زیست توده و توزیع صدف سیاه ( Villorita cyprinoides) در ومباناد، خور استوایی واقع در امتداد سواحل جنوب غربی هند به طور قابل توجهی متفاوت بود. نمونه برداری در زون تحت سلطه آب شیرین در جنوب (دیستال) و منطقه آب شور در شمال (پرگزیمال)، در فصول قبل و بعد از موسمی انجام شد. زیست توده صدف از نمونه های جمع آوری شده از ایستگاه های مختلف در طول دوره مطالعه برآورد شد. شفافیت آب و دما در محل های نمونه اندازه گیری شد. نمونه های آب جمع آوری و از نظر شوری، اکسیژن محلول (DO)، pH و سختی آنالیز شد. تفاوت معنی داری در زیست توده صدف در طول دو فصل در ناحیه دیستال و آنهایی که از مناطق دیستال و پروگزیمال در طول فصل پیش از موسمی جمع آوری شده بودند، وجود داشت. داده ها بیشتر برای تعیین عوامل موثر بر توزیع زیست توده صدف در دو منطقه و فصل تجزیه و تحلیل شد. تحلیل عاملی، مقایسه ناحیه دیستال در طول دو فصل و تغییرات ناحیه ای مشابه مشاهدات قبلی بود. تجزیه و تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که اکسیژن محلول (تنظیم R2 = 0.3) تنها متغیر مؤثر بر بقای صدف در دوره پیش از موسمی در مناطق دیستال و پروگزیمال است. نقشه جغرافیایی منطقه بهدستآمده از حسگر ماهواره هندی LISS (Self Scanner) همراه با دادههای درجا برای نقشهبرداری نتایج با استفاده از مدل وزنی فاصله معکوس استفاده شد.
کلید واژه ها
تختهای صدفی , وزن معکوس فاصله , GIS , پایش , محیط , مدل
1. مقدمه
مصب های استوایی بسیار مولد و حیاتی برای نگهداری از ماهیگیری ساحلی هستند [ 1 ]. ترکیب جانوری چنین مصب هایی در مقیاس مکانی و زمانی در پاسخ به اختلالات طبیعی و انسانی محلی با بزرگی های مختلف متفاوت است [ 2 ] [ 3 ] [ 4 ]. تغییرات فصلی مشاهده شده در زیست توده صدف در سراسر خور استوایی وجود دارد و لایروبی در داخل خور می تواند بر توزیع فضایی تأثیر بگذارد.
Villorita cyprinoides که یکی از منابع اصلی نرم تنان خور ومباناد است، 97 درصد از صید نرم تنان هندی را تشکیل می دهد [ 5 ]. صدف ها از نظر فواید تغذیه ای مهم هستند و به دلیل طعم و مزه ارزش دارند [ 6 ] [ 7 ]. اما دانش محدود ما در مورد توزیع مکانی و زمانی این جانوران بی مهرگان، بینش بهتری را در مورد عوامل مؤثر بر تغییرات آنها در ساختار جامعه محدود می کند [ 8 ] [ 9 ] [ 10 ] که برای مدیریت بهتر چنین گونه هایی ضروری است.
پراکنش صدف ها در خور وم بند به صورت تکه تکه است. اما به عنوان ارگانیسم های بی تحرک، بقا و رشد آنها توسط ترکیبی از شرایط آب شناسی مطلوب تعیین می شود. مشاهدات بر روی متغیرهای محیطی و ارتباط آنها با توزیع زیست توده صدف در این مطالعه به جامعه ماهیگیری کمک می کند تا به راحتی مناطق پر فراوانی صدف ها را در مناطق مختلف جغرافیایی در سراسر خور و در طول دو فصل مورد مطالعه در خور شناسایی کند.
