فصل 8 کتاب سخنرانی به سبک TED:عقل می‌تواند ذهن را برای همیشه تغییر دهد

آموزش فن بیان (2)

فصل 8 کتاب سخنرانی به سبک TED:عقل می‌تواند ذهن را برای همیشه تغییر دهد

عقل می‌تواند ذهن را برای همیشه تغییر دهد

اگر توضیح به معنای ایجاد یک ایده کاملاً جدید در ذهن کسی باشد، متقاعد کردن کمی رادیکال تر است. قبل از ساخت، ابتدا نیاز به تخریب دارد.

متقاعدسازی به معنای متقاعد کردن مخاطبان است که نگاه آنها به دنیا کاملاً درست نیست. و این بدان معناست که قطعاتی را که کار نمی‌کنند را از بین ببرید و همچنین چیزی بهتر را بازسازی کنید. وقتی این کار می‌کند، هم برای گوینده و هم برای مخاطب هیجان انگیز است.

استیون پینکر، دانشمند شناختی، مدل ذهنی خشونت من را منفجر کرد.

هر کسی که با یک رژیم غذایی معمولی رسانه ای بزرگ می‌شود، تصور می‌کند که جهان ما توسط خشونت‌های مداوم – جنگ ها، قتل ها، حملات، تروریسم – فلج شده است و به نظر می‌رسد که اوضاع در حال بدتر شدن است. پینکر، تنها در 18 دقیقه، مخاطبان TED را متقاعد کرد که این فرض کاملاً اشتباه است. در واقع، وقتی دوربین را به عقب می‌کشید و به داده‌های واقعی نگاه می‌کنید، جهان کمتر خشن می‌شود و این روند در طول سال ها، دهه ها، قرن‌ها و هزاره‌ها گسترش یافته است.

او چطور این کار را انجام داد؟ ابتدا با کمی تخریب. ذهن ما قبل از اینکه متقاعد شود باید آماده شود. پینکر کار خود را با یادآوری به مردم آغاز کرد که برخی از اعمال خشونت آمیز دوره‌های قبل چقدر وحشتناک بوده اند، مانند سرگرمی‌های عمومی فرانسه در پانصد سال پیش که گربه‌های زنده را در آتش انداختند تا صدای جیغ آنها را بشنوند. یا این واقعیت که در بسیاری از جوامع باستانی، بیش از یک سوم مردان بالغ در اثر خشونت جان خود را از دست دادند. اساساً او می‌گفت، ممکن است فکر کنید خشونت در حال بدتر شدن است، اما فراموش کرده اید که واقعاً از نظر تاریخی چقدر وحشتناک بوده است.

سپس نشان داد که رسانه‌های مدرن چگونه انگیزه ای برای رهبری داستان‌های درام و خشونت دارند، صرف نظر از اینکه آیا آن رویدادها نماینده کل زندگی هستند یا خیر. او مکانیزمی را فاش می‌کرد که از طریق آن ممکن بود سطح واقعی خشونت را بیش از حد برآورد کنیم.

با این مقدمه، جدی گرفتن آمار و نمودارهای او که کاهش قابل توجهی در همه اشکال خشونت، از قتل تا جنگ‌های بزرگ را نشان می‌داد، بسیار آسان‌تر بود. یکی از استراتژی‌های کلیدی در اینجا ارائه آمار به صورت نسبت به اندازه جمعیت بود. آنچه مهم است تعداد کل مرگ‌های خشونت‌آمیز نیست، بلکه این شانس است که شما به صورت فردی با یک مرگ خشونت‌آمیز مواجه شوید.

او در ادامه به چهار توضیح احتمالی برای این روند غیرمنتظره پرداخت و با این بیانیه زیبا پایان داد:

علل آن هر چه که باشد، به نظر من کاهش خشونت پیامدهای عمیقی دارد. این باید ما را مجبور کند که فقط بپرسیم چرا جنگ است؟ اما همچنین، چرا صلح وجود دارد؟ نه فقط، چه غلطی می‌کنیم؟ اما همچنین، ما چه کاری را درست انجام داده ایم؟ زیرا ما کاری را درست انجام داده‌ایم و مطمئناً خوب است که بدانیم آن چیست.

