کارآفرینی در جغرافیا:شبکه های اجتماعی و جغرافیای کارآفرینی

کارآفرینی در جغرافیا

کارآفرینی در جغرافیا:شبکه های اجتماعی و جغرافیای کارآفرینی:عنوان پست جدیدی است که امروز با شما به اشتراک خواهیم گذاشت.روابط اجتماعی حداقل سه نقش مهم در کارآفرینی ایفا می کند. آنها به تعیین اینکه چه کسی کارآفرینی را راهی شغلی در دسترس و مطلوب می داند ، کمک می کند. کارآفرینان از تماس های خود برای جمع آوری کمک مالی و استخدام کارمندان و شرکا در مشاغل خود استفاده می کنند. روابط اجتماعی همچنین بر اینکه کجا و چه وقت کارآفرینان می خواهند اوقات فراغت خود را بگذرانند تأثیر می گذارد. به دلیل این عوامل ، کارآفرینان تمایل دارند شرکت های خود را در مکان هایی که زندگی می کنند (و در صنایعی که در آن به کار گرفته شده اند) تاسیس کنند. این ، به نوبه خود ، به این معنی است که صنایع تمایل به تبدیل شدن و تمرکز در تعداد کمی از مکان ها را دارند ، حتی اگر بنگاه ها از این خوشه بندی بهره مند نشوند.

مقدمه

مسیر من به سمت کارآفرینی به عنوان یک زمینه تحقیقاتی با علاقه به جغرافیای اقتصادی آغاز شد. یکی از سوالهای کلاسیک در جغرافیای اقتصادی این بوده است: چرا بنگاهها مکان خود را در آنجا قرار می دهند؟ به طور خاص ، چرا شرکت های از نوع خاص تمایل دارند که در فضا جمع شوند؟

در تلاش برای پاسخ دادن به این سوال ، یک ادبیات طولانی و داستان در جغرافیای اقتصادی تصویری را ترسیم کرده است که در آن مدیران و کارآفرینان – هنگام تصمیم گیری در مورد محل استقرار دفتر مرکزی ، یک کارخانه ، یک خرده فروشی یا سایر سایت ها – همه موارد را در نظر می گیرند. مکانهای ممکن در دسترس آنها و سپس مکانهایی را انتخاب کنید که فروش یا سودآوری شرکتهای آنها را به حداکثر برساند. بنابراین ، در اوایل نوشته ها در جغرافیای اقتصادی ، به عنوان توضیحاتی برای خوشه بندی جغرافیایی ، بر اهمیت نزدیک بودن به مشتری یا منابع طبیعی که نقش مهمی در تولید دارند ، تأکید شده است (به عنوان مثال ، فون تونن ( 1966 ) ، وبر ( 1928 ) و ایسارد ( 1949) )) – مانند ذغال سنگ و سنگ آهن برای تولید سنگین (هریس 1954 ).

کارآفرینی در جغرافیا

مدت هاست که دو جنبه از این تصویر – دو فرض در این نظریه ها – برای من مشکل ساز به نظر می رسد. اولین مورد مربوط به سطح محاسبه است که برای بازیگران مکان انتخاب می شود. برای برخی شرایط و برخی صنایع ، وقت و تلاش قابل توجهی برای انجام این انتخاب ها صورت می گیرد. خرده فروشان و تولیدکنندگان بزرگ ، مانند آمازون ، BMW و WalMart ، منابع قابل توجهی را برای تعیین محل مستقر کردن کارخانه ها ، فروشگاه ها و امکانات ذخیره سازی خود سرمایه گذاری می کنند. تقریباً مطمئناً آنها سعی می کنند مکانهایی را انتخاب کنند که هزینه حمل و نقل آنها برای مواد و کالاهای تمام شده به حداقل برسد و به آنها امکان خدمات دهی هرچه بیشتر مشتری را بدهد.

اما کارآفرینان وقت ، اطلاعات یا منابعی ندارند که به نظر می رسد فرد برای انتخاب مکان های بهینه نیاز دارد. چگونه آنها تصمیم می گیرند که کجا سرمایه گذاری خود را انجام دهند؟

یک احتمال این است که آنها تصمیم نگیرند. هنگام تحقیق در مورد یکی از اولین پروژه هایم در مورد جغرافیای کارآفرینی ، با یک سری از کارآفرینان مصاحبه کردم تا درباره نحوه تفکر آنها در مورد این سوال بیشتر بدانم. من هنوز هم یکی از اولین جلساتم را به یاد می آورم. هنگامی که از او س askedال شد که چرا وی محل کار خود را در آنجا مستقر کرده است ، کارآفرین پاسخ داد: “از آنجا که همسرم نمی خواست آشپزخانه به هم ریخته باشد.” به عبارت دیگر ، هنگامی که از وی در مورد انتخاب محل س askedال شد ، کارآفرین فکر کرد که منظور من این بوده که چرا او گاراژ خود را به جای قسمت دیگری از خانه خود انتخاب کرده است ، نه اینکه چرا سیلیکون ولی را به جای منطقه دیگری انتخاب کند. وقتی بیشتر تحت فشار قرار گرفت ، مشخص شد که او هرگز مکان دیگری را در نظر نگرفته است. او تازه تجارت خود را در جایی كه ساكن بود آغاز كرده بود.عدم وجود صریح انتخاب احتمالاً نشان دهنده یک مسیر مشترک برای کارآفرینان است.

اما یک احتمال دیگر این است که کارآفرینان مکان های دیگری را در نظر بگیرند. آنها فقط تعداد کمتری از آنها را در نظر می گیرند و ممکن است فقط این مکانهای بالقوه را از طریق شهود یا حتی در سطح ناخودآگاه ، از طریق احساس روده ارزیابی کنند. سپس این سوال مطرح می شود که آیا این فرایندهای انتخاب محدود ، نتایج پیش بینی شده توسط نظریه هایی را که تصور می کنند کارآفرینان مکان های بسیار گسترده ای را در نظر می گیرند ، تقریبی می کنند؟ یعنی آیا کارآفرینان “به گونه ای” رفتار می کنند که گویی مکان هایی را برای به حداکثر رساندن سودآوری مشاغل خود انتخاب کرده اند؟

این س meال من را به فرض دوم مسئله ساز می رساند. نظریه های انتخاب مکان معمولاً با کارآفرینان و بنگاه های اقتصادی آنها یکدست تلقی شده است – از نظر توانایی ها ، منابع و منافعشان یکسان است. اما کارآفرینان در ابعاد مختلف متفاوت هستند. آنها آرزوهای متفاوتی برای آنچه می خواهند از مشاغل خود بدست آورند دارند – بسیاری خواهان خودمختاری هستند ، برخی به دنبال اوقات فراغت بیشتر هستند و تعدادی نیز امیدوارند که ثروتمند شوند. آنها همچنین توانایی ها و منابع مختلفی را به همراه دارند. بعنوان مثال ، بیشتر آنها در صنایعی که وارد می شوند تجربه قبلی دارند. برخی از آنها قبلاً مدیر بوده اند. آنها همچنین از نظر سطح ثروت و عمق سرمایه اجتماعی متفاوت هستند.