2. روش شناسی
2.1. منطقه مطالعه
خور ومباناد، واقع در کرالا، بزرگترین اکوسیستم تالاب گرمسیری در امتداد سواحل جنوب غربی هند است. این خور گرمسیری، که از ده رودخانهای که به دریای عرب میریزند تغذیه میشود، مساحتی معادل 21050 هکتار را پوشش میدهد که بین عرضهای جغرافیایی 9.59 درجه شمالی و 10.61 درجه شمالی و طولهای جغرافیایی 76.19 درجه شرقی و 76.43 درجه شرقی قرار دارد. تنوع زیستی غنی صدف ماهیان و سایر منابع آبی و اهمیت اجتماعی-اقتصادی آنها، خور وم بند را به تالابی با اهمیت بین المللی تبدیل کرده و به عنوان «سایت رامسر» معرفی شده است. ویژگی منحصر به فرد خور، سد آب نمک Thaneermukkom است که بدنه آبی را به دو ناحیه تقسیم می کند – یکی با آب شیرین که از رودخانه ها در سمت جنوبی تغذیه می شود و دیگری با آب شور که هم از رودخانه ها و هم از دریای عرب در سمت شمالی تغذیه می شود. ( شکل 1). مطالعه ما در این دو زون در خور وم بند انجام شد که زون آب شیرین را دیستال و زون شور را پروگزیمال می نامند. پهنه بندی نسبت به دهانه دریاچه است. نمونه گیری در طول انجام شد
شکل 1 . منطقه مطالعاتی (کرالا با دریاچه وم باناد).
فصول مختلف در این محیط گرمسیری تحت تأثیر بادهای موسمی مشاهده شده است. معمولاً سه فصل در کرالا شناسایی می شود، یعنی پیش از موسمی (فوریه – می)، موسمی (ژوئن – آگوست و اکتبر – دسامبر) و پس از موسمی (دسامبر – ژانویه) [ 11 ].
2.2. مجموعه نمونه
ده ایستگاه نمونه برداری در ناحیه دیستال دریاچه شناسایی شد و در فصول قبل (اسفند – فروردین 1387) و پس از موسمی (دسامبر 2007 – ژانویه 2008) نمونه برداری شد تا تغییرات جمعیت صدف در رابطه با فیزیکی بررسی شود. -متغیرهای شیمیایی ( شکل 2 ). فصل موسمی به دلیل شرایط نامساعد جوی از نمونه برداری معاف شد.
به طور مشابه، ده ایستگاه نمونه برداری در ناحیه نزدیکی خور شناسایی شد و در طول فصل پیش از موسمی برای مطالعه تاثیر لایروبی بر جمعیت صدف در خور نمونه برداری شد ( شکل 3 ).
نمونه برداری در فصل های موسمی و پس از موسمی در منطقه لایروبی (منطقه پروگزیمال) انجام نشد زیرا لایروبی در این زمان به حالت تعلیق درآمد. ایستگاههای نمونهگیری دیستال برای نمونهبرداری قبل و بعد از موسمی به ترتیب D 1-10 و d 1-10 نامگذاری شدند، در حالی که ایستگاههای پروگزیمال برای نمونهگیری قبل از موسمی P1-10 نامگذاری شدند .
شکل 2 . ایستگاه های نمونه برداری در ناحیه دیستال در فصول قبل و بعد از موسمی.
شکل 3 . ایستگاه های نمونه برداری در منطقه نزدیک در فصول پیش از موسمی.
جدول 1 . مختصات جغرافیایی ایستگاه های نمونه برداری
نمونه برداری موسمی صدف ها به طور تصادفی از ایستگاه های نمونه برداری با استفاده از ترانسکت 1 متر × 1 متر در فصول قبل و بعد از موسمی جمع آوری شدند. صدفهای زنده موجود در ترانسکت در محل شمارش شدند و با نزدیکترین گرم وزن و حداکثر عرض با نزدیکترین میلیمتر در آزمایشگاه اندازهگیری شدند. ترانسکت سازه ای مربع شکل است که با لوله های آهنی به ضخامت نیم اینچ ساخته می شود. متغیرهای فیزیکوشیمیایی مانند دما و شفافیت نمونههای آب در محل نمونهبرداری اندازهگیری شدند، در حالی که سایر متغیرهای محیطی مانند اکسیژن محلول، سختی، pH و شوری با استفاده از روشهای استاندارد [ 12 ] در آزمایشگاه آنالیز شدند. مختصات جغرافیایی هر محل نمونه برداری نیز ثبت شد ( جدول 1 ).