این گفتگو، چهار سال بعد، به کتاب مهمی به نام فرشتگان بهتر طبیعت ما منجر شد که استدلال او را بیشتر توسعه داد.

بیایید فرض کنیم که پینکر درست می‌گوید. اگر چنین است، او به میلیون‌ها نفر هدیه زیبایی داده است. بسیاری از ما تمام زندگی خود را با این فرض می‌گذرانیم که اخبار روزانه برای همیشه بدتر می‌شوند و جنگ و تروریسم و ​​خشونت از کنترل خارج شده اند. وقتی آن را با این احتمال جایگزین می‌کنید که، حتی اگر اوضاع بد باشد، در واقع روند صعودی دارند، چه ابری که بلند می‌شود! متقاعد کردن می‌تواند دیدگاه یک فرد را برای همیشه تغییر دهد.

اقناع و آماده سازی

روانشناس بری شوارتز طرز فکر من را در مورد انتخاب تغییر داد. در غرب، ما وسواس به حداکثر رساندن انتخاب داریم. آزادی شعار ماست و حداکثر کردن انتخاب راهی برای به حداکثر رساندن آزادی است. شوارتز التماس می‌کند که متفاوت باشد. او در سخنرانی خود در مورد پارادوکس انتخاب، به تدریج این مورد را می‌سازد که در شرایط متعدد، انتخاب بیش از حد در واقع ما را ناراضی می‌کند. جعبه ابزار تخریب او به طرز شگفت آوری بدون درد بود. او بخش‌هایی از نظریه روان‌شناختی را با مجموعه‌ای از مثال‌ها از رفتار بیمه درمانی گرفته تا یک تجربه خرید ناامیدکننده، که همگی با کارتون‌های جذاب نیویورکر در موضوع موضوعی آمیخته شده‌اند، مخلوط کرد. ایده‌ها غیرمعمول بودند، اما سفر کاملاً لذت‌بخش بود، و ما تقریباً متوجه نشدیم که جهان‌بینی که همه با آن بزرگ شده‌ایم در حال شکسته شدن است.

نویسنده الیزابت گیلبرت نشان داد که چگونه قدرت داستان سرایی می‌تواند بخش کلیدی ابزار متقاعدسازی باشد. هدف او تغییر طرز فکر ما در مورد نبوغ خلاق بود. به جای اینکه تصور کنید نبوغ بخشی از آرایش برخی افراد است و شما یا آن را دارید یا ندارید، به آن به عنوان چیزی فکر کنید که ممکن است هر از گاهی به عنوان هدیه دریافت کنید، اگر خودتان را برای آن آماده کنید. به عبارتی، شاید خیلی قانع کننده به نظر نرسد، اما گیلبرت از درخشش خود به عنوان یک داستان نویس استفاده کرد تا ما را متقاعد کند. او داستان وحشت خود را با این امید که مجبور به تکرار موفقیت کتاب پرفروشش بخور، دعا کن، دوست داشته باشد، باز کرد و داستان‌های خنده‌دار و تکان‌دهنده‌ای از خلاقان مشهور را به اشتراک گذاشت که از اضطراب ناشی از ناتوانی آنها در اجرای درخواستی غرق شده بودند. او همچنین نشان داد که چگونه اصطلاح نابغه در تاریخ به گونه‌ای متفاوت دیده می‌شود، نه به عنوان چیزی که شما بودید. اما به عنوان چیزی که برای شما آمده است. تنها پس از آن بود که او می‌توانست داستانی درباره شاعر روث استون، که از لحظه‌ای که احساس می‌کرد شعری در راه است به او گفت.

و او آمدنش را احساس کرد، زیرا زمین زیر پایش را می‌لرزاند. او می‌دانست که در آن لحظه فقط یک کار برای انجام دادن دارد و آن این بود که به قول خودش مثل جهنم بدود. و او مثل جهنم به خانه می‌دوید و با این شعر تعقیب می‌شد، و تمام ماجرا این بود که باید به اندازه کافی سریع به یک تکه کاغذ و یک مداد می‌رسید تا وقتی در او غرق شد، بتواند جمع کند. آن را در صفحه بگیرید.

چیزی که اگر در ابتدای سخنرانی ارائه می‌شد، داستان عجیب و غریبی به نظر می‌رسید تا پایان کاملاً طبیعی به نظر می‌رسید، و ایده اصلی او را تثبیت کرد.