بیشتر تحقیقات من معطوف به تلاش برای ترسیم تصویری واقع گرایانه از کارآفرین بوده است ، به ویژه از نظر اینکه شبکه های اجتماعی آنها – روابط اجتماعی آنها با دیگران – توانایی آنها را برای ایجاد شرکت ها و موفقیت در این شرکت ها محدود و محدود می کند ، و به خصوص با توجه به این سوال که آنها در چه مکانی استارت آپ های خود را قرار می دهند؟ به عبارت دیگر ، شبکه های اجتماعی چگونه بر جغرافیای کارآفرینی و توزیع جغرافیایی صنایع تأثیر می گذارند؟

کارآفرینی در جغرافیا

سه مکانیزم رابطه ای

روابط اجتماعی حداقل از سه طریق مهم بر کارآفرینان و انتخاب آنها تأثیر می گذارد. اولین مورد مربوط به تصمیم گیری در مورد اینکه آیا آنها در وهله اول باید کارآفرین شوند یا خیر. مورد دوم مربوط به توانایی آنها در ایجاد سازمانهای موثر است – برای جمع آوری سرمایه ، استخدام کارمندان ، تأمین تأمین کنندگان و جذب مشتری. در این میان مورد سوم به منافع بیرونی آنها مربوط می شود. بگذارید هر یک از این مکانیسم ها را به نوبت بحث کنم.

تعیین مناسب بودن

یکی از اولین مقالاتی که نوشتم ، بررسی ورود کارآفرینان در صنعت کفش در ایالات متحده آمریکا است (Sorenson و Audia 2000) به عنوان بخشی از تحقیقاتم ، هر بیوگرافی را که می توانستم در مورد شخصی که یک شرکت کفش تاسیس کرده بود ، نوشتم. بیش از بیست نفر بودند. بودجه برخی از این کتابها تقریباً به طور حتم توسط بنیانگذاران تأمین شده بود و تمرینی باطل بود اما با این وجود اطلاعات مفیدی در مورد پیشینه این بنیان گذاران ارائه می کردند. جالب اینجاست که تقریباً هر یک از کارآفرینان شرح داده شده در این بیوگرافی ها قبل از تأسیس شرکت های خود در تولید کفش به کار مشغول بودند ، معمولاً به عنوان مدیر یک کارخانه یا به عنوان رئیس یک خط تولید. تقریباً در هر مورد ، در بیوگرافی برخی اوقات یورکا نیز توصیف می شود که کارآفرین آینده تصمیم می گیرد بتواند شرکت خود را تأسیس کند. معمولاً ، رویداد پرتحرک توصیف شده شامل دیدن شخص دیگری است ، اغلب مدیر یک گیاه دیگر ،بعضی اوقات در یک شرکت رقیب ، شرکت خود را شروع می کنند (به عنوان مثال ، نون1953 )

دیدن دیگران ، به ویژه کسانی که شخص می داند و آنها را شبیه به خود می داند ، درگیر کارآفرینی هستند حداقل به سه دلیل افراد را ترغیب می کند که خود کارآفرین شوند. اولاً ، این باورهای افراد در مورد توانایی آنها برای اداره مشاغل خود را تحت تأثیر قرار می دهد. این احساس اغلب وجود دارد که “اگر او [یا او] می تواند این کار را انجام دهد ، من هم می توانم”. (سورنسون و آدیا 2000 ؛ بوسما و همکاران 2012 ).

دوم ، ورود به عنوان سیگنال جذابیت شروع کار از نوع خاصی عمل می کند (Sørensen and Sorenson 2003 ). اگر کسی معتقد باشد که کارآفرینان ورود به یک صنعت را انتخاب می کنند زیرا در آنجا نوید می دهند ، پس ورود – به ویژه ورود بسیاری از کارآفرینان به یک صنعت در یک بازه زمانی کوتاه – باید تصور کند که فرصت ها زیاد است. بنابراین مشاهده کارآفرینان دیگر می تواند انتظاراتی را که کارآفرینان بالقوه از سودآوری احتمالی تأسیس یک شرکت دارند ، افزایش دهد.

سوم ، وجود تعدادی کارآفرین در میان خانواده ، دوستان و آشنایان خود نیز این مسیر را به عنوان یک انتخاب شغل قانونی می داند (اتزیونی 1987 ؛ استوارت و دینگ 2006 ). در بسیاری از جوامع و محافل اجتماعی ، تأسیس یک شرکت هزینه اجتماعی دارد ، به این معنا که اعتبار یکسانی مانند حرفه ای بودن یا کارمند بودن در یک شرکت معتبر برای آن قائل نیست. حتی ممکن است کلاله ای با آن در ارتباط باشد – فرد نمی تواند کاری پیدا کند. با این حال ، با ورود بیشتر کارآفرینان به حوزه اجتماعی شخص ، تأسیس یک شرکت امری عادی ، حتی مطلوب تلقی می شود (Sorenson 2017 ). هزینه های اجتماعی تبدیل شدن به یک کارآفرین کاهش می یابد (اتزیونی 1987 ).

کارآفرینی در جغرافیا

مطابق با این سه عامل ، مطالعات انجام شده در زمینه های مختلف نشان داده است که ارتباط با کارآفرینان و کارآفرینان سابق احتمال بروز افراد برای شروع کار خود را افزایش می دهد. به عنوان مثال سورنسن ( 2007 ) گزارش داد که فرزندان کارآفرینان با توجه به ویژگیهای فردی آنها با نرخهای بسیار بالاتر از آنچه که انتظار می رود کارآفرین می شوند. استوارت و دینگ ( 2006 ) و ناندا و سورنسن ( 2010 ) دریافتند کسانی که با همکارانی کار می کنند که در گذشته بنگاه های بیشتری تاسیس کرده اند در آینده کارآفرین می شوند. فالک و همکاران ( 2010 ) و Kacperczyk ( 2013) نتایج مشابهی را برای کسانی که با افرادی که بعداً کارآفرین شدند به دبیرستان و دانشگاه رفته بودند ، گزارش کرد. Andersson and Larsson ( 2016 ) دریافتند که همسایگی کارآفرینان نیز احتمال کارآفرینی فرد را افزایش می دهد. اخیراً ، در یک آزمایش میدانی با تعیین تکلیف تصادفی برای ارتباط با یک کارآفرین ، ایزلی و وانگ ( 2017 ) گزارش دادند که دانشجویانی که به عنوان مربی کارآفرینانی دارند ، بیشتر موسس می شوند. این که آیا افراد دارای ارتباطات اجتماعی با کارآفرینان هستند یا خیر ، تعیین کننده این مسئله است که آیا آنها خود سعی در کارآفرینی دارند.

به دست آوردن منابع

هنگامی که کارآفرینان تصمیم گرفتند مشاغل خود را شروع کنند ، توانایی آنها در دسترسی به منابع مختلف بر احتمال موفقیت آنها تأثیر می گذارد. آنها باید سرمایه جمع کنند ، کارمندان را استخدام کنند و تأمین کنندگان را مطمئن کنند. روابط اجتماعی مجدداً برای این فرآیند حیاتی است.

به عنوان مثال ارتباطات اجتماعی بر میزان سرمایه مالی که کارآفرینان می توانند جمع کنند تأثیر می گذارد. مدت هاست که کسانی که در زمینه کارآفرینی تحصیل می کنند ، فهمیده اند که خانواده و دوستان (و احمق ها) اولین بودجه را برای استارتاپ ها تأمین می کنند (Bygrave et al. 2003 ؛ Ruef 2010 ). برخی ممکن است معتقد باشند که سرمایه گذاری جمعی از اهمیت این ارتباطات نزدیک در آینده می کاهد. اما حتی در کمپین های تأمین مالی جمعی ، خانواده و دوستان برای ادامه روند ، با ارائه اولین کمک های مالی و سرمایه گذاری هایی که باعث می شوند آبشار مورد علاقه افراد غریبه ایجاد شود ، بسیار مهم به نظر می رسند (مولیک 2014 ؛ آگراوال و همکاران 2015 ).

دلایل اساسی اهمیت خانواده و دوستان برای تأمین مالی اولیه استارت آپ ها حداقل سه برابر است. اول ، هر فعالیت جدید شامل عدم اطمینان زیادی است ، نه فقط در مورد شرکت بلکه در مورد کارآفرین به عنوان مدیر. کسانی که کارآفرینان را بهتر می شناسند بیشترین اطلاعات را در مورد اینکه آیا می توانند آن را کنار بگذارند یا نه موفق می شوند. اگر افرادی که توانایی ارزیابی کارآفرینان را دارند تمایلی به سرمایه گذاری خود ندارند ، این امر به دیگران نشان می دهد که استارت آپ شانس موفقیت زیر متوسط ​​را دارد.

اما خانواده و دوستان نیز ممکن است به دلایل ذهنی بیشتری سرمایه مالی فراهم کنند. از یک طرف ، ممکن است خانواده و دوستان نظرات مطلوبی در مورد کارآفرین داشته باشند و معتقدند که فرد توانایی بیشتری دارد و ایده های او امیدوار کننده تر از یک فرد خارجی است (Sorenson and Waguespack 2006 ). افراد نزدیک به کارآفرین پس از آن اعتماد به نفس بیشتری (کاذب) به کارآفرین خواهند داشت و آنها را به سرمایه گذاری سوق می دهد ، نه اینکه نقاط ضعف احتمالی را کاملاً درک کنند.

از طرف دیگر ، حتی اگر خانواده و دوستان تشخیص دهند که کارآفرین و ایده به نظر می رسد شوت های بلندی است ، باز هم ممکن است به دلیل رضایت از حمایت از عزیزانشان ، سرمایه گذاری کنند. توجه داشته باشید که بسیاری از خانواده ها و دوستانشان حتی بدون گرفتن سود از آنها به کارآفرینان وام می دهند (Bygrave and Reynolds 2006 ؛ Bygrave and Hunt 2008 ) صرف نظر از دلایل آنها ، این سرمایه گذاری های اولیه بودجه مهمی را برای اولین روزهای راه اندازی فراهم می کند ، زمانی که با بیشترین عدم اطمینان مواجه است.

جالب توجه است که سرمایه گذاران حرفه ای الگوهای مشابهی را به نمایش می گذارند. به عنوان مثال سرمایه گذاران خطرپذیر ، به ندرت کارآفرینانی را تأمین می کنند که با آنها رابطه مستقیم و غیرمستقیم قبلی ندارند (شین و استوارت 2002 ؛ شین و کابل 2002 ). تا حدی ، این احتمالاً این واقعیت را نشان می دهد که سرمایه گذاران خطرپذیر می توانند به طور م effectivelyثرتری روی کارآفرینانی که با آنها ارتباط دارند ، اطلاعات جمع آوری کنند – با دقت کافی انجام دهند (سورنسون و استوارت 2001 ) بخشی از این واقعیت ناشی می شود که آنها همچنین می توانند پس از سرمایه گذاری در این شرکت ها ، به راحتی مشاوره و نظارت کنند (Sorenson and Stuart 2001 ؛ Bernstein et al. 2016) اما همچنین ممکن است ناشی از تعصبات این سرمایه گذاران باشد ، این واقعیت که آنها احتمالاً نظرات زیادی در مورد دوستان و آشنایان و ایده هایشان دارند و بنابراین آنها با سرعتی بیشتر از آنچه باید روی آنها سرمایه گذاری می کنند. در واقع ، مطالعات اخیر گزارش داده اند که وقتی سرمایه داران خطر پذیر در افراد دیگری که با آنها مشترک هستند سرمایه گذاری می کنند ، بازده کمتری را تجربه می کنند (به عنوان مثال ، Bengtsson و Hsu 2015 ؛ Gompers و همکاران 2016 ).

جذب سرمایه به همان اندازه که دشوار است ، استخدام کارمندان می تواند دلهره آورتر باشد. از آنجایی که سرمایه گذاران می توانند برخی از خطرات مرتبط با سرمایه گذاری در یک شرکت خاص را متنوع کنند ، کارکنان معمولاً باید به یک شرکت واحد متعهد شوند (Sorenson 2003 ). علاوه بر دشواری استخدام ، بهترین کارمندان در حال حاضر شغل دارند. بنابراین کارآفرینان نمی توانند فقط به استخدام افرادی که متقاضی موقعیت هستند ، اعتماد کنند. آنها باید افرادی را که دارای مشاغل ایمن هستند دور از کارفرمایان فعلی خود جذب کنند.

متقاعد کردن کارمندان برای پیوستن به شرکتهای نوپا اغلب وابسته به کسی است که در تیم مسس ارتباط قوی با شخص داشته باشد ، شاید به عنوان یک دوست قدیمی یا به عنوان یک همکار سابق مطمئن از کارفرمای قبلی (Ruef et al. 2003 ؛ Ruef 2010 ). انگیزه این دوستان (و خانواده) برای پیوستن به استارتاپ ها به عنوان کارمند ، تا حد زیادی موازی با دلایل سرمایه گذاری آنها در این شرکت ها است. آنها به دلیل روابط موجود ، اعتقادات مطلوب تری در مورد چشم انداز این کارآفرینان و مشاغل آنها دارند. اما ممکن است احتمال گذراندن روزمره وقت با افرادی که از شرکتشان لذت می برند وسوسه انگیز باشد.

با این وجود کیفیت این کارمندان اولیه در موفقیت استارتاپ ها بسیار مهم است. این افراد به ایجاد روال برای این شرکتها ، نقشهای موجود در آنها و فرهنگ سازمان کمک می کنند (برتون و بکمن 2007 ، بکمن و برتون 2008 ؛ دال و کلپر 2015 ). بنیانگذاران دارای شبکه های اجتماعی گسترده تر ، به ویژه در صنایعی که وارد آن می شوند ، تمایل به استخدام کارمندان با صلاحیت بیشتری دارند که به نوبه خود احتمال رونق شرکت هایشان را افزایش می دهد (دال و سورنسون 2014 ).

اگرچه درباره ابعاد دیگر فرآیند تأسیس مطالب کمتری نوشته شده است ، اما اهمیت ارتباطات اجتماعی برای کارآفرینان احتمالاً به توانایی آنها برای دستیابی به منابع گوناگون دیگر نیز تسری دارد. به عنوان مثال ، یافتن تأمین کنندگان و توزیع کنندگان ، به ویژه آنهایی که قراردادهای انعطاف پذیرتری را ممکن می کنند ، ممکن است به قدرت روابط اجتماعی بین کارآفرین و صاحبان آن مشاغل بستگی داشته باشد (Uzzi 1996 ). اولین مشتریانی که مایلند یک کارآفرین را امتحان کنند ، احتمالاً به طور نامتناسبی از رده کسانی که دارای ارتباطات اجتماعی با کارآفرین هستند (به عنوان مثال ، خانواده و دوستان) می آیند. گستردگی و عمق شبکه های اجتماعی کارآفرینان تا حد زیادی تعیین می کند که چه کسی در میان آنها موفق خواهد شد.

به عنوان امکانات رفاهی

ممکن است دو نقش اول روابط کارکردی باشد اما روابط اجتماعی نیز در اینجا نقش مهم دیگری دارند: آنها در رضایت از زندگی نقش دارند. مردم از گذراندن وقت با خانواده و دوستان لذت می برند. بنابراین امکان صرف وقت بیشتر با آنها اغلب در انتخاب کارآفرینان تأثیر می گذارد – اینکه چه نوع کسب و کارهایی را باید شروع کنند ، چه کسانی را باید استخدام کنند و مکان را برای کجا مستقر کنند (Gimeno et al. 1997 ؛ Dahl and Sorenson 2009 ).

یک مطالعه جالب اخیر با مطالعه بهزیستی عاطفی افراد در طول روزهای هفته ، اهمیت این روابط اجتماعی را برای خوشبختی نشان داد. محققان با استفاده از داده های نظرسنجی که مردم گزارش می دهند ، به طور روزانه میزان احساسات مثبت و منفی را تجربه کرده اند ، دریافتند که افراد در آخر هفته سطح بالاتری از احساسات مثبت و احساسات منفی بیشتری دارند (یانگ و لیم 2014)) این به خودی خود تعجب آور به نظر نمی رسد. شاید انتظار داشته باشد که مردم آخر هفته را به کار ترجیح دهند. اما آنها دقیقاً همان الگو را برای افراد بدون شغل یافتند. حتی بیکاران آخر هفته را ترجیح می دهند. چرا؟ زیرا اگرچه بیکاران از دوشنبه تا جمعه وقت آزاد داشتند ، اما خانواده و دوستان کمی داشتند که می توانستند این اوقات فراغت را با آنها تقسیم کنند.

 

افراد در ازای گذراندن وقت با خانواده و دوستانشان از نظر درآمد احتمالی بسیار منصرف خواهند شد. برای درک اینکه مردم چقدر به این روابط اهمیت می دهند ، من و مایکل دال به انتخاب مکان افراد به عنوان نوعی ترجیح آشکار نگاه کردیم. افراد معمولاً می توانند با انتقال به شغلی در منطقه دیگر ، درآمد بیشتری کسب کنند ، معمولاً به این دلیل که در آن مکان فرصت های مناسب تری برای تحصیل یا تجربه فرد وجود دارد (Hicks 1932 ؛ Davies et al. 2001 ). اما ممکن است مکان هایی با بهترین مشاغل محل زندگی دوستان و اقوام نباشد. این واقعیت به ما اجازه داد تا برآورد کنیم که افراد برای درآمد نزدیک به عزیزانشان چه میزان درآمد بالقوه را ترک می کنند.

کسی تعجب نخواهد کرد که مردم ترجیح می دهند در نزدیکی خانواده و دوستان باشند. اما اندازه این تنظیمات ممکن است شما را متعجب کند. به عنوان مثال ، ما دریافتیم که به طور متوسط ​​کارگران یقه آبی در دانمارک برای شغلی ارزش قائل می شوند که نیاز به زندگی دو برابر دورتر از خواهر و برادرشان برابر با یک کار نزدیکتر داشته باشد که سالانه 1400 دلار کمتر پرداخت می کند – حدود 4 درصد از کارگران متوسط ​​درآمد (دال و سورنسون 2010b ). کارگران فنی ، مانند مهندسین و پزشکان پزشکی ، حداقل به صورت مطلق برای نزدیکی به خانواده و دوستانشان ارزش بیشتری قائل بودند (دال و سورنسون 2010a) به نظر می رسد که یک کارگر فنی متوسط ​​دو برابر شدن فاصله بین خواهر و برادرها را با اختلاف 2 هزار و 400 دلار در درآمد برابر می کند (باز هم ، حدود 4 درصد از درآمد متوسط ​​سالانه). در واقع ، درآمد بالقوه در انتخاب محل از اهمیت نزدیکی یک مکان به خانه فعلی آنها و مکانهای گذشته که آنها زندگی کرده اند و همچنین مجاورت یک مکان با والدین و دبیرستان و دانشگاه سابق ، اهمیت کمتری داشته است. همکلاسی ها (دال و سورنسون 2010a ، ب ).

کارآفرینان در این ترجیحات با کارمندان تفاوتی ندارند جز این که آنها کنترل بیشتری بر زمان و مکان کار دارند. فیگوئیدرو و همکاران ( 2002 ) ، به عنوان مثال ، تخمین زد که کارآفرین معمولی در پرتغال ده ها هزار دلار پس انداز بالقوه هزینه را برای باقی ماندن در مناطق زادگاه خود صرف خواهد کرد. به طور گسترده تر ، در تعیین انتخاب محل استقرار مشاغل خود ، ویژگی های مربوط به جذابیت افتتاح نوع خاصی از مشاغل در یک مکان خاص ، کمتر از 20٪ از واریانس مکانی را که کارآفرینان برای افتتاح مشاغل خود انتخاب می کنند ، توضیح دادند 2009 ) در مقابل ، مجاورت با خانواده ، دوستان و مکانهایی که قبلاً در آنها زندگی کرده بودند ، می تواند بیش از 60٪ از این اختلاف را به خود اختصاص دهد (دال و سورنسون2009 ) نظرسنجی ها به طور مشابه نشان می دهد که بین نیمی و دو سوم کارآفرینان انتخاب مکان خود را به عوامل شخصی نسبت می دهند (به عنوان مثال ، کاتونا و مورگان 1952 ؛ مولر و مورگان 1962 ).

جغرافیای شبکه های اجتماعی

خانواده ، دوستان و آشنایان برای کسانی که بنگاه های اقتصادی تأسیس می کنند ، برای کسانی که موفق می شوند و برای جایی که کارآفرینان می خواهند زندگی کنند مهم هستند. اما گفتن اینکه این روابط مهم است ، آنها را به مکان خاصی متصل نمی کند. برای اتصال روابط اجتماعی به جغرافیا ، باید درک کرد که مردم تمایل دارند در وهله اول با کسانی که در نزدیکی آنها زندگی می کنند تعامل داشته باشند.

دو عامل ماهیت محلی این روابط را نشان می دهد. اولین مورد مربوط به فرصت های ملاقات با مردم است. ما در طول فعالیت های روزمره خود معمولاً با مردم ملاقات می کنیم – رفتن به محل کار ، خرید ، آوردن بچه ها به مدرسه ، رفتن به کلیسا ، بازی در یک لیگ ورزشی. این فعالیت ها تقریباً همیشه بسیار محلی هستند و مردم را بیش از چند مایل (کیلومتر) از خانه هایشان دور نمی کند. در نتیجه ، افرادی که ما با آنها ملاقات می کنیم معمولاً در نزدیکی ما زندگی می کنند.

عامل دوم مربوط به هزینه های ادامه رابطه است. حفظ یک رابطه ، حتی با یک آشنایی غیر عادی ، به طور کلی نیاز به برخی از تماس های منظم دارد. این ممکن است به معنای دیدن شخص از روی اتفاقات هر چند هفته یا چند ماه باشد. یا ممکن است شامل تنظیم یک جلسه باشد – قهوه یا ناهار. در هر صورت سهولت توسعه و حفظ این روابط به مجاورت بستگی دارد. احتمال برخورد منظم با شخصی به طور تصادفی ایجاب می کند که به طور منظم در همان ساعات روز به همان مکانها سفر کنند. زمان سفر – و در نتیجه هزینه – مربوط به جلسات حضوری ترتیب یافته نیز با افزایش مسافت افزایش می یابد (Stouffer 1940)) ، هرچند به این سرعت نیست. در حالی که هزینه های سفر برای جلسات ترتیب داده شده با فاصله تقریباً خطی افزایش می یابد ، اما احتمال برخورد برخلاف مربع فاصله بین دو نفر کاهش می یابد.

از نظر تجربی ، در هر مقیاس مکانی و تقریباً برای هر نوع رابطه ، احتمال یافته شده است که یک ارتباط اجتماعی با فاصله کاهش می یابد (ریورا و همکاران 2010 ). به عنوان مثال ، مطالعات اولیه در جامعه شناسی ، ازدواج را مورد بررسی قرار داد و دریافت که افراد تمایل دارند با کسانی ازدواج کنند که در شعاع چند بلوک شهر از خانه خود زندگی می کنند (Bossard 1932 ؛ Davie and Reeves 1939 ). دانشجویان در خوابگاه ها و کارمندان دفاتر اغلب با کسانی که در اتاق های همسایه هستند ارتباط برقرار می کنند و با آنها دوست می شوند (Festinger et al. 1950 ؛ Allen 1977 ؛ Marmaros and Sacerdote 2006 ؛ Kleinbaum et al. 2013)) نظرسنجی از دوستان مردم نشان می دهد که آنها به شدت در شهرهایی که در آنها زندگی می کنند متمرکز شده اند (لانسینگ و مولر 1967 ؛ ریورا و همکاران 2010 ).

ارتباطات اجتماعی نه تنها در فضای فیزیکی بلکه در فضای اجتماعی نیز به صورت محلی وجود دارند. بنابراین افراد تمایل دارند که با دیگران مشابه آنها – از یک دین و قومیت ، از یک سطح تحصیلات ، با تجربه در همان شرکت ها و صنایع رابطه داشته باشند (Marsden 1988 ؛ McPherson et al. 2001 ). همین فرایندها اهمیت مجاورت در فضای اجتماعی را به حساب می آورند. کسانی که در گروه های جمعیتی یکسان و دارای زمینه های مشابه هستند ، دارای منافع یکسانی هستند و به همان سازمان ها تعلق دارند (Blau 1977 ). این فعالیت ها و سازمان ها به عنوان کانون های اجتماعی عمل می کنند که فرصت دیدار و تعامل این افراد را فراهم می کند (فلد 1981)) از نظر کارآفرینان ، این فرایندها به این معنی است که شبکه های اجتماعی آنها با قدرت بیشتری آنها را به مکانهایی که طولانی ترین و اخیراً در آنها زندگی کرده اند و همچنین در صنایعی که در آنها کار کرده اند متصل خواهند کرد.

پیامدهای آن برای کارآفرینان

در سطح کارآفرین ، مستقیم ترین پیامد این عوامل این است که کارآفرینان تمایل دارند محل کار خود را در مکان هایی که در آن زندگی می کنند مستقر کنند (و وارد صنایعی می شوند که در آن کار کرده اند). به عبارت دیگر ، آنها به ندرت در جستجوی مکان بهینه به مکان دیگری منتقل می شوند. بخشی از این سکون جغرافیایی ناشی از علاقه آنها به ماندن در کنار خانواده و دوستان است. بنابراین آنها مایل هستند هزینه ای را برای آن بپردازند – یک تفاوت جبران کننده در درآمد.

اما اهمیت شبکه های اجتماعی برای دستیابی به منابع به این معنی است که اقامت در مکان هایی که در آنها زندگی کرده اند نیز به طور کلی احتمال موفقیت آنها را به حداکثر می رساند. بنابراین ، جالب است که کسانی که بیشتر به موفقیت در تجارت خود توجه دارند نیز باید در جای خود ریشه داشته باشند.

اکنون چندین مطالعه مستند شده است که کارآفرینان تمایل به حرکت ندارند. به عنوان مثال میشلاچی و سیلوا ( 2007 ) ، در تجزیه و تحلیل مقطعی داده های ایتالیا و ایالات متحده آمریکا دریافتند كه كارآفرینان هر دو كشور معمولاً در مكان هایی كه در آن متولد شده اند زندگی می كنند. البته این نتیجه می تواند ناشی از سوگیری در بقا باشد. اگر کارآفرینان محلی از نظر عملکرد مشاغل خود از مزیتی برخوردار باشند ، در این صورت ممکن است تجارت آنها نیز بیشتر زنده بماند ، به این معنی که در نهایت در هر مقطع این کارآفرینان محلی بیش از حد نمایانده می شوند.

اما من و مایکل دال در یک طراحی آینده نگر که از همان زمان کارآفرینان شرکت های خود را تأسیس کردند ، نتایج مشابهی یافتیم (دال و سورنسون 2009 ). به نظر می رسد کارآفرینان دانمارکی فعالیت خود را در مکان های نزدیک به محل زندگی و کار خود شروع می کنند. اگر آنها نقل مکان می کردند ، معمولاً به مکانی که قبلاً زندگی کرده بودند برمی گشتند. لارسون و همکاران ( 2017 ) اخیراً نتایج مشابهی را برای فارغ التحصیلان اخیر سوئد گزارش داده است كه تمایل دارند در مناطقی كه به مدرسه رفته اند یا در شهر خود مشاغل خود را شروع كنند.

کارآفرینانی که مدت طولانی تری در یک منطقه زندگی کرده بودند نیز تقریباً از هر بعد موفق تر به نظر می رسند (دال و سورنسون 2012 ). شرکت های آنها بیشتر زنده ماندند. آنها از نظر فروش و تعداد کارمندان سریعتر رشد کردند. و سود بیشتری به دست آوردند. به طور کلی ، تصدی پست در منطقه تقریباً به اندازه تجربه در صنعت برای موفقیت کارآفرین مهم بود. این نتایج علاوه بر این ، حتی هنگام استفاده از موقعیت والدین به عنوان ابزاری برای میزان تجربه کارآفرینان در منطقه – برای از بین بردن هرگونه اثر انتخابی مرتبط با باقی ماندن کارآفرینان در آن مناطق ، دقیقاً به این دلیل که ارتباطات تجاری قوی تری در آنها وجود داشت ، انجام شد. میشلاچی و سیلوا ( 2007) به طور مشابه دریافت كه كارآفرینان متولد محلی در ایتالیا و آمریكا مشاغلی با كارمندان بیشتر و دستمزد بهتر و سرمایه گذاری بیشتر دارند.

بسیاری اظهار داشتند که انتقال شرکتهای پرمخاطب به سیلیکون ولی به عنوان نمونه ای مخالف برای ایده ای است که کارآفرینان در مناطق زادگاه خود بهترین عملکرد را دارند. به عنوان مثال ، فیس بوک به طور دقیق از کمبریج به کالیفرنیا ، پالو آلتو نقل مکان کرد. اما این شرکت ها نه تنها نماینده بازماندگان هستند – اگر بخواهید استثنائاتی هم داشته باشید – بلکه اغلب در داستان مهمتر اهمیت ارتباطات اجتماعی جای می گیرند. بسیاری از این شرکت های مهاجر پیش از انتقال از یک سرمایه گذار خطرناک یا یک سرمایه گذار فرشته از سیلیکون ولی پشتیبانی می کردند. در فیس بوک پیتر تیل حضور داشت. این سرمایه گذاران فعال دارای شبکه های محلی گسترده ای هستند که طی دهه ها توسعه یافته است. هنگامی که آنها یک شرکت را تأمین مالی می کنند ، اغلب سرمایه اجتماعی خود را به این کارآفرینان وام می دهند ،کمک به آنها برای برقراری ارتباط با سایر سرمایه گذاران و استخدام کارمندان و مدیران اجرایی توانمند.

گروه دیگر که بعضاً به عنوان یک استثنا معرفی شده اند ، مهاجران بوده اند. اگرچه مهاجران سطح کارآفرینی بالاتری نسبت به کل جمعیت دارند (برجاس 1995 ) ، اما افراد با هدف تأسیس شرکت به ندرت به کشور دیگری مهاجرت می کنند. در عوض ، آنها برای تحصیل ، اشتغال در یک شرکت موجود یا شاید برای فرار از فقر یا آزار و اذیت در خانه حرکت می کنند.

اما این واقعیت که مهاجران – و حتی در داخل مهاجران کشور – یک پا در مکان قدیمی خود هستند و پای دیگر در مکان جدید به طور بالقوه فرصت های جالبی را برای آنها فراهم می کند. به عنوان مثال این ممکن است بدان معنی باشد که آنها دانش لازم را برای وارد کردن یک صنعت جدید به منطقه دارند. به عنوان مثال خوشه کفش در حوالی سنت لوئیس وقتی بوجود آمد که مهاجران آلمانی که در آلمان تولید کفش داشتند به میسوری نقل مکان کردند و شرکتهای خود را در آنجا شروع کردند (کلارک 1928) یا ممکن است این فرصت از مهاجرت بازگشت ناشی شود. به عنوان مثال شخصی از اسرائیل ممکن است برای گرفتن مدرک در برکلی به سیلیکون ولی نقل مکان کند و در آمریکا بماند تا در یک شرکت نیمه هادی کار کند. پس از کسب تجربه در صنعت ، ممکن است به خانه بازگردد و در آنجا کارخانه ای پیدا کند. در واقع ، داو فرومن مسیری را دنبال کرد که خیلی دور از آن نباشد ، با این تفاوت که اینتل را متقاعد کرد که یک شرکت تابعه در اسرائیل (به جای تاسیس شرکت خود) راه اندازی کند. در نهایت چندین کارمند آن شرکت تابعه کارآفرینانی بودند که خوشه نیمه هادی را در اسرائیل ساختند.

با این حال ، از منظر سیاست ، اهمیت روابط اجتماعی برای کارآفرینی موفق به این معنی است که مناطق علاقه مند به تبلیغ استارتاپ ها احتمالاً بهترین کار را برای پرورش ساکنان خود دارند. برنامه هایی برای جذب کارآفرینان از جاهای دیگر – مانند برنامه استارت آپ شیلی – ممکن است افراد مستعد را به یک منطقه بیاورد. اما بدون ارتباطات محلی ، جمع آوری منابع مورد نیاز برای موفقیت دشوار خواهد بود. علاوه بر این ، بدون درگیر شدن در جامعه ، حتی کسانی که موفق می شوند ، ممکن است به خانه خود برگردند ، و به طور بالقوه مشاغل خود و هر مشاغلی را که با آنها ایجاد می کنند ، بردارند. یک رویکرد مثمر ثمر شامل اطمینان از وجود زیرساخت در منطقه برای حمایت از کارآفرینان محلی است: منابع سرمایه ، راهنمایی و خدمات پشتیبانی که هزینه های شروع کار را کاهش می دهد.

اما اثرات قرار گرفتن در معرض این ایده که کارآفرینی ممکن است یک مسیر شغلی جذاب و قانونی باشد ، همچنان یک مسئله است. چگونه جامعه ای که کارآفرینان کمی داشته است – و الگوی کمی در دسترس دارد – چگونه ساکنان خود را متقاعد می کند که به کارآفرینی بپردازند؟ در آنجا ، یک آزمایش میدانی جالب از استنفورد راهی به جلو را پیشنهاد می کند. دانش آموزان کارآفرینانی را به عنوان مربی منصوب کردند که خود با نرخ بالاتری کارآفرین شدند (آسان و وانگ 2017 ). به عبارت دیگر ، حتی روابط اختصاص داده شده به طور تصادفی و روابط ایجاد شده در مدت زمان کوتاه نیز منجر به این اثرات مواجهه می شوند. بنابراین مناطق ممکن است روش هایی برای وارد کردن کارآفرینان سابق از مکان های دیگر – حداقل به طور موقت – به عنوان ابزاری برای ارائه الگوهای کارآفرینی به ساکنان خود در نظر بگیرند.

پیامدها برای صنایع و مناطق

پیامدهای این صنعت حتی جالب تر به نظر می رسد. بسیاری از ارائه دهندگان کالا و خدمات که مشتری معمولاً به ارائه دهنده خدمات مسافرت می کند ، به کسب و کارهایی مانند بار و خرده فروشی فکر می کنند ، در نهایت بر اساس جمعیت به طور مساوی توزیع می شوند. آنها ممکن است در خیابان های بزرگ یا مراکز خرید تجمع کنند اما مشتریان فقط تا اینجا سفر می کنند تا به آنها مراجعه کنند تا در آخر همه جا باشند.

اما تولیدکنندگان و ارائه دهندگان کالاها و خدماتی که به مشتری تحویل داده می شوند می توانند تولید خود را تقریباً در هر مکان پیدا کنند. با این حال ، مطالعه پس از مطالعه نشان داده است که این صنایع در شهرها یا مناطق خاصی به صورت خوشه ای در می آیند (Porter 1990 ؛ Krugman 1991 ). به صنعت فیلم سازی در لس آنجلس ، تولیدکنندگان ساعت مکانیکی در ژنو یا تولید خودرو در دیترویت فکر کنید.

با توجه به اینکه بیشتر این صنایع به هیچ ورودی سنگین یا حمل و نقل سختی اعتماد ندارند ، تفسیر معمول این بوده است که این خوشه ها باید از اقتصاد جمع شدن حاصل شوند (مارشال 1922 ؛ رومر 1986 ؛ کروگمن 1991 ). به عبارت دیگر ، بنگاه های اقتصادی در این صنایع باید از موقعیت مکانی نزدیک به رقابت خود بهره مند شوند. این ممکن است به آنها امکان دهد ، برای مثال ، در تأمین کنندگان تخصصی مشترک باشند (Piore and Sabel 1984 ؛ Porter 2000 ). به عنوان مثال ، در لس آنجلس ، می توان طیف گسترده ای از خدمات غیرمعمول را پیدا کرد ، مانند اجاره های پروپ برای تولید فیلم. یا ممکن است این امکان را به آنها بدهد که هزینه های نوآوری را تقسیم کرده و نوآوری ها را با سرعت بیشتری اتخاذ کنند (Romer 1986 ؛ Saxenian 1994؛ Audretsch و Feldman 1996 ).

اما این واقعیت که روابط اجتماعی نقش بسیار مهمی را برای کارآفرینان ایفا می کند ، به این معنی است که انتظار می رود صنایع حتی در صورت عدم وجود عوامل خارجی تجمع در آنها ایجاد شود. موفق ترین کارآفرینان معمولاً تجربه قبلی در یک صنعت را دارند ، به این معنی که آنها در یک کارمند صنعت مشغول به کار شده اند. همانطور که قبلاً اشاره شد ، کارآفرینان همچنین هنگام تأسیس شرکتهای خود تمایل دارند در مکانهایی که در آنها زندگی می کنند بمانند. ترکیبی از این دو واقعیت بدان معناست که کارآفرینان یک صنعت به طور نامتناسبی در همان مناطقی ظهور می کنند که شرکت های موجود را در آن صنعت پیدا می کنند. این نوعی فرایند spin-off است. حتی اگر بنگاه ها از نزدیک بودن به رقبای خود بهره مند نشوند ، خوشه های شرکت تمایل به شکل گیری دارند.

شاید آزمون بحرانی در تعیین اینکه آیا خوشه ناشی از صرفه جویی در تراکم یا اینکه از این فرایند اسپین آف پدیدار شامل بررسی عملکرد شرکت های در این خوشه متمرکز نسبت به کسانی که واقع در مناطق دور افتاده تر از رقبای خود (Appold 1995 ؛ سورنسون و آدیا 2000 ) با کمال تعجب ، مطالعات کمی این سوال را مستقیماً بررسی کرده اند. رویکرد متداولتر برای تخمین تجربی اینکه آیا اقتصاد اقامتگاه وجود دارد ، تخمین رشد ورود یا اشتغال به عنوان تابعی از غلظت صنعت بوده است (به عنوان مثال ، Rosenthal and Strange 2003 ؛ Delgado و همکاران 2010) اما روند چرخش توصیف شده در اینجا نیز بین تمرکز و ورود و رشد اشتغال همبستگی ایجاد می کند ، حتی اگر شرکت های موجود در این خوشه های صنعتی عملکرد چندان خوبی نداشته باشند و حتی ممکن است مناطق از این غلظت صنعتی بهره مند نشوند.

من این س firstال را ابتدا در صنعت کفش در آمریکا بررسی کردم (سورنسون و آدیا 2000 ). این در سه مکان اصلی ، یکی در اطراف بوستون قرار دارد. دیگری در اطراف میلواکی ، WI؛ و یک سوم در سنت لوئیس ، MO. گیاهان واقع در نزدیکی رقبای خود با نرخ بسیار بالاتری نسبت به گیاهان در مکانهای منزوی شکست خوردند. در مکانهای متمرکز بیشتر میزان شکست تقریباً سه برابر نقاط کم تمرکز بود. اگر ورود به طور تصادفی در سراسر ایالات متحده انجام شود ، صنعت به سرعت منتشر می شود. اما ، از آنجا که کارآفرینی در این صنعت بیشتر در مکان هایی متمرکز شده است که در حال حاضر تعداد زیادی شرکت کفش در اختیار دارند ، این صنعت به صورت خوشه ای باقی مانده است.

بعداً همین س inال را در بیوتكنولوژی ، یكی از صنایع با فن آوری بالا كه مردم اغلب به عنوان یك نمونه از اقتصاد جمع شدن به آن اشاره كرده اند ، در نظر گرفتم (به عنوان مثال ، Audretsch و Stephan 1996 ). در ایالات متحده آمریکا ، بیوتکنولوژی در کمبریج ، سان دیگو و سانفرانسیسکو جنوبی متمرکز شده است. جالب است که بیوتکنولوژی الگوهای بسیار مشابهی از خود نشان می دهد (استوارت و سورنسون 2003 ). شرکتهای بیوتکنولوژی که از دیگر شرکتهای بیوتکنولوژی دورتر هستند ، از نظر احتمال تحصیل یا عمومی شدن ، بیشترین میزان موفقیت را داشته اند. اما ورود در مناطق متمرکز همچنان با بالاترین نرخ صورت می گیرد که کمترین احتمال موفقیت را دارد.

این الگوی کلی در صنایع دیگر نیز مشاهده شده است. به عنوان مثال اپولد ( 1995 ) دریافت كه كارخانه های فلزكاری واقع در خوشه ها از محل های كم جمعیت تر از تولیدكنندگان فلزات عملكرد بدتری دارند. Sorenson ( 2005 ) همین الگوها را در صنعت رایانه یافت. Buenstorf and Klepper ( 2009 ) به همین ترتیب استدلال می کنند که خوشه تایر آکرون بیش از آنکه بخاطر صرفه جویی در محل تجمع باشد ، از فرایندهای اسپین آف بوجود آمده است. این فرایندها ممکن است تقریباً بر کلیه صنایع تأثیر بگذارد. Glaeser و همکاران ( 1992 ) ، به عنوان مثال ، دریافت که به طور متوسط ​​، شهرهایی که دارای سهام اشتغال متمرکز در صنایع خاص هستند ، رشد کندتری نسبت به شهرهای دارای اقتصاد متنوع تر دارند.

مسلماً در بعضی از صنایع ممکن است اقتصاد چیدمان ایجاد شود. حتی ممکن است تا حدی در صنایع برجسته شده در بالا وجود داشته باشد (ر.ک. Glaeser 1992 ). تأثیرات منفی رقابت در بازار کار و شوخی برای شرکای تجاری ممکن است به سادگی از هرگونه مثبت ریختن در سطح شرکت بیشتر باشد. اما این واقعیت که بنگاه ها از مشارکت مشترک بهره مند نمی شوند ، باید ما را نسبت به وجود چنین عوامل خارجی و اینکه خوشه ها از نظر جامعه توزیع بهینه جغرافیایی صنایع را نشان می دهند ، شک و تردید بیشتری داشته باشیم.

بنابراین این یافته ها موارد مهمی را برای سیاستگذاری عمومی مطرح می کند. به امید تبدیل شدن به سیلیکون ولی بعدی ، تعداد زیادی از مکانها در سراسر جهان برنامه هایی را برای تشویق کارآفرینی در صنایع خاص معرفی کرده اند. اما این واقعیت که فرایندهای اسپین آف نقش برجسته ای در ظهور و تداوم خوشه ها دارد ، به یک مسیر بالقوه دیگر برای تبدیل شدن به سیلیکون ولی ، یا حداقل توسعه موثر اقتصادی اشاره دارد. به جای تلاش برای تشویق به كارآفرینی در یك صنعت ، مناطق ممكن است به جای آن یك متصدی بزرگ در صنعت را برای یافتن یك كارخانه یا تأسیسات در آنها استخدام كنند. برخی از کارمندان استخدام شده توسط این کارمندان ممکن است برای یک نسل از استارتاپ های محلی در صنعت کارآفرین شوند.

به نظر می رسد که دقیقاً چنین پروسه ای از ورود یک شرکت مستقر و پس از آن انحراف کارآفرینان در صنعت ، ظهور بسیاری از خوشه ها را به خود اختصاص دهد. می توان خوشه نیمه رسانای اسرائیلی را در ورود اینتل به منطقه جستجو کرد. به نظر می رسد خوشه پوشاک بنگلادش از تولیدکنندگان خارجی که به کشور نقل مکان کرده اند تخم ریزی کرده است (Moustafa and Klepper 2017 ). در سراسر صنایع مختلف ، گرین استون و همکاران. ( 2010) دریافت كه یارانه برای جلب تولیدكنندگان بزرگ به یك منطقه هزینه زیادی را برای خود پرداخت می كرد ، عمده اینكه منجر به ورود بسیاری از شركتهای اضافی در صنعت می شد. اگرچه آنها نمی توانستند ریشه کارآفرینان پشت این مشاغل را ردیابی کنند ، اما شرکت کنندگان احتمالاً از این کارخانه ها ناشی می شوند ، از همان روندهای چرخشی که در جاهای دیگر دیده شده است.

اما این واقعیت که خوشه ها حتی در صورت عدم وجود عوامل خارجی تجمع می توانند وجود داشته و پابرجا بمانند ، به این معنی است که سیاستگذاران باید در تلاش برای ایجاد خوشه ها احتیاط کنند. ارزش تشویق به تمرکز بر این ایده استوار است که این سرریزها باعث رشد اقتصادی می شوند. همانطور که در سبد دارایی های مالی یافت می شود ، تمرکز صنعت در یک منطقه خطر را افزایش می دهد. اگر رکود اقتصادی یا نوآوری فناوری تأثیر منفی بر یک صنعت بگذارد ، این امر بسیاری از کارفرمایان منطقه را تحت تأثیر قرار خواهد داد. افرادی که از کار اخراج شده اند ممکن است گزینه اشتغال محلی نداشته باشند. دیترویت ، دره سیلیکون ابتدای قرن 20 ، با کاهش صنعت اتومبیل آمریکا به یک زمین بایر نزدیک تبدیل شده است. در صورت عدم وجود اقتصاد اقامتگاه ، فرد باید ترجیح دهد پایگاه های صنعتی متنوع تری داشته باشد.بر خلاف دیترویت ، لس آنجلس ، منطقه ای بسیار متنوع ، تغییرات زیادی را در بادهای اقتصادی پشت سر گذاشته است.

19 نظرات

دیدگاهتان را بنویسید