2.3. آمار چند متغیره
متغیرهای محیطی با استفاده از معادله نرمال سازی شدند
(1)
که در آن x متغیر و n اندازه نمونه است تا همه متغیرها متناسب با یکدیگر تبدیل شوند. تفاوت معنی داری در متغیرهای هیدروگرافی بین زون پروگزیمال و دیستال با استفاده از آماره t دانشجویی بررسی شد. متغیر غالب موثر بر زیست توده صدف در مناطق پروگزیمال و دیستال در طول فصول قبل و پس از موسمی با استفاده از تحلیل عاملی شناسایی شد. تجزیه و تحلیل عاملی مؤلفه های اصلی، مقادیر ویژه، درصد واریانس توضیح داده شده توسط هر عامل، درصد تجمعی واریانس در داده ها که با گنجاندن عوامل متوالی و نمودارهای دو متغیره توضیح داده شده است را ایجاد کرد که امکان استنتاج در مورد روابط بین همه متغیرها و تغییرات آنها را فراهم می کند.
2.4. مجموعه داده های سنجش از راه دور
خور ومباناد در چهار صفحه توپوگرافی تولید شده توسط Survey of India به شماره های 58B/4، 58B/8، 58C/6 و 58C/5 & C/1 سال 1967 که همگی نقشه های بزرگ مقیاس هستند، پوشیده شده است. تصویر ماهواره ای خور از حسگر LISS-III ماهواره IRS-P6 در قالب LGSOWG (گروه کاری اپراتورهای ایستگاه زمینی Landsat) به دست آمد. شناسه مسیر، ردیف و نقشه تصویر به دست آمده 099، 066، 58C/6 و 58C/5 & C/1 می باشد. تصاویر ماهواره ای با استفاده از ERDAS IMAGINE 8.7 و ArcGIS 9.2 پردازش شدند.
2.5. پروتکل نقشه برداری
پروتکل مورد استفاده برای نقشه برداری توزیع Villorita cyprinoides با استفاده از متغیرهای محیطی و تصویر ماهواره ای از [ 13 ] اتخاذ شد ( شکل 4 ). تصاویر ماهواره ای بازیابی شده با برگه های توپوگرافی موجود از Survey of India ارجاع جغرافیایی داشتند. سپس تصاویر ماهواره ای در معرض موزاییک قرار گرفتند و در آنجا تصاویر با هم ترکیب شدند تا یک تصویر واحد را تشکیل دهند. سپس تصویر موزاییک شده در معرض تصحیح تصویر به تصویر با ورق توپوگرافی قرار گرفت. تصاویر تفسیر شده و تصحیح شده به صورت بصری سپس دیجیتالی شدند و در نتیجه در انطباق با تحلیلهای آماری متغیرها تحت مدلسازی وزنی معکوس فاصله قرار گرفتند. نقشه های به دست آمده از
شکل 4 . پروتکل نقشه برداری توزیع Villorita cyprinoides.
همبستگی ترین متغیرها در معرض همپوشانی قرار گرفتند تا متغیر قطعی در توزیع صدف شناسایی شود ( شکل 4 ).
2.6. مدلسازی با فاصله معکوس (IDW).
مدلسازی وزن فاصله معکوس یک تکنیک تفسیر فضایی برای استفاده از نقاط با مقادیر شناخته شده برای تخمین مقادیر در سایر نقاط ناشناخته است. این یک نوع روش قطعی برای درونیابی چند متغیره است.
3. نتایج
متغیرهای هیدروگرافی آب در ایستگاههای نمونهبرداری در ناحیه آب شیرین دیستال در فصول قبل و بعد از موسمی و ایستگاههای منطقه آب شور نزدیک در طول فصل پیش از موسمی در جدول 2 خلاصه شده است.
آزمون T بر روی زیست توده صدف در فصول قبل و بعد از موسمی در ناحیه دیستال نشان داد که تفاوت معنی داری در زیست توده صدف بین دو فصل وجود دارد (05/0 > P). آزمون T بر روی متغیرهای هیدروگرافی در ناحیه دیستال در طول دورههای نمونهبرداری، تفاوت معنیداری را در متغیرهای محیطی بین دو فصل نشان داد (05/0 > P). فصل پس از موسمی در ناحیه دیستال، میانگین دمای بالاتری (31.55˚C ± 1.01˚C) در مقایسه با فصل پیش از موسمی (31˚C ± 0.53˚C) مشابه با نتایج گزارش شده قبلی نشان داد [ 14 ].
آزمون T بر روی زیست توده صدف نمونه برداری شده از ناحیه پروگزیمال و دیستال در طول فصل پیش از بارش موسمی نشان داد که بین این دو ناحیه تفاوت معنی داری وجود دارد. به طور مشابه، آزمون T بر روی متغیرهای هیدروگرافی نمونه برداری شده از مناطق پروگزیمال و دیستال در طول فصل پیش از موسمی تفاوت معنی داری را بین مناطق نشان داد (05/0 > P).
اندازهگیریها نشان داد که میانگین وزن صدف، Villorita cyprinoides، در فصل پیش از بارشهای موسمی در ناحیه دیستال در مقایسه با
جدول 2 . متغیرهای هیدروگرافی در ایستگاه های نمونه برداری دیستال و پروگزیمال در فصول قبل و بعد از موسمی
جدول 3 . طول؟ رابطه وزنی Villorita cyprinoides در مناطق لایروبی و غیر لایروبی در فصول قبل و بعد از موسمی.
جدول 4 . بارهای متغیر برای متغیرهای هیدروگرافی در ناحیه دیستال.
که در ناحیه پروگزیمال که در آن لایروبی انجام شد ( جدول 3 ).
تجزیه و تحلیل عاملی برای فصول پیش و پس از موسمی در زون دیستالی خور وم باناد ( جدول 4)) نشان داد که سه عامل اول 68.33 درصد از تغییرات تجمعی در متغیرهای اندازه گیری شده را با مقادیر ویژه 1.76، 1.51 و 1.11 تبیین می کنند. اولین عامل مورد استفاده در تجزیه و تحلیل متغیرهای محیطی و زیست توده صدف در فصل قبل و بعد از موسمی در ناحیه دیستال مشخص کرد که سختی، شوری و pH با زیست توده و توزیع صدف همبستگی مثبت دارند. برای اولین عامل توسعه یافته در این تجزیه و تحلیل، سختی بالاترین بار مثبت (0.95) و پس از شوری (0.21) را نشان داد. در عامل دوم، DO یک همبستگی مثبت متوسط (0.68) با زیست توده صدف و سپس شفافیت (0.62) نشان داد. در فاکتور سوم pH (49/0) بیشترین بارگذاری را داشت. دما با زیست توده و توزیع صدف همبستگی منفی دارد.
نمودار دو متغیره ( شکل 5 ) نشان داد که اگرچه زیست توده صدف دارای همبستگی مثبتی با سختی در ناحیه دیستال است، اما تاثیر مواد محلول
شکل 5 . نمودار دو متغیره متغیرها در ناحیه دیستال در طول نمونه برداری قبل و بعد از موسمی.
اکسیژن و شفافیت در عامل دوم و شوری در عامل اول را نمی توان به عنوان یک عامل تعیین کننده توزیع صدف در ناحیه دیستال رد کرد ( جدول 4 ). تجزیه و تحلیل رگرسیون گام به گام متغیرها ترکیبی از شوری، دما و DO را با مقدار R2 تنظیم شده 0.125 شناسایی کرد که نشان دهنده نقش محوری آنها در تأثیرگذاری بر زیست توده صدف است. رابطه بین زیست توده صدف و این متغیرهای هیدروگرافی با استفاده از معادله نشان داده شده است
(2)
میانگین اکسیژن محلول مشاهده شده در این ایستگاه ها در طول فصول قبل و بعد از موسمی در ناحیه دیستال مشابه مشاهدات قبلی بود [ 15 ] [ 16 ]. تغییرات در این متغیر هیدروگرافی ممکن است به دلیل تأثیر تولید اولیه در ایستگاه ها باشد. میانگین DO در فصل قبل از موسمی بالاتر بود ( جدول 2 ) که ممکن است با افزایش تولید اولیه در این دوره به دلیل شدت نور بهینه احتمالی و استفاده موثر از مواد مغذی توسط فیتوپلانکتون هایی که همراه با آب شیرین به خور آورده شده است مرتبط باشد. . DO کم در طول فصل پس از موسمی مشابه مشاهدات قبلی بود که ممکن است به دلیل تولید اولیه کم در دریاچه به دلیل طبقه بندی بالا باشد [ 15 ]] . میانگین شوری در طول پیش از موسمی در مقایسه با فصل پس از موسمی بیشتر بود که مشابه نتایج گزارش شده قبلی است [ 15 ]. شوری به سمت ناحیه پروگزیمال که در آن آب شور غالب است، کاهش یافت. شوری صفر که در ناحیه دیستال دریاچه در زمان پس از موسمی در ایستگاههای d 1 و d 3 تجربه میشود، به دلیل هجوم آب شیرین از شاخه رودخانه پامپا است.
از آنجایی که لایروبی در سمت دیستال (سمت شمالی باند) و نه در ناحیه پروگزیمال انجام می شد، این احتمال وجود داشت که تغییر در زیست توده صدف و متغیرهای هیدروگرافی مرتبط در دیستال با ناحیه پروگزیمال متفاوت باشد.
تحلیل عاملی متغیرها در طول فصل پیش از موسمی در ناحیه دیستال و پروگزیمال مصب نشان داد که سه عامل اول 10/72 درصد از تغییرات تجمعی متغیرهای اندازهگیری شده را با مقادیر ویژه به ترتیب 18/2، 32/1 و 15/1 تبیین میکنند . 5 ). تجزیه و تحلیل عاملی متغیرهای محیطی و زیست توده صدف در ناحیه دیستال و پروگزیمال در طول فصل پیش از موسمی مشخص کرد که DO (98/0) بیشترین بارگذاری را در عامل اول داشت. در عامل دوم، سختی با بارهای (85/0-) با زیست توده صدف همبستگی منفی داشت در حالی که شفافیت (68/0) بالاترین بارگذاری مثبت را داشت ( جدول 5 ). pH (99/0) بیشترین بار را روی عامل سوم داشت. نمودار دو متغیره ( شکل 6) نشان داد که اگرچه DO تنها متغیری بود که با زیست توده صدف همبستگی مثبت داشت، اما بیشترین بار شفافیت و pH به ترتیب بر روی عامل دوم و سوم و بار منفی سختی بود.
جدول 5 . بارهای متغیر برای متغیرهای هیدروگرافی در دوره پیش از موسمی.
شکل 6 . نمودار دو متغیره متغیرها در طول فصل پیش از موسمی در ناحیه دیستال و پروگزیمال.
عامل دوم ممکن است بر توزیع صدف در دوره پیش از موسمی در نواحی پروگزیمال و دیستال دریاچه تأثیر بگذارد. کاهش شفافیت ناشی از لایروبی در طول دوره پیش از موسمی و کاهش متعاقب آن در زیست توده صدف مشاهده شد. رگرسیون گام به گام نشان داد که DO و شوری به عنوان متغیرهای حیاتی مؤثر بر زیست توده و توزیع صدف ها مانند معادله (2) (R2 = 0.3 تنظیم شده ) عمل می کنند.
(3)
شفافیت آب و دما در طول تجزیه و تحلیل قبل از موسمی همبستگی منفی نشان دادند. این ممکن است به دلیل آب بسیار کدر در ناحیه پروگزیمال، که محل لایروبی است و میانگین دمای آب بالا در طول فصل باشد. نتایج مشابهی قبلا توسط [ 17 ] مشاهده شده بود. از آنجایی که حلالیت اکسیژن با دما نسبت معکوس دارد، یک رابطه منفی بین دما و اکسیژن محلول در زمان پیش از موسمی مشاهده شد. سختی همبستگی منفی با شوری و همبستگی مثبت با شفافیت در عامل دوم مطابق با [ 18 ] نشان داد. عامل اول به وضوح نشان دهنده همبستگی مثبت بین اکسیژن محلول و زیست توده صدف است همانطور که توسط [ 17 توضیح داده شد.] . نمودارهای دو متغیره نشان داد که آب شور و DO خوب مسئول بقای صدف ها هستند همانطور که قبلا توسط [ 19 ] مشاهده شد.
4. بحث
متغیرهای محیطی مانند دما، pH، اکسیژن محلول، شفافیت و سختی در تصمیمگیری در مورد توزیع گونههای آبزی مهم هستند [ 20 ] [ 21 ]. [ 15] شوری را به عنوان تنها متغیر تعیین کننده توزیع صدف در خور وم بند شناسایی کرد. اما مطالعه حاضر نشان داد که سایر متغیرهای محیطی مانند اکسیژن محلول، شوری و دما نیز در تعیین توزیع صدف نقش دارند. تجزیه و تحلیل عاملی نشان داد که اکسیژن محلول، دما و شوری در ناحیه دیستال در دورههای قبل و بعد از موسمی مهم هستند در حالی که اکسیژن محلول و شوری در طول دوره قبل از موسمی در مناطق دیستال و پروگزیمال مهم بودند. این مشاهدات بر روی یک پلت فرم GIS با استفاده از مدل فاصله معکوس برای تفسیر فضایی نتایج ترسیم شدند.
غلبه اکسیژن محلول بر شوری و دما همانطور که در نمودار دو متغیره نشان داده شده است ( شکل 5 و شکل 6 ) توزیع فضایی زیست توده صدف را در طول قبل و بعد از موسمی در ناحیه دیستال تعیین می کند. اکسیژن محلول در نقشههای فضایی تمایل بیشتری نسبت به سینک و ناحیه باند شاخهای نشان داد، احتمالاً به دلیل افزایش تلاطم در نقطه فرورفتگی و تبادل آب در دهانه دسته در طول فصول قبل ( شکل 7 ) و پس از موسمی ( شکل 8 ) در قسمتهای دیستال. منطقه مدل شوری IDW، در ناحیه دیستال در طول پیش ( شکل 9 ) و پس از موسمی ( شکل 10)، شوری کمتری را در جنوب (آب شیرین) و شیب فزاینده ای به سمت شمال تا شرایط دریایی تقریبی در انتهای پروگزیمال نشان داد [ 18 ]. کاهش قابل توجه شوری در طول پس از موسمی در ناحیه دیستال با مشاهدات قبلی بسیار سازگار بود [ 15 ]. از آنجایی که هیچ تغییر مشخصی در دما در سراسر وجود ندارد
شکل 7 . مدل وزنی فاصله معکوس اکسیژن محلول در ناحیه دیستال در زمان پیش از موسمی.
شکل 8 . مدل وزنی فاصله معکوس اکسیژن محلول در ناحیه دیستال در طی دوره پس از موسمی.
شکل 9 . مدل وزنی فاصله معکوس شوری در ناحیه دیستال در زمان پیش از موسمی.
شکل 10 . مدل وزنی فاصله معکوس شوری در ناحیه دیستال در طی دوره پس از موسمی.
منطقه دیستال در خور، IDW دما آماده نشده بود. مدل IDW زیست توده صدف در ناحیه دیستال در پیش از موسمی ( شکل 11 ) نیز تهیه شد. مدل IDW توزیع صدف ( شکل 12 ) در طول موسمی پس از موسمی در ناحیه دیستال روند افزایشی تدریجی را به سمت ناحیه جنوب شرقی خور نشان داد که در آن شاخه ای از رودخانه پامبا وارد خور می شود. IDW زیست توده صدف از الگوی مشابهی از توزیع فضایی اکسیژن محلول در ناحیه دیستال در طول فصل قبل و بعد از موسمی پیروی می کند.
تغییرات فضایی اکسیژن محلول در ناحیه پروگزیمال در طول فصل پیش از موسمی نشان داد که اکسیژن محلول در ناحیه پروگزیمال کم بود، به دلیل شفافیت کم به دلیل لایروبی و همچنین تعلیق مواد لایروبی شده به دلیل فرورفتگی. اکسیژن محلول در نزدیکی لایروبی حداقل بود و به تدریج از لایروبی دور شد همانطور که در شکل 13 مشاهده شد .
شکل 14 توزیع فضایی شوری را در ناحیه پروگزیمال نشان می دهد. مدل IDW برای شوری ( شکل 14 ) افزایش قابل توجهی در شوری به سمت نزدیکی جایی که خور با دریای عرب همگرا می شود، نشان داد، همانطور که قبلا توسط [ 15 ] گزارش شد. مدل IDW DO در ناحیه پروگزیمال ( شکل 13 ) نشان داد که DO آب به تدریج از محل لایروبی دورتر شد. مدل IDW توزیع صدف ( شکل 15 ) نشان داد که زیست توده در نزدیکی محل لایروبی ناچیز بوده و به تدریج از لایروبی منطبق با نتایج به دست آمده از نمودار دو متغیره افزایش یافته است ( شکل 6).). این عمدتا به دلیل مرگ و میر صدف هایی است که در معرض خفه شدن به دلیل فرورفتن در این مکان ها همراه با شفافیت و DO کم هستند. به دلیل حرکات مختلف آب و باد، رسوبات فرورفته به سمت ناحیه نزدیک دریاچه منتقل می شود و باعث رسوب مواد لایروبی شده، صدف های زنده را خفه می کند و در نتیجه میزان بقا را کاهش می دهد.
نمایش IDW از توزیع صدف در فصول و مناطق مختلف نشان دهنده یک تغییر موازی در توزیع صدف در رابطه با متغیرهای محیطی است که بر نقش غالب دومی در تعیین در دسترس بودن گونه تاکید دارد. مکانهای زیستگاه مناسب برای صدفها در طول فصول مختلف در ناحیه دیستال با استفاده از مدلهای IDW شوری و DO در ناحیه دیستال در طول فصل قبل ( شکل 16 ) و پس از فصل موسمی ( شکل 17 ) شناسایی شدند.
نمایش IDW از توزیع صدف در فصول و مناطق مختلف نشان دهنده یک تغییر موازی در توزیع صدف در رابطه با متغیرهای محیطی است که بر نقش غالب دومی در تعیین در دسترس بودن گونه تاکید دارد. مکانهای زیستگاه مناسب برای صدفها در طول فصول مختلف در ناحیه دیستال با استفاده از مدلهای IDW شوری و DO در ناحیه دیستال در طول فصل قبل ( شکل 16 ) و پس از فصل موسمی ( شکل 17 ) شناسایی شدند.
نقشه توزیع فضایی پیشگویانه فراوانی صدف در ناحیه دیستال در طول فصل پیش از موسمی ( شکل 16 ) که با همپوشانی متغیرهای محیطی مانند اکسیژن محلول و شوری به دست آمد مشابه نتایج مدل IDW زیست توده صدف در ناحیه دیستال بود ( شکل 11). ). غلبه DO بر شوری همانطور که در نمودار دو متغیره نشان داده شده است ( شکل 5 ) هم در نقشه پیش بینی و هم در مدل IDW فراوانی صدف در دیستال منعکس شده است.
شکل 11 . مدل وزنی فاصله معکوس زیست توده صدف در ناحیه دیستال در زمان پیش از موسمی
شکل 12 . مدل وزنی فاصله معکوس زیست توده صدف در ناحیه دیستال در طی دوره پس از موسمی.
شکل 13 . مدل وزنی فاصله معکوس اکسیژن محلول در ناحیه پروگزیمال در طول پیش از موسمی.
شکل 14 . مدل وزنی فاصله معکوس شوری در ناحیه پروگزیمال در زمان پیش از موسمی.
شکل 15 . مدل وزنی فاصله معکوس زیست توده صدف در ناحیه پروگزیمال در طول پیش از موسمی.
شکل 16 . توزیع فضایی پیش بینی فراوانی صدف در ناحیه دیستال در طول پیش از موسمی
شکل 17 . توزیع فضایی پیشبینیکننده فراوانی صدف در ناحیه دیستال در طول پس از موسمی
منطقه در طول فصل قبل از موسمی ( شکل 11 ).
به طور مشابه، نقشه توزیع فضایی پیش بینی فراوانی صدف در ناحیه دیستال در طول فصل پس از موسمی ( شکل 17 ) که با همپوشانی متغیرهای محیطی همبسته به دست آمد، مشابه مدل IDW زیست توده صدف در منطقه دیستال در طول فصل پس از موسمی بود ( شکل 12 ) . . غلبه DO بر شوری را نمیتوان در نقشه پیشبینیکننده یا در مدل وزنی معکوس فراوانی صدف مشاهده کرد، اما اثر ترکیبی متغیرها در نقشههای پیشبینی و IDW فراوانی صدف مشاهده شد.
نقش حیاتی اکسیژن محلول در توزیع صدف در طول پیش از موسمی در ناحیه پروگزیمال همانطور که در نمودار دو متغیره نشان داده شده است ( شکل 13 ) در مدل IDW در ناحیه دیستال در طول پس از موسمی منعکس شد ( شکل 13 ). نقشه توزیع فضایی پیش بینی زیست توده صدف ( شکل 18 ) شبیه مدل IDW است ( شکل 15 ). این مدلهای پیشبینیکننده نه تنها مکانهای مناسبی را برای رشد صدف و همچنین بقا شناسایی کردند، بلکه به تجسم فضایی تأثیر لایروبی بر روی زیست توده صدف در ناحیه نزدیکی خور کمک کردند.
اکثر مطالعات قبلی مربوط به نقشه برداری از منابع نرم تن برای شناسایی مکان های مناسب برای آبزی پروری، نقشه برداری زیستگاه و غیره استفاده شد. اما آنها در ارائه متغیرهای غالب فصلی برای پیش بینی زیست توده صدف ها و شیلات آن شکست خوردند ( جدول 6 ).
این مطالعه اولین بار در نوع خود است که تلاش می کند توزیع صدف را بر اساس پاسخ به متغیرهای محیطی و لایروبی نقشه برداری کند. مطالعه
شکل 18 . توزیع فضایی پیشبینیکننده فراوانی صدف در ناحیه پروگزیمال در طول پیش از موسمی
جدول 6 . مطالعات مربوط به GIS و نقشه برداری نرم تنان با معیار نقشه برداری و متغیرهای مورد استفاده.
مکانهای نزدیک به لایروبی و فراتر از لایروبی تا چند فواصل را برای رشد و بقای صدف سیاه نامناسب تشخیص داد، زیرا مواد ریشهدار پس از حمل توسط حرکات زیر آب در چند فواصل فراتر از لایروبی تهنشین میشوند. این نشان می دهد که این منطقه برای رشد صدف و حتی برای هر گونه فعالیت کشت صدف در آینده نزدیک نامناسب است. منطقه جلوتر از لایروبی (P 1 ) به عنوان ایمن از اثرات لایروبی به تصویر کشیده شده است. این مطالعه همچنین مکانهای فراوانی صدف را در فصل پیش و پس از موسمی در ناحیه دیستال پیشبینی کرد، جایی که در شیب رنگ سبز فراوانی صدف را نشان داد.
5. نتیجه گیری ها
نظارت بر توزیع زیست توده صدف در فصول مختلف بر اساس متغیرهای محیطی به شناسایی در دسترس بودن گونه و نظارت بر فصل صید کمک می کند. این مطالعه اهمیت فصلهای موسمی را در پراکنش گونهها در مصب نشان میدهد. این مطالعه نشان دهنده تغییر در زیست توده صدف در فصول مختلف است. مدیریت ماهیگیری صدف ممکن است بر اساس فراوانی فضایی ابداع شود و مطالعه حاضر توزیع فضایی مناطق صدف فراوان را برای مدیریت مناسب نشان میدهد.
برنامه های پایش بلند مدت برای تعریف روندهای طولانی تخریب محیط زیست یا تغییرات آب و هوایی ضروری هستند. متأسفانه، مطالعات کمی در سراسر جهان داده های طولانی مدت مستمر را در نظر گرفته اند. این کمبود اطلاعات در مورد تغییرات طولانی مدت اعماق دریا تا حدی به دلیل هزینه های بالای مربوط به جمع آوری، مرتب سازی و شناسایی نمونه های کفزی غالب است. چنین محدودیت های هزینه منجر به به خطر انداختن شدت، توزیع، فرکانس و طول عمر یک برنامه نمونه برداری می شود. بنابراین مجموعه داده های بلندمدت واقعی با تکرار مکانی و زمانی بالا به ندرت در دسترس هستند. این مطالعه به یک چارچوب داده در درازمدت پیشنهاد شده و علاوه بر مطالعه دقیق در مورد توزیع غذای گونهها برای درک الگوی توزیع دقیق دوکفهای نیاز دارد.
منابع
بدون دیدگاه