در هر مورد، کلید برانگیختن آن تغییر جهان بینی این است که سفر را یک قدم در یک زمان طی کنیم و قبل از رسیدن به بحث اصلی ذهن خود را به روش‌های مختلف آماده کنیم.

منظور من از پرایمینگ چیست؟ فیلسوف دانیل دنت آن را به بهترین شکل توضیح می‌دهد. او اصطلاح پمپ شهودی را برای اشاره به هر استعاره یا ابزار زبانی ابداع کرد که به طور شهودی نتیجه‌گیری را محتمل‌تر به نظر می‌رساند. این پرایمینگ است. این یک استدلال دقیق نیست. این به سادگی راهی برای سوق دادن کسی به سمت شماست. داستان خرید بری شوارتز یک پمپ شهودی بود. اگر او مستقیماً به این جمله می‌رفت که «انتخاب‌های زیاد می‌تواند شما را ناراضی کند»، ممکن بود شک می‌کردیم. در عوض او به ما گفت:

زمانی بود که شلوار جین با یک طعم می‌آمد، و شما آنها را می‌خریدید، و به اندازه یک مزخرف جا می‌شدند، واقعاً ناراحت کننده بودند، اما اگر آنها را به اندازه کافی بپوشید و آنها را بشویید، احساس خوبی پیدا می‌کردند. من بعد از سالها پوشیدن این شلوارهای قدیمی رفتم تا جین هایم را عوض کنم و گفتم: «من یک جین می‌خواهم. این اندازه من است.» و مغازه دار گفت: «آیا تناسب اندام باریک، تناسب اندام راحت، تناسب اندام می‌خواهی؟ آیا می‌خواهید دکمه پرواز یا زیپ پرواز؟ شما می‌خواهید سنگ شویی یا اسید شویی؟ آیا می‌خواهید آنها مضطرب شوند؟ شما می‌خواهید چکمه‌های بریده‌شده، مخروطی، بله‌بله‌بله داشته باشید.»

همانطور که او داستان را تعریف می‌کند، ما استرس او را حس می‌کنیم و تمام مواقعی را به یاد می‌آوریم که توسط گشت و گذارهای بی پایان خرید تحت استرس بوده ایم. اگرچه داستان او تنها داستان یک مرد مجرد است و به خودی خود نمی‌تواند این جمله را توجیه کند که انتخاب بیش از حد شما را ناراضی می‌کند، با این وجود ما به جایی می‌رسیم که او در حال حرکت است. ناگهان، پرونده ای که او می‌سازد بسیار محتمل تر به نظر می‌رسد.

دنت خاطرنشان می‌کند که بسیاری از مقبول‌ترین بخش‌های نوشته‌های فلسفی، استدلال‌های مستدل نیستند، بلکه شهود قدرتمندی مانند غار افلاطون یا دیو دکارت هستند. در دومی، دکارت می‌خواست به هر چیزی که قابل شک است شک کند، بنابراین تمام تجربه آگاهانه خود را فریبی تصور کرد که توسط یک دیو بدخواه به او تحمیل شده است. دیو می‌توانست تمام دنیایی را که فکر می‌کرد دیده است اختراع کند. تنها چیزی که دکارت می‌توانست به آن اطمینان داشته باشد، تجربه تفکر و شک بود، اما این حداقل به معنای وجود او بود. از این رو: فکر می‌کنم، پس هستم. بدون دیو، منطق به سختی قابل درک است. ذهن ما ماشین‌های منطقی رباتیک نیست. آنها باید در جهت درست هدایت شوند و پمپ‌های شهودی راه‌های واضحی برای انجام این کار هستند.

هنگامی که افراد آماده شدند، ارائه استدلال اصلی بسیار آسان تر است. و چگونه انجامش میدهی؟ با استفاده از اصیل ترین ابزار از همه آنها، ابزاری که می‌تواند بیشترین تاثیر را در دراز مدت داشته باشد. و با استفاده از یک کلمه فلسفی قدیمی که من آن را دوست دارم نامگذاری شده است: عقل.

دسترسی طولانی به دلیل

نکته ای که در مورد عقل وجود دارد این است که می‌تواند نتیجه گیری را در سطح کاملاً متفاوتی از قطعیت نسبت به هر ابزار ذهنی دیگری ارائه دهد. در یک استدلال مستدل، مشروط بر اینکه مفروضات آغازین درست باشند، نتایج مستدل معتبر نیز باید درست باشند و می‌توان به درستی آن پی برد. اگر بتوانید کسی را به طور قانع کننده ای از طریق یک استدلال مستدل راهنمایی کنید، ایده ای که در ذهن او کاشته اید در آنجا جا می‌گیرد و هرگز رها نمی‌شود.

اما برای اینکه فرآیند کار کند، باید به مراحل کوچک تقسیم شود، که هر کدام باید کاملاً متقاعد کننده باشد. نقطه شروع هر مرحله چیزی است که مخاطب به وضوح می‌تواند درستی آن را ببیند، یا چیزی است که قبلاً در سخنرانی نشان داده شد که درست است. بنابراین مکانیسم اصلی در اینجا if-then است: اگر X درست است، دوستان عزیز، پس، به وضوح، Y دنبال می‌شود (زیرا هر X دلالت بر Y دارد).

یکی از سخنرانی‌های TED که متقاعدکننده‌ترین آن‌ها بوده است، دن پالوتا، اصلاح‌طلب خیریه است، که استدلال می‌کند طرز تفکر ما در مورد خیریه به این معنی است که سازمان‌های غیرانتفاعی ما به طرز ناامیدکننده‌ای معلول هستند. او برای اثبات ادعای خود، پنج جنبه مختلف از یک سازمان را در نظر می‌گیرد: سطح حقوق، انتظارات بازاریابی، تمایل به ریسک، زمان مجاز برای تأثیرگذاری و دسترسی به سرمایه. در هر مورد، او از زبانی تیز با پشتوانه اینفوگرافیک‌های زیبا استفاده می‌کند تا دوگانگی پوچ بین آنچه از شرکت هایمان و سازمان‌های غیرانتفاعی خود انتظار داریم را نشان دهد. و صحبت‌ها صرفاً مملو از جملات قانع‌کننده «اگر-آنگاه» است.

به عنوان مثال، پس از اشاره به اینکه ما شرکت‌ها را تشویق می‌کنیم که ریسک کنند، اما در مقابل سازمان‌های غیرانتفاعی برای انجام این کار اخم می‌کنیم، او این جمله را دارد. «خب، من و شما می‌دانیم که وقتی شکست را ممنوع می‌کنید، نوآوری را می‌کشید. اگر نوآوری را در جمع آوری سرمایه از بین ببرید، نمی‌توانید درآمد بیشتری کسب کنید. اگر نتوانید درآمد بیشتری کسب کنید، نمی‌توانید رشد کنید. و اگر نتوانید رشد کنید، نمی‌توانید مشکلات بزرگ اجتماعی را حل کنید. QED. مورد ثابت شده اگر می‌خواهیم سازمان‌های غیرانتفاعی ما مشکلات بزرگ اجتماعی را حل کنند، نباید آنها را از شکست منع کنیم.

شکل دیگری از استدلال مستدل وجود دارد که به عنوان reductio ad absurdum شناخته می‌شود که می‌تواند به طرز ویرانگری قدرتمند باشد. این فرآیندی است که در مقابل چیزی که بحث می‌کنید موضع مخالف بگیرید و نشان دهید که منجر به تناقض می‌شود. اگر آن موضع مخالف نادرست باشد، موقعیت شما تقویت می‌شود (یا حتی ثابت می‌شود، اگر موقعیت‌های احتمالی دیگری وجود نداشته باشد). گویندگان به ندرت درگیر نسخه کامل و دقیق Reductio ad absurdum می‌شوند. اما آنها اغلب با ارائه مثالی دراماتیک و مضحک نشان دادن آن به روح آن ضربه می‌زنند. در اینجا یک قطعه دیگر از صحبت‌های دن پالوتا است. او استدلال می‌کند که دیوانه وار است که چگونه ما در مورد حقوق‌های بالا برای رهبران غیرانتفاعی اخم می‌کنیم. «شما می‌خواهید پنجاه میلیون دلار از فروش بازی‌های ویدیویی خشونت‌آمیز به بچه‌ها درآمد داشته باشید، این کار را انجام دهید. ما شما را روی جلد مجله Wired قرار می‌دهیم. اما شما می‌خواهید نیم میلیون دلار برای درمان کودکان مالاریا به دست آورید، خودتان یک انگل محسوب می‌شوید. از نظر لفاظی، این یک بازی خانگی است.

تضعیف اعتبار موضع مخالف یکی دیگر از ابزارهای قدرتمند است، اما باید با دقت مورد استفاده قرار گیرد. بهتر است در مورد مسائل استفاده شود تا مستقیماً روی مخالفان. من خوب هستم: «درک اینکه چرا رسانه‌ها برای سال‌ها برداشت متفاوتی از این موضوع به ما داده‌اند، سخت نیست. شما روزنامه‌ها را با نمایشنامه می‌فروشید، نه شواهد علمی خسته کننده.» اما ناخوشایند با: «البته او این را می‌گوید. او برای گفتن این حرف پول داده است.» این می‌تواند خیلی سریع از عقل به لجن پردازی سوق پیدا کند.

از ما کارآگاه بسازید

در اینجا یک راه جذاب تر برای ساخت کیس وجود دارد. در TED، ما آن را داستان کارآگاهی می‌نامیم. برخی از قانع‌کننده‌ترین گفتگوهای متقاعدسازی کاملاً حول این دستگاه شکل می‌گیرند. شما با معمای بزرگ شروع می‌کنید، سپس در جستجوی راه‌حل‌های ممکن برای آن به دنیای ایده‌ها سفر می‌کنید، آن‌ها را یکی یکی رد می‌کنید، تا زمانی که تنها یک راه‌حل قابل اجرا باقی بماند.

یک مثال ساده سخنرانی هنرمند زیگفرید ولدک است. او می‌خواست ثابت کند که سه طراحی معروف لئوناردو داوینچی در واقع خودنگاره‌هایی از مراحل مختلف زندگی او هستند. برای اثبات این موضوع، او این سخنرانی را به عنوان تلاش خود برای کشف “چهره واقعی” لئوناردو داوینچی در نظر گرفت. او با یک پالت کامل از 120 پرتره مردی که لئوناردو به آنها نسبت داده شده است، شروع می‌کند و می‌پرسد: آیا هیچ کدام از این خودنگاره‌ها بودند؟ چگونه می‌توانستیم بدانیم؟ و سپس، مانند کارآگاهی که مظنون‌ها را از بین می‌برد، شروع به بریدن آنها می‌کند و از مهارت‌های خود به عنوان یک نقاش پرتره استفاده می‌کند، تا زمانی که تنها سه نفر باقی می‌مانند.

بعد، کلینچر. اگرچه آنها مردانی را در سنین مختلف به تصویر می‌کشند و در زمان‌های مختلف نقاشی شده‌اند، اما همه آنها ویژگی‌های صورت یکسانی دارند. و آنها با مجسمه داوینچی، تنها تصویر شخص ثالث اثبات شده از او مطابقت دارند.

چیزی که این را متقاعد می‌کند این است که ما احساس می‌کنیم گویی در همان سفر یادگیری با گوینده رفته ایم. به جای اینکه حقایق به ما گفته شود، از ما دعوت شده است که به روند کشف بپیوندیم. ذهن ما به طور طبیعی بیشتر درگیر است. همانطور که تئوری‌های رقیب را یکی یکی حذف می‌کنیم، کم کم متقاعد می‌شویم. ما خودمان را متقاعد می‌کنیم.

از این دستگاه می‌توان برای تبدیل دلهره آورترین موضوع به چیزی واقعاً جذاب استفاده کرد. یک چالش همیشگی برای سخنرانان این است که چگونه موضوعات دشواری مانند بیماری یا گرسنگی یا تباهی انسان را به گفتگوهایی تبدیل کنند که مخاطبان در آن حضور پیدا کنند و با آن درگیر شوند.

امیلی اوستر، اقتصاددان، می‌خواست ما را متقاعد کند که ابزارهای اقتصاد می‌توانند به ما اجازه دهند تا در مورد HIV/AIDS متفاوت فکر کنیم، اما به جای اینکه صرفاً یک استدلال اقتصادی ارائه کند، کارآگاه شد. او اسلایدی با عنوان چهار چیز که می‌دانیم ارائه کرد. او با گرفتن هر یک به نوبه خود، شواهد شگفت‌انگیزی ارائه کرد و آنها را یکی یکی از بین برد و در را برای ارائه یک نظریه جایگزین باز کرد.

قدرت این ساختار این است که عمیقاً به عشق ما به داستان‌ها نفوذ می‌کند. کل صحبت شبیه یک داستان است – حتی بهتر از آن، یک داستان رازآلود. کنجکاوی باعث ایجاد کنجکاوی بیشتر از طریق یک نتیجه رضایت‌بخش می‌شود. اما در عین حال، یک منطق قدرتمند در زیربنای آن وجود دارد. اگر هر یک از این گزینه‌ها نادرست است، و تنها یک جایگزین قابل دوام دیگر وجود دارد، آن جایگزین باید درست باشد. پرونده حل شد!

بیش از منطق طول می‌کشد

گاهی اوقات زنده کردن گفتگوهای مبتنی بر عقل ممکن است سخت باشد. مردم کامپیوتر نیستند و مدارهای منطقی آنها همیشه مدارهایی نیستند که به راحتی درگیر می‌شوند. برای اینکه یک سخنرانی واقعاً متقاعدکننده باشد، کافی نیست که آن را از گام‌های منطقی محکم بسازید. مطمئناً اینها ضروری هستند، اما کافی نیستند. اکثر مردم می‌توانند با منطق متقاعد شوند، اما همیشه از آن انرژی نمی‌گیرند. و بدون داشتن انرژی، ممکن است به سرعت بحث را فراموش کنند و ادامه دهند. بنابراین زبان عقل ممکن است باید با ابزارهای دیگری تقویت شود که نتیجه‌گیری را نه تنها معتبر، بلکه معنادار، هیجان‌انگیز و مطلوب می‌سازد.

علاوه بر پمپ‌های شهودی که قبلاً ذکر شد، یا رویکرد داستان کارآگاهی، ابزارهای زیادی وجود دارد که می‌توانید در اینجا استفاده کنید.

  • کمی طنز تزریق کنید. این یک پیام مفید است:میخواهم تو را از یک فکر سخت بکشم. . . اما سرگرم کننده خواهد بود با هم عرق می‌ریزیم و با هم می‌خندیم.
  • یک حکایت اضافه کنید. شاید یکی که نشان دهد چگونه درگیر این موضوع شده اید. شما را انسانی می‌کند. اگر مردم بدانند که چرا به این موضوع علاقه دارید، به احتمال زیاد به منطق شما گوش خواهند داد.
  • مثال‌های واضح ارائه دهید.اگر بخواهم شما را متقاعد کنم که واقعیت بیرونی چیزی شبیه آنچه شما فکر می‌کنید نیست، ممکن است ابتدا اسلایدی از یک توهم نوری دراماتیک را نشان دهم. فقط به این دلیل که چیزی به شکل خاصی به نظر می‌رسد، باعث نمی‌شود.
  • اعتبار سنجی شخص ثالث را استخدام کنید.من و همکارانم در هاروارد ده سال را صرف بررسی داده‌ها کرده‌ایم و به اتفاق آرا به این نتیجه رسیده‌ایم که باید اینطور دیده شود.» یا، «و به همین دلیل است که فقط من در این مورد بحث نمی‌کنم. هر مادر یک پسر دو ساله می‌داند که این درست است. اظهاراتی مانند این نیاز به رسیدگی دقیق دارند زیرا هیچ یک به خودی خود استدلال معتبری نیستند، اما بسته به مخاطبان، ممکن است استدلال شما را متقاعد کننده تر کنند.
  • از تصاویر قدرتمند استفاده کنید.دن پالوتا در نقطه ای از سخنرانی خود از نمودارهای دایره ای برای نشان دادن نتایج تلاش‌های دو سازمان غیرانتفاعی برای جمع آوری کمک‌های مالی استفاده می‌کند. اول، فروش پخت با 5 درصد سربار، و دوم، یک شرکت حرفه ای جمع آوری سرمایه با 40 درصد سربار. دومی وحشتناک و بیهوده به نظر می‌رسد، تا اینکه دن می‌گوید:

ما اخلاق را با صرفه جویی اشتباه می‌گیریم. به همه ما آموخته‌اند که فروش پخت با 5 درصد سربار از نظر اخلاقی برتر از شرکت جمع آوری کمک‌های مالی حرفه ای با 40 درصد سربار است، اما مهم ترین اطلاعات را از دست می‌دهیم که این است: اندازه واقعی این کیک‌ها چقدر است. ? چه می‌شد اگر فروش کیک فقط هفتاد و یک دلار برای امور خیریه به دست آورد، زیرا هیچ سرمایه‌گذاری در مقیاس خود نداشت، و شرکت حرفه‌ای جمع‌آوری کمک مالی ۷۱ میلیون دلار به این دلیل به دست آورد؟ حالا کدام پای را ترجیح می‌دهیم و فکر می‌کنیم افرادی که گرسنه هستند کدام پای را ترجیح می‌دهند؟

در حالی که او صحبت می‌کند، نمودار دایره ای دوم گسترش می‌یابد و نمودار اول کوچک می‌شود. بخش غیر سربار نمودار دوم اکنون بسیار بزرگتر از نمودار اول است. نقطه او با تاثیر زیادی به زمین می‌نشیند.

صحبت‌های دن پالوتا مورد تشویق ایستاده قرار گرفت و بیش از 3 میلیون بار دیده شده است. سه ماه پس از انتشار آن، سه آژانس بزرگ ارزیابی خیریه یک بیانیه مطبوعاتی مشترک منتشر کردند که بسیاری از استدلال‌های او را مورد توجه قرار داد و نتیجه‌گیری کرد: «مردم و جوامعی که توسط مؤسسات خیریه خدمات رسانی می‌شود، نیازی به هزینه‌های پایین ندارند، بلکه به عملکرد بالایی نیاز دارند. ”

اما هر صحبتی که مبتنی بر عقل باشد چنین موفقیت فوری را شاهد نخواهد بود. پردازش این گفتگوها معمولاً سخت تر از برخی دیگر است و ممکن است محبوب ترین آنها نباشند. با این حال، من معتقدم که آنها یکی از مهم ترین گفتگوها در سایت ما هستند، زیرا عقل بهترین راه برای ساختن خرد در دراز مدت است. یک استدلال قوی، حتی اگر بلافاصله توسط همه پذیرفته نشود، به تدریج طرفداران جدیدی را جمع می‌کند تا زمانی که غیرقابل توقف شود.

در واقع، یک گفتگوی TED به طور خاص در این مورد وجود دارد: گفتگوی سقراطی بین استیون پینکر روانشناس و فیلسوف ربکا نیوبرگر گلدشتاین که در آن او به تدریج او را متقاعد می‌کند که عقل عمیق ترین نیروی نهفته در پشت پیشرفت اخلاقی در طول تاریخ است. نه همدلی، نه تکامل فرهنگی، اگرچه اینها نقش خود را ایفا کرده اند. دلیل. گاهی اوقات درک تأثیر آن قرن‌ها طول می‌کشد. در سخنرانی، گلدشتاین نقل قول‌های قدرتمندی از استدلال‌کنندگان تاریخ در مورد برده‌داری، نابرابری جنسیتی، و حقوق همجنس‌گرایان را که پیش از جنبش‌هایی که بیش از صد سال از آنها الهام گرفته‌اند، به اشتراک می‌گذارد. با این وجود، این استدلال‌ها کلید موفقیت آن جنبش‌ها بود.

گفت‌وگوی پینکر/گلدشتاین ممکن است تنها مهم‌ترین استدلال موجود در هر سخنرانی TED باشد، اما تا سال ۲۰۱۵ کمتر از ۱ میلیون بازدید داشته است. عقل یک علف هرز سریع الرشد نیست، بلکه درخت بلوط کند رشد است. با این وجود، ریشه‌های آن عمیق و قوی است و پس از رشد می‌تواند یک منظره را برای همیشه تغییر دهد. من تشنه بسیاری از گفتگوهای مبتنی بر دلیل در TED هستم.

در سه جمله . .

  • متقاعدسازی عمل جایگزین کردن جهان بینی کسی با چیز بهتری است.
  • و در قلب آن قدرت عقل است که می‌تواند تأثیر طولانی مدت داشته باشد.
  • عقل به بهترین وجه با پمپ‌های شهود، داستان‌های کارآگاهی، تصاویر بصری یا سایر ابزارهای قابل قبول همراه است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید