بوده اید و فقط خود را از درون می‌بینید. چیزهایی که دیگران در شما قابل توجه می‌دانند ممکن است برای شما کاملاً نامرئی باشند. برای یافتن این بخش‌ها، ممکن است لازم باشد با کسانی که شما را بهتر می‌شناسند، گفتگوهای صادقانه داشته باشید. آنها برخی از قسمت‌های شما را بهتر از شما می‌شناسند.

در هر صورت، شما یک چیز دارید که هیچ کس دیگری در دنیا ندارد: تجربه اول شخص شما از زندگی. دیروز مجموعه ای از چیزها را دیدید و دنباله ای از احساسات را تجربه کردید که به معنای واقعی کلمه منحصر به فرد است. شما تنها انسانی در بین 7 میلیارد نفر هستید که دقیقاً چنین تجربه ای داشتید. بنابراین . . . آیا می‌توانید چیزی از آن بسازید؟ بسیاری از بهترین گفتگوها صرفاً بر اساس یک داستان شخصی و درس ساده ای است که می‌توان از آن گرفت. آیا چیزی مشاهده کردید که شما را شگفت زده کرد؟ شاید شما بازی چند کودک را در پارک تماشا کرده باشید یا با یک فرد بی خانمان صحبت کرده باشید. آیا چیزی در آنچه دیدید وجود دارد که برای دیگران جالب باشد؟ اگر نه، آیا می‌توانید تصور کنید که چند هفته آینده را با چشمان باز در اطراف قدم بزنید؟

مردم داستان‌ها را دوست دارند و همه می‌توانند یاد بگیرند که یک داستان خوب تعریف کنند. حتی اگر درسی که ممکن است از داستان بگیرید آشنا باشد، اشکالی ندارد—ما انسان هستیم! ما نیاز به یادآوری داریم! دلیلی وجود دارد که ادیان موعظه‌های هفتگی دارند که بارها و بارها چیزهای یکسانی را به ما می‌گویند، به روش‌های مختلف بسته بندی شده اند. یک ایده مهم، که در یک داستان تازه پیچیده شده باشد، می‌تواند یک صحبت عالی ایجاد کند، اگر به روش درست گفته شود.

به کارهای سه یا چهار سال گذشته خود فکر کنید. واقعاً چه چیزی برجسته است؟ آخرین چیزی که واقعاً با آن هیجان زده شدید چه بود؟ یا عصبانی شده؟ دو یا سه کاری که انجام داده اید و بیشتر به آن افتخار می‌کنید چیست؟ آخرین باری که با کسی صحبت کردید که گفت: “این واقعا جالب است” چه زمانی بود؟ اگر بتوانید یک عصای جادویی را تکان دهید، ایده‌ای که بیشتر دوست دارید در ذهن دیگران پخش کنید چیست؟

https://gisland.org/

دیگر تعلل نکنید

می‌توانید از فرصت سخنرانی در جمع به عنوان انگیزه ای برای فرو رفتن عمیق تر در برخی موضوعات استفاده کنید. همه ما کم و بیش از نوعی اهمال کاری یا تنبلی رنج می‌بریم. اصولاً ما می‌خواهیم به خیلی چیزها بپردازیم، اما، می‌دانید، این اینترنت فقط حواس‌پرتی‌های لعنتی زیادی دارد. شانس صحبت در جمع ممکن است تنها ضربه ای باشد که برای انجام یک پروژه تحقیقاتی جدی نیاز دارید. هر کسی که کامپیوتر یا گوشی هوشمند دارد تقریباً به تمام اطلاعات جهان دسترسی دارد. این فقط یک موضوع است که در آن حفاری کنید و ببینید چه چیزی می‌توانید کشف کنید.

در واقع، همان سؤالاتی که در حین انجام تحقیق می‌پرسید، می‌تواند به ارائه طرح اولیه سخنرانی شما کمک کند. چه مسائلی بیشتر اهمیت دارد؟ چه نسبتی دارند؟ چگونه می‌توان آنها را به راحتی توضیح داد؟ معماهایی که مردم هنوز جواب خوبی برای آنها ندارند چیست؟ بحث‌های کلیدی چیست؟ می‌توانید از سفر اکتشافی خود برای پیشنهاد لحظات کلیدی مکاشفه صحبت خود استفاده کنید.

بنابراین، اگر فکر می‌کنید ممکن است چیزی داشته باشید، اما هنوز مطمئن نیستید که واقعاً به اندازه کافی می‌دانید، چرا از فرصت‌های سخنرانی عمومی خود به عنوان انگیزه‌ای برای کشف واقعی استفاده نکنید؟ هر بار که احساس می‌کنید توجه‌تان از بین می‌رود، فقط چشم‌انداز ایستادن روی صحنه را با صدها چشم که به شما خیره می‌شوند را به خاطر بسپارید. این شما را از طریق یک ساعت تلاش بعدی عبور می‌دهد!

در سال 2015، آزمایشی را در مقر TED انجام دادیم. ما به همه اعضای تیم هر دو هفته یک روز مرخصی اضافه دادیم تا به مطالعه چیزی اختصاص دهند. اسمش را گذاشتیم چهارشنبه‌های یادگیری. ایده این بود که، چون سازمان متعهد به یادگیری مادام‌العمر است، ما باید آنچه را که موعظه می‌کنیم تمرین کنیم و همه اعضای تیم را تشویق کنیم تا زمان خود را صرف یادگیری چیزی کنند که به آن علاقه دارند. اما چگونه از تبدیل شدن به یک روز تنبل نشستن جلوی تلویزیون جلوگیری کردیم؟ یک نیش در دم وجود داشت: همه باید در مقطعی از سال متعهد می‌شدند که در مورد آنچه آموخته‌اند با بقیه اعضای سازمان یک سخنرانی در TED ارائه کنند. این بدان معناست که همه ما باید از دانش یکدیگر بهره مند شویم، اما مهمتر از همه، انگیزه کلیدی برای ادامه دادن به آن و یادگیری واقعی برای مردم فراهم شد.

برای داشتن این انگیزه نیازی به یادگیری چهارشنبه‌ها ندارید. هر فرصتی برای صحبت کردن با گروهی که به آن احترام می‌گذارید، می‌تواند انگیزه لازم را برای شما فراهم کند تا از لب خود خارج شوید و روی چیزی منحصر به فرد کار کنید! به عبارت دیگر، امروز نیازی به داشتن دانش کامل در ذهن خود ندارید. از این فرصت به عنوان دلیلی برای کشف آن استفاده کنید.

و اگر بعد از همه اینها هنوز در حال دست و پا زدن هستید، شاید حق با شماست. شاید باید پیشنهاد صحبت کردن را رد کنید. ممکن است به خود و آنها لطفی می‌کنید. با این حال، احتمال بیشتری وجود دارد که به چیزی برسید که شما و فقط شما می‌توانید آن را به اشتراک بگذارید. چیزی که شما واقعاً برای دیدن آن در جهان کمی بیشتر به وضوح هیجان زده خواهید شد.

در بیشتر قسمت‌های این کتاب، من فرض می‌کنم که شما چیزی دارید که می‌خواهید درباره آن صحبت کنید، خواه این یک علاقه مادام العمر باشد، موضوعی که مشتاق هستید عمیق‌تر به آن بپردازید، یا پروژه‌ای برای کاری که شما باید ارائه کنند. در فصل‌های آینده، من بر چگونگی تمرکز خواهم داشت، نه روی چیست. اما در فصل آخر به چه چیزی باز خواهیم گشت، زیرا من تقریباً مطمئن هستم که همه چیز مهمی دارند که می‌توانند و باید با بقیه به اشتراک بگذارند.

اثر شگفت انگیز زبان

خوب. شما حرف معناداری برای گفتن دارید و هدف شما این است که ایده اصلی خود را در ذهن مخاطبان خود بازسازی کنید. چطوری این کار را انجام میدهی؟

ما نباید این موضوع را دست کم بگیریم که چقدر چالش برانگیز است. اگر می‌توانستیم به نحوی ترسیم کنیم که این ایده درباره خنده در مغز سوفی اسکات چگونه است، احتمالاً میلیون‌ها نورون را درگیر می‌کرد که در یک الگوی فوق‌العاده غنی و پیچیده به هم مرتبط هستند. این الگو باید به نحوی شامل تصاویری از مردم در حال غر زدن، صداهایی که تولید می‌کنند، مفاهیم هدف تکاملی و معنای کاهش استرس و موارد دیگر باشد. چگونه می‌توان آن ساختار را در چند دقیقه در ذهن گروهی از غریبه‌ها دوباره ایجاد کرد؟

انسان‌ها فناوری ای را توسعه داده‌اند که این امکان را فراهم می‌کند. به آن زبان می‌گویند. این باعث می‌شود مغز شما کارهای باورنکردنی انجام دهد.

می‌خواهم فیلی را تصور کنید، با خرطومش به رنگ قرمز روشن، که آن را به این طرف و آن طرف تکان می‌دهد و همگام با گام‌های درهم‌رفتن یک طوطی نارنجی غول‌پیکر روی سر فیل می‌رقصد و بارها و بارها فریاد می‌زند: «بیا فاندانگو را انجام دهیم!»

وای! شما به تازگی در ذهن خود تصویری از چیزی ساخته اید که هرگز در تاریخ وجود نداشته است، مگر در ذهن من و در ذهن دیگرانی که آن جمله آخر را خوانده اند. یک جمله می‌تواند این کار را انجام دهد. اما این بستگی به شما، شنونده، داشتن مجموعه ای از مفاهیم از قبل موجود دارد. شما باید از قبل بدانید که فیل و طوطی چیست، مفاهیم رنگی قرمز و نارنجی چیست و رنگ آمیزی، رقصیدن و به طور همزمان به چه معناست. این جمله شما را بر آن داشت تا آن مفاهیم را به یک الگوی کاملاً جدید پیوند دهید.

اگر در عوض این کار را با گفتن این جمله آغاز کرده بودم: «می‌خواهم عضوی از گونه Loxodonta cyclotis را با پنتون 032U رنگدانه‌دار پروبوسیس تصور کنید که حرکات نوسانی را انجام می‌دهد. . ” شما احتمالاً آن تصویر را نمی‌ساختید، حتی اگر این همان درخواست به زبان دقیق تر باشد.

بنابراین، زبان تنها در حدی جادوی خود را انجام می‌دهد که بین گوینده و شنونده به اشتراک گذاشته شود. و یک سرنخ کلیدی برای دستیابی به معجزه ایجاد مجدد ایده خود در مغز دیگران وجود دارد. شما فقط می‌توانید از ابزارهایی استفاده کنید که مخاطبان شما به آنها دسترسی دارند. اگر فقط با زبان، مفاهیم، ​​مفروضات، ارزش‌های خود شروع کنید، شکست خواهید خورد. بنابراین، در عوض، از آنها شروع کنید. تنها از طریق آن زمینه مشترک است که آنها می‌توانند شروع به ساختن ایده شما در ذهن خود کنند.

در دانشگاه پرینستون، دکتر اوری هاسون در حال انجام تحقیقات پیشگامانه برای کشف چگونگی عملکرد این فرآیند است. این امکان وجود دارد که در زمان واقعی از فعالیت پیچیده مغز مرتبط با ساختن یک مفهوم یا به خاطر سپردن یک داستان عکس بگیرید. این کار به یک فناوری به نام تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) نیاز دارد.

در آزمایشی در سال 2015، دکتر هاسون گروهی از داوطلبان را در دستگاه‌های fMRI قرار داد و یک فیلم 50 دقیقه‌ای را برای آنها پخش کرد که داستانی را روایت می‌کرد. همانطور که آنها داستان را تجربه کردند، الگوهای واکنش مغز آنها ثبت شد. برخی از این الگوها را می‌توان تقریباً با هر داوطلب مطابقت داد و شواهد فیزیکی مشخصی از تجربه مشترک آنها ارائه می‌دهد. سپس از داوطلبان خواست که خاطرات خود را از فیلم ضبط کنند. بسیاری از این ضبط‌ها کاملاً دقیق بودند و تا 20 دقیقه طول می‌کشیدند. اکنون – و این بخش شگفت‌انگیز است – او آن ضبط‌ها را برای گروه دیگری از داوطلبانی که هرگز فیلم را ندیده بودند پخش کرد و داده‌های fMRI آنها را ضبط کرد. الگوهای نشان داده شده در مغز گروه دوم از داوطلبان، کسانی که فقط به خاطرات صوتی گوش می‌دهند، با الگوهایی مطابقت داشت که در ذهن اولین گروه از داوطلبان هنگام تماشای فیلم نشان داده شد! به عبارت دیگر، قدرت زبان به تنهایی همان تجربیات ذهنی را به ذهن متبادر می‌کند که دیگران هنگام تماشای یک فیلم داشتند.

این شواهد شگفت انگیزی از کارآمدی زبان است. این قدرتی است که هر سخنران عمومی می‌تواند از آن استفاده کند.

https://gisland.org/

بله، کلمات مهم هستند

برخی از مربیان عمومی به دنبال کم اهمیت جلوه دادن اهمیت زبان هستند. آنها ممکن است به تحقیقات منتشر شده در سال 1967 توسط پروفسور آلبرت محرابیان استناد کنند و ادعا کنند که تنها 7 درصد از اثربخشی ارتباط به زبان بستگی دارد، در حالی که 38 درصد به لحن صدا و 55 درصد از زبان بدن ناشی می‌شود. این باعث شده است که مربیان بیش از حد بر روی ایجاد یک سبک صحبت کردن با اعتماد به نفس، جذابیت و غیره تمرکز کنند و چندان نگران کلمات نباشند.

متأسفانه این یک تفسیر نادرست کامل از آنچه محرابیان یافته است. آزمایشات او عمدتاً به کشف چگونگی انتقال احساسات اختصاص داشت. برای مثال، او آزمایش می‌کرد که اگر کسی بگوید «خوب است»، اما با لحن صدای عصبانی یا با زبان بدن تهدیدآمیز بگوید، چه اتفاقی می‌افتد. مطمئناً، در آن شرایط، کلمات اهمیت چندانی ندارند. اما به کار بردن این موضوع برای صحبت کردن به طور کلی پوچ است (و محرابیان آنقدر از استفاده نادرست خسته شده است که وب سایت او حاوی یک پاراگراف پررنگ است که از مردم التماس می‌کند این کار را انجام ندهند).

بله، برقراری ارتباط با احساسات مهم است، و برای آن جنبه از صحبت، لحن صدا و زبان بدن فرد واقعاً اهمیت زیادی دارد. در فصل‌های بعدی به تفصیل در این مورد بحث می‌کنیم. اما کل محتوای یک گفتگو به طور اساسی به کلمات بستگی دارد. این کلمات هستند که داستانی را بیان می‌کنند، ایده‌ای را می‌سازند، پیچیده را توضیح می‌دهند، یک مورد مستدل ایجاد می‌کنند یا دعوتی قانع‌کننده برای اقدام ارائه می‌کنند. بنابراین، اگر شنیدید که کسی به شما می‌گوید که زبان بدن در سخنرانی عمومی مهمتر از زبان کلامی است، لطفاً بدانید که او علم را اشتباه تفسیر می‌کند. (یا برای سرگرمی، فقط می‌توانید از آنها بخواهید که نظر خود را صرفاً با حرکات تکرار کنند!)

بخش اعظم نیمه اول این کتاب را صرف جستجو در راه‌هایی خواهیم کرد که از طریق آن زبان بتواند به جادوی خود دست یابد. این واقعیت که ما می‌توانیم ایده‌ها را از این طریق منتقل کنیم، دلیل اهمیت صحبت کردن انسان به انسان است. جهان بینی ما چگونه ساخته و شکل می‌گیرد. ایده‌های ما از ما چیزی که هستیم می‌سازند. و سخنرانانی که فهمیده‌اند چگونه ایده‌های خود را در ذهن دیگران پخش کنند، می‌توانند تأثیرات موجی از پیامدهای ناگفته ایجاد کنند.

https://gisland.org/

سفر

یک استعاره زیبا دیگر برای یک سخنرانی عالی وجود دارد. این سفری است که گوینده و مخاطب با هم می‌گذرانند. سخنران Tierney Thys اینگونه بیان می‌کند:

مانند همه فیلم‌ها یا کتاب‌های خوب، یک بحث عالی در حال انتقال است. ما عاشق ماجراجویی هستیم، با یک راهنمای آگاه، اگر نگوییم دمدمی، به جایی جدید سفر کنیم که می‌تواند ما را با چیزهایی آشنا کند که هرگز نمی‌دانستیم وجود دارند، ما را به خزیدن از پنجره‌ها به جهان‌های عجیب و غریب ترغیب می‌کند، ما را با لنزهای جدید تجهیز می‌کند تا چیزهای معمولی را ببینیم. یک راه فوق العاده . . . ما را مجذوب خود کنید و چندین بخش از مغز ما را به طور همزمان درگیر کنید. بنابراین اغلب سعی می‌کنم صحبت‌هایم را در مورد شروع یک سفر شکل دهم.

آنچه در مورد این استعاره قدرتمند است این است که روشن می‌کند که چرا سخنران، مانند هر راهنمای تور، باید از جایی شروع کند که مخاطب است. و چرا آنها نباید هیچ جهشی غیرممکن یا تغییر جهت غیرقابل توضیح را تضمین کنند.

خواه سفری کاوش، توضیح یا متقاعدسازی باشد، نتیجه خالص این است که مخاطب را به مکانی زیبا و جدید آورده است. و این نیز یک هدیه است.

از هر استعاره ای که استفاده می‌کنید، تمرکز بر آنچه به مخاطبان خود می‌دهید، پایه و اساس عالی برای آماده سازی سخنرانی شما است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید