اسکریپت(فصل11)

اسکریپت(فصل11)

حفظ کردن یا حفظ نکردن؟

در کنفرانس اخیر TED ما از یک فیزیکدان برجسته و نوظهور دعوت کرده بودیم تا در مورد پیشرفت‌های جدید قابل توجه در این زمینه صحبت کند. او به عنوان بهترین سخنران علمی دانشگاه خود شهرت داشت. سخنرانی‌های او به دلیل استعداد او برای ساختن دشت پیچیده، هیجان‌انگیز مبهم، همیشه مملو از جمعیت بود. و در تمرین با شور و فصاحت و وضوح خود ما را شگفت زده کرد. من خیلی منتظر لحظه بزرگ او بودم.

او کار خود را خوب شروع کرد، با قدم گذاشتن روی صحنه و استعاره جذابی را ارائه داد که تماشاگران ظرفیت از آن لذت می‌بردند. و سپس . . . اولین اشکال یک لحظه راهش را گم کرد. لبخندی زد و لحظه ای پرسید، آیفونش را بیرون آورد و به خودش یادآوری کرد که کجاست. سپس او حرکت کرد. مشکلی نیست با این تفاوت که 40 ثانیه بعد دوباره این اتفاق افتاد. استعاره به طرز غیرممکنی در حال پیچیده شدن بود. مردم سر خود را می‌خارانند و برای او احساس استرس می‌کردند. می‌توانستی صدایش را بشنوی که شروع به فشرده شدن کرد. سرفه کرد. یک بطری آب به او دادم. برای یک لحظه به نظر می‌رسید که کمک می‌کند. اما نه. در اسلوموشن هولناکی، صحبت در مقابل ما پخش شد. همانطور که جولیا سوینی کمدین بعداً اظهار داشت، گویی در یکی از سیاهچاله‌هایی که درباره آن صحبت می‌کرد ناپدید می‌شد. دوباره گوشی بیرون آمد دو، سه، چهار بار دیگر او شروع به خواندن از آن کرد. لبخند و اشتیاق رفته بود. کل بطری آب فرو ریخته شده بود. دانه‌های عرق روی پیشانی اش می‌درخشید. صداش مثل خفه شدن از حد مرگ بود. او به نوعی به پایان رسید، با یک دور تشویق‌های ناشیانه و دلسوزانه.

صحبت او بحث کنفرانس بود. اما نه آنطور که در آرزویش بود.

موضوع اینجاست. این تقصیر او نبود مال من بود در آماده کردن او، من او را تشویق کرده بودم که برای ایجاد یک سخنرانی واقعاً پرفروش وقت بگذارد و از قبل آن را با دقت فیلمنامه کند. این رویکردی بود که اکثر سخنرانان TED از آن استفاده می‌کردند، و به نظر می‌رسید که در تمرین به خوبی کار می‌کند. اما این سبک طبیعی صحبت کردن او نبود. او با استفاده از زبان روان و لحظه ای که مستقیماً از مغز شگفت انگیز او بیرون آمده بود، آن موضوع را استادانه برای کلاس‌های بی شماری از دانش آموزان توضیح داده بود. من باید از او می‌خواستم که این مهارت را به TED بیاورد. (در واقع، او این مهارت را به TED آورد. درست یک روز قبل او روی صحنه آمده بود تا توضیحی درخشان و بدون سر و صدا از یک داستان مهم در فیزیک بدهد. این فیلمنامه بود که او را به هم ریخت.)

راه‌های زیادی برای آماده‌سازی و ارائه سخنرانی وجود دارد، و مهم است که آن را پیدا کنید که برای شما مناسب است. زیرا وقتی نوبت به لحظه دقیق می‌رسد، حتی اگر چیزی خیره‌کننده آماده کرده باشید، فهرست طولانی‌ای از مواردی وجود دارد که ممکن است اشتباه پیش برود، از جمله:

  • لحن صدای شما مخاطب را به خواب می‌برد.
  • انگار داری تلاوت می‌کنی
  • قبل از اینکه نیمی از چیزی را که می‌خواستید بگویید تمام کنید وقتتان تمام می‌شود.
  • سعی می‌کنید به یاد بیاورید که اسلایدهای شما چگونه با کلماتی که آماده کرده اید مطابقت دارد، گیج می‌شوید.
  • ویدیوهای شما شروع نمی‌شود و کلیک کننده اسلاید شما به درستی کار نمی‌کند.
  • شما در برقراری ارتباط چشمی با یک نفر از مخاطب شکست می‌خورید.
  • روی صحنه احساس ناراحتی می‌کنید، نمی‌دانید که آیا باید کمی قدم بزنید یا در یک نقطه ریشه دار بمانید. بنابراین به جای آن سازش می‌کنید و به طرز عجیبی از یک پا به آن پا می‌زنید.
  • تماشاگران در زمانی که قرار بود بخندند نمی‌توانند بخندند.
  • تماشاگران زمانی می‌خندند که قطعاً قرار نبود.
  • تشویق ایستاده ای که در خواب دیدید جای خود را به تشویق مودبانه ای می‌دهد.
  • و – از چیزی که مردم بیشتر از همه از آن می‌ترسند – فراموش می‌کنید که بعداً چه می‌خواهید بگویید، ذهن شما خالی می‌شود و یخ می‌زنید.

خوشبختانه، با آماده سازی سخت کوش، می‌توان خطر وقوع هر یک از این موارد را واقعاً به حداقل رساند. اما همانطور که داستان بالا نشان می‌دهد، باید نوع آماده سازی مناسبی باشد. و این با دانستن اینکه چگونه می‌خواهید سخنرانی خود را ارائه دهید شروع می‌شود. سخنرانان مختلف رویکردهای بسیار متفاوتی دارند. در این فصل سعی خواهیم کرد به شما کمک کنیم تا بفهمید کدام روش برای شما بهترین است.

چند سال پیش، TED در قوانین خود در مورد ارائه سخنرانی کاملاً سفت و سخت عمل می‌کرد: بدون سخنرانی. هرگز صحبت‌های خود را نخوانید. و به طور کلی، این قوانین منطقی هستند. مردم واقعاً به آسیب پذیری یک سخنران که بدون محافظت در کنار یک سخنرانی در آنجا ایستاده و از صمیم قلب صحبت می‌کند، پاسخ می‌دهند. این ارتباط انسان به انسان در خالص ترین شکل آن است.

اما قدرت در تنوع نیز وجود دارد. اگر هر سخنران در مرکز صحنه می‌ایستاد و با وضوح هیجان انگیز یک سخنرانی کاملاً حفظ شده را بیان می‌کرد، به زودی خسته کننده می‌شد. هنگامی که گروهی از افراد برای یک هفته به یک کنفرانس می‌روند، سخنرانانی که بیشترین تأثیر را دارند اغلب کسانی هستند که کارها را متفاوت انجام می‌دهند. اگر همه بدون فیلمنامه صحبت می‌کنند، ممکن است استاد دمدمی مزاجی که پشت یک سخنرانی می‌نشیند و با شیطنت صحبت هایش را می‌خواند همان کسی باشد که به یاد می‌ماند.

و بیش از هر چیز دیگری، چیزی که اهمیت دارد این است که سخنرانان راحت و با اعتماد به نفس باشند و سخنرانی را به روشی ارائه کنند که به بهترین وجه به آنها امکان می‌دهد روی چیزی که به آن علاقه دارند تمرکز کنند.

این را زمانی کشف کردیم که دانیل کانمن برنده جایزه نوبل را به TED دعوت کردیم. او که به عنوان پدر اقتصاد رفتاری شناخته می‌شود، متفکری فوق العاده با مجموعه ای از ایده هاست که می‌تواند هر جهان بینی را تغییر دهد. ما در ابتدا از او خواسته بودیم که به روش سنتی TED صحبت کند. بدون منبر فقط روی صحنه بایستید، در صورت نیاز با چند کارت یادداشت، و سخنرانی کنید. اما در تمرین مشخص بود که او ناراحت است. او نتوانسته بود صحبت را به طور کامل حفظ کند و به همین دلیل مکث کرد و نگاهی ناخوشایند به پایین انداخت تا خودش را بگیرد.

در نهایت به او گفتم: «دنی، تو در زمان خود هزاران سخنرانی انجام دادی. چگونه راحت‌تر صحبت می‌کنید؟» او گفت که دوست دارد رایانه اش را روی یک سخنرانی بگذارد تا بتواند راحت تر به یادداشت هایش مراجعه کند. ما آن را امتحان کردیم و او بلافاصله آرام شد. اما او همچنین کمی بیش از حد از پایین به صفحه نمایش نگاه می‌کرد. توافقی که ما انجام دادیم این بود که در ازای نگاه کردن به تماشاچیان تا جایی که می‌توانست، سخنرانی را به او بدهیم. و این دقیقاً همان کاری است که او انجام داد. سخنرانی عالی او اصلاً به عنوان یک سخنرانی خوانده شده یا خوانده نشده بود. احساس ارتباط می‌کرد. و هر چه می‌خواست بگوید، بدون هیچ ناهنجاری گفت.

بنابراین امروز، ما قوانین مشخصی نداریم. ما فقط پیشنهادهایی برای کمک به سخنرانان در یافتن حالت ارائه که برای آنها قدرتمندتر است، داریم.

یکی از اولین تصمیم‌های کلیدی که باید بگیرید – و در حالت ایده‌آل آن را در مراحل اولیه آماده‌سازی سخنرانی خود می‌گیرید – این است که آیا این کار را می‌کنید:

الف. سخنرانی را به طور کامل به صورت متن کامل بنویسید (برای خواندن، حفظ کردن، یا ترکیبی از این دو)، یا

ب. ساختار مشخصی داشته باشید و در لحظه با هر یک از نکات خود صحبت کنید.

استدلال‌های قوی به نفع هر استراتژی وجود دارد.

گفتگوهای اسکریپت شده

مزیت بزرگ رفتن به مسیر اسکریپت شده این است که می‌توانید از زمان در دسترس خود به بهترین شکل ممکن استفاده کنید. فشرده کردن تمام آنچه می‌خواهید بگویید در 10، 15 یا 18 دقیقه می‌تواند فوق العاده سخت باشد. اگر توضیحات پیچیده یا مراحل مهمی در روند متقاعدسازی شما وجود دارد، ممکن است برای شما ضروری باشد که هر کلمه را پایین بیاورید و هر جمله و پاراگراف را به کمال تغییر دهید. اسکریپت همچنین این مزیت را دارد که پیش‌نویس‌های سخنرانی را می‌توان زودتر از موعد به اشتراک گذاشت. وقتی سخنرانان چند ماه قبل از کنفرانس پیش نویسی را برای ما ارسال می‌کنند، دوست داریم. این به ما زمان می‌دهد تا در مورد اینکه کدام عناصر ممکن است بریده شوند و چه مواردی ممکن است به توضیح بیشتر نیاز داشته باشند بازخورد بدهیم.

اما عیب بزرگ یک فیلمنامه این است که، مگر اینکه آن را به روش درست ارائه کنید، ممکن است صحبت تازه نباشد. خوانده شدن و صحبت با او دو تجربه بسیار متفاوت هستند. به طور کلی (و استثنائاتی هم وجود دارد)، مخاطبان بسیار قدرتمندتر به دومی پاسخ می‌دهند. این چیزی شبیه به یک پازل است. اگر آنها همان کلمات هستند و همه حاضران می‌دانند که توسط گوینده نوشته شده است، چرا باید اهمیت دهیم که چگونه آنها را به ما تحویل می‌دهند؟

ممکن است به این دلیل باشد که ارتباط انسان به انسان فرآیندی پویا است که در زمان واقعی آشکار می‌شود. تو یه چیزی بگی من به چشمان تو نگاه می‌کنم و ناخودآگاه هر گونه قضاوتی می‌کنم. آیا واقعاً منظور شما این است؟ آیا به آن علاقه دارید؟ آیا به آن متعهد هستید؟ به عنوان یک شنونده، تا زمانی که این چیزها را ندانم، خیلی مخاطره آمیز است که ذهنم را به روی شما باز کنم. این بدان معناست که تماشای کسی که در لحظه “با صدای بلند فکر می‌کند” قدرت زیادی دارد. ما می‌توانیم اعتقاد شما را احساس کنیم و بخشی از هیجان دیدن یک ایده بزرگ شناسایی، مبارزه با آن و در نهایت شکل گرفتن آن خواهیم بود. این واقعیت که ما می‌توانیم احساس کنیم که شما واقعاً منظورتان را در لحظه می‌گویید، به ما اجازه می‌دهد تا این معنا را بپذیریم.

در مقابل، زمانی که کلمات خوانده می‌شوند، ممکن است احساس غیرشخصی بودن و فاصله گرفتن کنند. این کمی شبیه تماشای یک رویداد ورزشی در DVR است. بازی قبلاً برده یا باخته است. حتی وقتی نتیجه را نمی‌دانیم، چندان اهمیتی نمی‌دهیم. (و تصور کنید اگر احساس کنیم که تفسیر بعد از بازی اضافه شده و خوانده می‌شود، نه اینکه در زمان واقعی برانگیخته شود، تجربه DVR چقدر بدتر خواهد بود.

بنابراین اگر مسیر اسکریپت را طی کنید، سه استراتژی اصلی برای شما باز است:

  1. صحبت را آنقدر خوب بشناسید که یک لحظه به نظر نرسد. (بیشتر در این مورد به زودی.)
  2. به فیلمنامه رجوع کنید (یا از یک سخنرانی – ترجیحاً نه چیزی که تمام بدن شما را مسدود کند – یا احتمالاً از یک صفحه نمایش یا نمایشگر اعتماد به نفس)، اما با نگاه کردن به بالا در طول هر جمله جبران کنید تا با مخاطب ارتباط چشمی برقرار کنید. توجه کنید که نگفتم فیلمنامه را بخوانید. ممکن است همه چیز را در جلوی خود داشته باشید، اما مهم این است که احساس کنید در حالت صحبت کردن هستید، نه در حالت خواندن. مخاطب می‌تواند تفاوت را تشخیص دهد. همه چیز در مورد معنی دادن به کلمات است که تا آنجا که می‌توانید به طور طبیعی و پرشور صحبت می‌کنید. این در مورد تماس چشمی مخاطب و لبخند یا سایر حالات چهره است. این در مورد آشنایی کافی با فیلمنامه است که در واقع هر یا دو جمله یک بار به پایین نگاه می‌کنید. بله، این کار مستلزم کار است، اما ارزشش را دارد، و هنوز هم بسیار کمتر از حفظ کردن کامل دلهره آور است.
  3. اسکریپت را به نقاط گلوله متراکم کنید و برای بیان هر نقطه به زبان خودتان در لحظه برنامه ریزی کنید. این مجموعه چالش‌های خاص خود را دارد که در زیر در گفتگوهای Unscripted پوشش داده شده است.

تنها دو حالت وجود دارد که ممکن است از خواندن فیلمنامه خود خلاص شوید:

  1. صحبت شما با تصاویر یا ویدیوهای کاملاً زرق و برق دار همراه است که در حین صحبت کردن پخش می‌شوند. در این سناریو، شما ارائه‌دهنده شرح متن ترانه هستید. توجه مخاطب به صفحه نمایش است. سخنرانی جیمز نچتوی عکاس جایزه TED اینگونه بود.
  2. شما واقعاً نویسنده بزرگی هستید و مخاطب متوجه می‌شود که دارد به یک اثر مکتوب گوش می‌دهد. اما، همانطور که در ادامه خواهیم دید، حتی برای نویسندگان بزرگی که فیلمنامه ای به زبان غنایی دارند، نخواندن آن می‌تواند قدرتمندتر باشد.

با وجود این اخطارها، برای اکثر سخنرانان، قابل اعتمادترین راه برای گفتن آنچه واقعاً می‌خواهید به قوی‌ترین شیوه بیان شود این است که ابتدا آن را بنویسید و با آن آشنا شوید تا بخشی از شما باشد. اما این کار سختی است. برای بسیاری از ما، حفظ کردن یک سخنرانی 18 دقیقه ای به راحتی پنج یا شش ساعت طول می‌کشد. یک ساعت در روز به مدت یک هفته. اگر آن زمان را ندارید، حتی سعی نکنید این مسیر را طی کنید. وقتی روی صحنه ظاهر می‌شوید، واقعاً نمی‌خواهید برای به خاطر سپردن یک فیلمنامه دچار مشکل شوید.

وقتی این اتفاق می‌افتد، مشکل خطر انجماد کامل نیست. این است که مخاطب می‌تواند بگوید شما در حال تلاوت هستید. هنگامی که جمله بعدی را به ذهن می‌آورید، ممکن است چشمان شما را بین پاراگراف‌ها بچرخانند. به احتمال زیاد آنها متوجه خواهند شد که لحن شما کمی صاف و روباتیک است، زیرا شما به جای آوردن معنای واقعی به آن جملات، روی بیان جملات درست متمرکز شده اید.

این در واقع چیزی شبیه یک تراژدی است. شما تمام این کارها را برای ایجاد یک سخنرانی شگفت انگیز انجام دادید، اما هرگز به آن فرصتی برای تأثیرگذاری ندادید.

این مشکل قابل رفع است. اما کمی تلاش می‌خواهد.

تصور کنید دوستی را مشاهده می‌کنید که در طول یک هفته یا بیشتر سعی می‌کند صحبت هایش را حفظ کند. فرض کنید که شما هر روز از او می‌خواهید بهترین نسخه سخنرانی را بدون استفاده از یادداشت ارائه دهد. شما متوجه چیز عجیبی خواهید شد: در اوایل فرآیند، او کاملاً قانع کننده خواهد بود (اگر کمی بدون ساختار). او در واقع هنوز هیچ یک از صحبت‌ها را از روی قلب نمی‌داند، بنابراین تمام تلاش خود را می‌کند تا اطلاعاتی را که می‌داند تقریباً به ترتیبی که برنامه‌ریزی کرده است در اختیار شما بگذارد.

اما چند روز پس از این فرآیند، متوجه تغییر می‌شوید. او به جایی رسیده است که مقدار زیادی از صحبت‌ها را از روی قلب می‌داند و بنابراین آن بخش‌ها در پاراگراف‌های شیوا بیان می‌شوند. اما، شما همان سرزندگی اصلی را از آنها احساس نمی‌کنید. استرس او را احساس می‌کنید. کلماتی مانند بیایید ببینیم را می‌شنوید. فقط یک دقیقه؛ بگذار دوباره شروع کنم یا به سادگی می‌شنوید که آن پاراگراف‌ها کمی به صورت رباتیک به صدا در می‌آیند.

این سرنخ‌ها نشان می‌دهند که صحبت به جای اینکه با معنا صحبت شود، خوانده می‌شود. من این مرحله از آماده سازی را دره عجیب و غریب می‌نامم. این اصطلاحی است که از پدیده‌ای در انیمیشن‌های رایانه‌ای وام گرفته شده است که در آن فناوری متحرک کردن شخصیت‌های انسان‌مانند به ظاهر واقعی نزدیک است اما کاملاً وجود ندارد. اثر وحشتناک است: بدتر از این که انیماتور کاملاً از واقع گرایی دوری کند. اگر دوست گوینده شما در این حالت به صحنه بیاید، احتمالا صحبت او با شکست مواجه خواهد شد. او بهتر است که ارائه یک سخنرانی متنی را فراموش کند و در عوض هفت نکته را یادداشت کند و کمی در مورد هر یک از آنها صحبت کند. یا فیلمنامه را با خود به صحنه ببرید.

اما اگر او در روند حفظ ادامه دهد، تا روز ششم یا هفتم، متوجه تغییر هیجان انگیزی خواهید شد. ناگهان گوینده واقعاً صحبت را می‌داند. او آن را به خوبی می‌داند که یادآوری آن یک لحظه است. ناگهان دوست شما می‌تواند از توجه آگاهانه خود استفاده کند تا بار دیگر بر معنای کلمات تمرکز کند.

بنابراین آنچه که من به سخنرانانی که قصد حفظ صحبت‌های خود را دارند می‌گویم این است: عالیه. شما بهترین فرصت را برای یک موفقیت بزرگ به خود می‌دهید. اما کاملاً ضروری است که خود را از طریق دره عجیب و غریب عبور دهید و در آنجا گیر نکنید. اگر مایل به انجام آن نیستید، حفظ نکنید!

و چگونه باید حفظ کرد؟ بلندگوهای TED از روش‌های مختلفی استفاده می‌کنند. پاملا مایر، که سخنرانی جالبی در مورد چگونگی شناسایی یک دروغگو داشت، به نظر می‌رسد صادقانه با این توصیه صحبت می‌کند:

در کمپ سیفرر در کارولینای شمالی، ما مجبور بودیم در حین خواندن آهنگ‌های کمپ، آب را زیر پا بگذاریم. سپس، برای سخت‌تر کردن کار، مجبور شدیم در حالی که انگشت‌های سبابه‌مان را با الگوهای پیچیده‌ای به ضرب آهنگ آهنگ تکان می‌دادیم، آب را زیر پا بگذاریم. شما واقعاً صحبت خود را به طور کامل حفظ نکرده اید تا زمانی که نتوانید یک فعالیت کامل دیگر را که به انرژی ذهنی نیاز دارد در حین سخنرانی انجام دهید. آیا می‌توانید در حین اندازه گیری مواد تشکیل دهنده برای تهیه براونی صحبت کنید؟ آیا می‌توانید در حالی که همه کاغذهای نامرتب روی میز خود را در یک کابینت پرونده قرار می‌دهید، سخنرانی کنید؟ اگر بتوانید سخنرانی خود را در حالی که بار شناختی روی سیستم شما زیاد است ارائه دهید، می‌توانید در حالی که روی صحنه متمرکز شده اید به خوبی سخنرانی کنید.

صحبت‌های پام را تماشا کنید. آیا به نظر حفظ شده است؟ انجام نمیدهد. کاملا طبیعی به نظر می‌رسد.

ریوز گوینده و صداپیشه تد با توصیه او موافق است:

وقتی برای حفظ یک سخنرانی وقت داشته باشم، $#@ را حفظ می‌کنم! بیرون از آن. من صحبت را حفظ می‌کنم تا زمانی که صحبت مانند یک آهنگ باشد. من صحبت را در دهانم کار می‌کنم. من آن را سریع و آهسته اجرا می‌کنم، آواز می‌خوانم و استنتورین، خنک و خنک تر. من سخنرانی را تا زمانی که سخنرانی را اجرا می‌کنم، به یاد نمی‌آورم، تمرین می‌کنم. و رهایی نیکو، تلاوت. مراسم حفظ شخصی من معمولاً شب(های) قبل از سخنرانی من در اتاق هتل انجام می‌شود. من یک برنامه مصاحبه تلویزیونی را روشن می‌کنم، کمی بلندتر از حد معمول، تا حداکثر تداخل شناختی ایجاد کنم. سپس (شوخی ندارم) یک پایم را پشت سرم می‌گیرم و صحبتم را با انعکاس خودم در آینه می‌خوانم. اگر از لبخند زدن دست بردارم، باید از نو شروع کنم. اگر متوقف شوم، باید از نو شروع کنم. اگر از یک تلاوت کامل جان سالم به در ببرم، صحبت هایم را فراموش نمی‌کنم و لبخندها هر طور که باشد اتفاق می‌افتد.

اگر زیاد رانندگی می‌کنید، می‌توانید مکالمه را ضبط کنید (برای مثال فقط آن را در تلفن هوشمند خود بخوانید) و سپس آن را با صدای کم پخش کنید، در حالی که سعی می‌کنید درست قبل از آن صحبت کنید. سپس با سرعت بالا دوباره امتحان کنید (بیشتر گوشی‌ها می‌توانند این کار را انجام دهند). یکی از مربیان سخنران مورد علاقه TED، جینا بارنت، معتقد است که نکته کلیدی این است که بتوانیم سخنرانی را با سرعت دو برابر بخوانیم. وقتی بتوانید به راحتی این کار را انجام دهید، سخنرانی با سرعت عادی به صورت خودکار خواهد بود و می‌توانید 100 درصد روی معنا تمرکز کنید. او همچنین بینش شگفت انگیزی در مورد چگونگی فکر کردن به حفظ کردن دارد. این چیزی است که من به مردم می‌گویم: تمرین کامل نمی‌شود. تمرین، نقص را قابل زندگی می‌کند. چون وقتی چیزی را از درون می‌دانی، می‌توانی با چیزی که سر راهت قرار می‌گیرد بازی کنی، نه اینکه آن را ببندی.»

پس این کلید است. آن را به عنوان خواندن سخنرانی در نظر نگیرید. شما قرار است آن را زندگی کنید. آن را تجسم کنید. تنها هدف شما این است که به نقطه ای برسید که به خاطر سپردن کلمات دیگر تلاشی نیست و بتوانید از زمان صحنه خود برای انتقال اشتیاق و معنا به مخاطب استفاده کنید. باید طوری پیش بیاید که انگار برای اولین بار این ایده‌ها را به اشتراک می‌گذارید.

این میتونه انجام بشه، این شدنیه، این امکان پذیره. هر مناسبت سخنرانی این نوع سرمایه گذاری در زمان را توجیه نمی‌کند. اما برای کسانی که این کار را انجام می‌دهند، واقعاً ارزشش را دارد.

یکی دیگر از سوالات کلیدی برای گفتگوهای متنی این است که از چه نوع زبانی باید استفاده کنید. زبان گفتاری یا نوشتاری؟ زبانی که ما در گفتار روزمره استفاده می‌کنیم با زبانی که نویسندگان استفاده می‌کنند کاملاً متفاوت است. مستقیم تر، کمتر غنایی.

توصیه اکثر مربیان اسپیکینگ این است که به شدت به زبان گفتاری پایبند باشند. به این ترتیب می‌توان از صمیم قلب، در لحظه صحبت کرد. بالاخره این یک گفتار است نه نوشتن. مارتین لوتر کینگ نگفت: “روشنایی، قدرتمند، فراموش نشدنی، چشم اندازی است که امروز برای شما آورده ام.” گفت: خوابی دیدم.

دن گیلبرت، استاد دانشگاه هاروارد، به دانشجویان خود توصیه می‌کند که صحبت‌های خود را ابتدا در یک ضبط کننده صحبت کنند، سپس آنها را رونویسی کنند و از آن به عنوان پیش نویس اولیه سخنرانی خود استفاده کنند. چرا؟ زیرا وقتی مردم می‌نویسند، تمایل دارند از کلمات، عبارات، ساختار جمله و آهنگ‌هایی استفاده کنند که هیچ کس در گفتار طبیعی از آنها استفاده نمی‌کند. بنابراین وقتی با متن نوشتاری شروع می‌کنید و سپس سعی می‌کنید آن را برای اجرا تطبیق دهید، اساساً سعی می‌کنید یک شکل ارتباط را به شکل دیگری تبدیل کنید، و احتمال اینکه کیمیاگری شما شکست بخورد، وجود دارد.

و بسیاری دیگر از سخنرانان، همانطور که خواهیم دید، بر این باورند که بهترین راه برای “نوشتن” یک سخنرانی این است که سعی کنید آن را چندین بار با صدای بلند صحبت کنید.

اما، یک بار دیگر، این اشتباه است که در این مورد بیش از حد سفت و سخت باشیم. نویسندگان بزرگ می‌توانند نوع متفاوتی از صحبت‌ها را بیان کنند، صحبت‌هایی که در آن زبان از پیش نوشته ظریف تمام نکته است.

به این پاراگراف از یک سخنرانی به یاد ماندنی در TED2014 توسط اندرو سولومون نگاهی بیندازید:

ما به دنبال تجربیات دردناکی نیستیم که هویت ما را شکافته است، بلکه هویت خود را در پی تجربیات دردناک جستجو می‌کنیم. ما نمی‌توانیم عذاب بیهوده ای را تحمل کنیم، اما اگر باور داشته باشیم که هدفمند است، می‌توانیم درد بزرگی را تحمل کنیم. آسانی کمتر از مبارزه بر ما تأثیر می‌گذارد. ما می‌توانستیم بدون لذت‌هایمان، خودمان باشیم، اما نه بدون بدبختی‌هایی که جستجوی ما را برای یافتن معنا هدایت می‌کنند.

سلیمان نویسنده خارق العاده ای است و این نشان می‌دهد. این زبانی است که به طور طبیعی در یک ویژگی کتاب یا مجله ظاهر می‌شود، نه زبانی که به طور طبیعی در مکالمه یک به یک با یک دوست در یک بار استفاده می‌کنید. سرنخ‌ها در غزلیات زبان هستند – کلماتی مانند جفت و عذاب. این یک نوشته قدرتمند است و قرار است به این شکل شنیده شود. با وجود اینکه او از روی نت صحبت می‌کرد، اما قدرت غنایی زبان باعث شد احساس کنیم در دستان یک صنعتگر چیره دست هستیم. ما می‌خواستیم صحبت از قبل نوشته شده باشد. (به هر حال، اندرو به من گفت که در واقع اینگونه با دوستانش در بارها صحبت می‌کند. ای کاش می‌توانستم تماشاگر باشم.)

صحبت‌هایی مانند اندرو قابل خواندن است. شاید باید آنها را خواند. اما اگر این مسیر را طی می‌کنید، حتی اگر نویسنده‌ای واقعاً فوق‌العاده هستید، این افتخار را به مخاطبان خود بدهید که فیلمنامه‌تان را آن‌قدر خوب بشناسند که بتوانید در لحظه آن را حس کنید. معنی هر جمله تا جایی که می‌توانید به بالا نگاه کنید و تماس چشمی برقرار کنید. و شاید، اگر می‌خواهید لحظه‌ای تأثیرگذاری قدرتمند را به پایان اضافه کنید، اسکریپت خود را قبل از آخرین صفحه رها کنید. از سخنرانی دور شوید، یادداشت‌های خود را دور بریزید، به جلوی صحنه بروید و نتیجه را مستقیماً از قلب بگویید.

گفتگوهای بدون نسخه

این اصطلاح چشم انداز بزرگی را در بر می‌گیرد، از تبلیغات بداهه گرفته تا گفتگوهای پیچیده آماده و ساختار یافته همراه با تصاویری غنی. وجه مشترک همه آنها این است که در لحظه تحویل، شما سعی نمی‌کنید یک جمله از پیش نوشته شده خاص را به خاطر بیاورید. در عوض شما به موضوع فکر می‌کنید و به دنبال بهترین کلمات برای انتقال موضوع هستید. حداکثر، شما مجموعه‌ای از یادداشت‌ها دارید تا شما را از طریق عناصر اصلی سخنرانی راهنمایی کند.

برای بدون اسکریپت رفتن حرف‌های زیادی برای گفتن وجود دارد. می‌تواند تازه، زنده، واقعی به نظر برسد، مثل اینکه با صدای بلند فکر می‌کنید. اگر این راحت ترین سبک صحبت شماست، و اگر مطالبی را پوشش می‌دهید که برای شما بسیار آشناست، این ممکن است بهترین انتخاب شما باشد.

اما مهم است که اسکریپت نشده را از آماده نشده تشخیص دهیم. در یک سخنرانی مهم، هیچ بهانه ای برای دومی وجود ندارد. متأسفانه بسیاری از گفتگوهای بدون فیلمنامه منجر به توضیحات نیمه کاره، عدم توقیف، از دست رفتن عناصر کلیدی، و بیش از حد گیج کننده می‌شود.

بنابراین چگونه برای یک سخنرانی بدون فیلمنامه آماده می‌شوید؟ خیلی چیزها بستگی به نوع سفری دارد که قصد دارید مخاطب را به آن ببرید. صحبتی که حول یک داستان منفرد ساخته می‌شود بسیار آسان تر از بحثی است که در آن سعی می‌کنید یک توضیح پیچیده یا یک استدلال ظریف بسازید. اما کلید این فرآیند این است که به استعاره سفر برگردید و از خود بپرسید که هر مرحله از سفر چگونه به نظر می‌رسد. حداقل، یک برچسب برای هر مرحله می‌تواند مجموعه ای از نقاط گلوله یا یادداشت‌های ذهنی شما باشد.

شما همچنین به یک استراتژی برای جلوگیری از مشکلات آشکار چنین رویکردی نیاز دارید:

  1. که ناگهان نمی‌توانید، در لحظه، کلماتی را برای توضیح یک مفهوم کلیدی پیدا کنید. پادزهر: چندین نسخه از هر مرحله را در سفر خود با صدای بلند تمرین کنید تا زمانی که مطمئن شوید که وضوح ذهنی کاملی در مورد هر مرحله دارید.
  2. اینکه چیز مهمی را کنار بگذارید.ممکن است ارزش کار روی انتقالی از هر مرحله به مرحله بعدی را داشته باشد که باعث می‌شود سکانس به طور طبیعی اتفاق بیفتد. شاید متعهد شوید که آن عبارات انتقالی را به خاطر بسپارید یا آنها را به یادداشت‌های خود اضافه کنید.
  3. این که از زمان خود غلبه کنید.این برای سازمان دهندگان کنفرانس و همه سخنرانانی که شما را دنبال می‌کنند ناراحت کننده است. همچنین می‌تواند مخاطب شما را تحت فشار قرار دهد. انجامش نده تنها پادزهر A است. چندین بار صحبت را امتحان کنید تا مطمئن شوید که واقعاً می‌تواند در محدوده زمانی انجام شود. اگر نه، باید مواد را برش دهید. ب. در مورد تماشای ساعت منظم باشید و بدانید که وقتی نیمی از زمان شما گذشته است، چقدر باید پیش بروید. ج- یک سخنرانی آماده کنید که بیش از 90 درصد محدودیت زمانی شما نباشد.

یکی از وسوسه‌های بسیاری از سخنرانان این است که از اسلایدهای خود به عنوان عصا استفاده کنند. در بدترین حالت، این به معنای مجموعه ای از اسلایدهای ناراحت کننده پوشیده شده با متن و نقاط گلوله است که گوینده به سختی کار می‌کند. اکثر مردم تا به حال فهمیده‌اند که این یک راه واقعاً وحشتناک برای سخنرانی است. هر کلمه ای که شما صحبت می‌کنید و کسی قبلاً روی یک اسلاید دیده است، کلمه ای است که هیچ ضربه ای را به همراه ندارد. دیگه خبری نیست

مجموعه ای از اسلایدها با ساختار مناسب می‌تواند اعتماد به نفس شما را در ادامه صحبت افزایش دهد، اما این کار باید با ظرافت انجام شود. به عنوان مثال، می‌توانید یک تصویر جدید داشته باشید که به صورت موضوعی به هر عنصر در سخنرانی شما پیوند می‌دهد. اگر گیر کردید، به اسلاید بعدی بروید و باید شما را به مسیر اصلی بازگرداند. اما توجه داشته باشید که این ایده آل نیست. زمان بندی زیبای انتقال اسلاید می‌تواند تاثیر زیادی بر یک سخنرانی بیفزاید. شما اغلب باید قبل از اینکه یک اسلاید را فاش کنید، سعی کنید از رسیدن یک اسلاید مسخره کنید. و این ما را به آینده شهرها می‌رساند [کلیک کنید]، بسیار قدرتمندتر از [کلیک کنید] آه، بله. در ادامه می‌خواهم در مورد آینده شهرها صحبت کنم.

صادقانه بگویم، روش قدیمی مجموعه‌ای از یادداشت‌های منقطع که روی کارت‌ها دست نوشته می‌شوند، هنوز هم روشی مناسب برای حفظ مسیر خود است. از کلماتی استفاده کنید که یک جمله کلیدی یا عبارتی را آغاز می‌کند که مرحله بعدی را در سخنرانی شما آغاز می‌کند.

یک چیزی که باید درک کنید این است که اگر برای بررسی یک لحظه صحبت خود را مکث کنید، برای مخاطبان واقعاً مشکلی ایجاد نمی‌شود. ممکن است کمی احساس ناراحتی کنید. آنها نمی‌خواهند. نکته کلیدی این است که در مورد آن آرامش داشته باشید. وقتی سوپراستار دی جی مارک رونسون به TED2014 آمد، در این کار استاد بود. او در یک نقطه راه خود را گم کرد، اما به سادگی لبخند زد، به سمت یک بطری آب رفت، آن را جرعه جرعه جرعه جرعه جرعه جرعه جرعه جرعه خورد، به حضار گفت این عصای یادگاری اوست، یادداشت هایش را مطالعه کرد، دوباره جرعه جرعه جرعه جرعه جرعه نوشید و زمانی که دوباره شروع کرد، همه او را بیشتر دوست داشت

به هر حال، سخنرانان TED نظرات بسیار متفاوتی در مورد اینکه آیا یک فیلمنامه حفظ شده یا یک سخنرانی آماده در لحظه بهترین راه است، دارند.

الیزابت گیلبرت، نویسنده، محکم در اردوگاه سابق است.

من همیشه صحبت‌هایم را حفظ می‌کنم – یا حداقل تا جایی که بتوانم به حفظ کامل نزدیک می‌شوم. حفظ کردن به من احساس راحتی و امنیت می‌دهد. بداهه نوازی باعث می‌شود که من احساس آشفتگی و افشاگری کنم. صحبت کردن در جمع، حتی برای ما که از آن لذت می‌بریم، می‌تواند ترسناک باشد، و ترس می‌تواند شما را خالی کند. اما وقتی برای حفظ کردن یک سخنرانی سخت کار کرده ام، درست مثل یک شعر یا یک آهنگ، آنگاه می‌توانم به سادگی آنجا بایستم و آن را بخوانم، حتی زمانی که ذهن هشیار من در حال خالی شدن است. ترجیح می‌دهم اینطور به نظر برسم که انگار دارم چیزی را از حافظه می‌خوانم تا اینکه به نظرم راهم را گم کرده‌ام، یا انگار هیچ‌وقت برنامه‌ای نداشتم، یا اینکه نمی‌دانم در مورد چه چیزی صحبت می‌کنم. در طول اولین سخنرانی ام در TED، من آنقدر عصبی و آشفته بودم که ضمیر خودآگاه من در 5 دقیقه اول روی صحنه اصلاً کار نمی‌کرد. با این حال، خوشبختانه، حافظه عمیق مغز و دهانم هنوز کار می‌کرد، بنابراین کلمات دقیقاً همانطور که آنها را تمرین کرده بودم بیرون ریختند. با گذشتن دقایق و در حالی که در شیار آشنای صحبتم افتادم، توانستم آرام آرام آرام و گرم شوم و در اواسط سخنرانی، در واقع داشتم از خودم لذت می‌بردم و کمی بداهه می‌گفتم. اما حفظ دقیق آن چیزی بود که من را در آن حمله اعصاب اولیه ایمن نگه داشت. بنابراین، من به حفظ کردن چیزی شبیه آموزش رزمی یک سرباز فکر کردم. وقتی لحظه نبرد فرا می‌رسد، شما می‌خواهید با غریزه عمل کنید، نه با فکر آگاهانه. در واقع داشتم از خودم لذت می‌بردم و کمی بداهه می‌گفتم. اما حفظ دقیق آن چیزی بود که من را در آن حمله اعصاب اولیه ایمن نگه داشت. بنابراین، من به حفظ کردن چیزی شبیه آموزش رزمی یک سرباز فکر کردم. وقتی لحظه نبرد فرا می‌رسد، شما می‌خواهید با غریزه عمل کنید، نه با فکر آگاهانه. در واقع داشتم از خودم لذت می‌بردم و کمی بداهه می‌گفتم. اما حفظ دقیق آن چیزی بود که من را در آن حمله اعصاب اولیه ایمن نگه داشت. بنابراین، من به حفظ کردن چیزی شبیه آموزش رزمی یک سرباز فکر کردم. وقتی لحظه نبرد فرا می‌رسد، شما می‌خواهید با غریزه عمل کنید، نه با فکر آگاهانه.

آماندا پالمر موافق است:

من یک بداهه نواز ماهر هستم، اما گفتگوها جای بداهه نوازی نیست، به خصوص در صحنه ای مانند TED که محدودیت زمانی آن بسیار سخت است. به این فکر افتادم که جاهایی را بگذارم که بتوانم به خودم اجازه بدهم کمی هوس کنم و وافل بزنم، اما همانطور که می‌نوشتم، بازنویسی می‌کردم و تمرین می‌کردم، متوجه شدم که اگر کار را زودتر از موعد انجام دهم و وافل 40 ثانیه‌ای خود را در داخل تقطیر کنم، می‌توانم معنای بسیار بیشتری را منتقل کنم. یک قرص پروتئینی به اندازه لقمه 5 ثانیه ای.

Pam Meyer به من گفت که دلیل نوشتن یک سخنرانی این است که مطمئن شوید هر جمله مهم است:

می دانید چگونه وقتی سخنرانی می‌کنید، قسمت‌های خاصی را بیشتر از قسمت‌های دیگر دوست دارید؟ شما باید تک تک جمله‌ها را دوست داشته باشید. شما در واقع باید فیلمنامه و اسلایدهای خود را مرور کنید و این سوال را بپرسید: «آیا این برای پیشبرد پیام من ضروری است، و آیا واقعاً جالب است؟ آیا من عاشق گفتن این خط هستم؟» و تک تک جمله‌ها را بگذارید و از طریق تست اسلاید کنید. اگر چیزی در شمع شاید فرود آید. . . بیرون است

سلمان خان موضع دیگری دارد:

باور آنچه می‌گویید در زمان واقعی تأثیر بسیار بیشتری نسبت به گفتن کلمات دقیق دارد. من شخصاً تمایل دارم نکات مهمی را از آنچه می‌خواهم در مورد آن صحبت کنم فهرست کنم و سپس سعی می‌کنم آن ایده‌ها را به زبان طبیعی خود به اشتراک بگذارم، انگار که دارم با دوستانم پشت میز شام صحبت می‌کنم. نکته کلیدی این است که ذهن خود را روی ایده‌ها متمرکز کنید و اجازه دهید کلمات از بین بروند. مخاطب می‌داند چه زمانی به آنچه می‌گویید فکر می‌کنید، در مقابل زمانی که فیلمنامه‌ای را حفظ کرده‌اید.

استیون جانسون موافق است.

در تمام سخنرانی‌های TED خود، خیلی عمداً آنها را حفظ نکردم، دقیقاً به این دلیل که مخاطب می‌تواند متن حفظ شده را خیلی واضح بشنود، و این ماهیت خودانگیختگی و درگیرانه صحبت کردن با یک مخاطب زنده را از بین می‌برد. مشکل دیگر یک سخنرانی حفظ شده این است که وقتی شکست می‌خورد، به طرز فاجعه باری شکست می‌خورد. اگر فقط صحبت می‌کنید، از یک طرح کلی پیروی می‌کنید، اگر کمی لغزش کنید و یک قطعه کوچک را فراموش کنید، به سختی برای کسی غیر از شما قابل توجه است. اما اگر چیزی را از حفظ می‌خوانید و یک جای خالی می‌کشید، احتمالاً جایی برای رفتن ندارید. مثل این است که تله پرومتر ذهنی شما یخ زده است.

یکی از بااستعدادترین سخنرانان جهان، سر کن رابینسون نیز در این اردو حضور دارد. او به من گفت که چندین بخش از سخنرانی پرفروش TED او در مورد خلاقیت در همان لحظه بداهه ساخته شده است.

مردم باید هر کاری را انجام دهند که آنها را روی صحنه راحت کند و به آرامش آنها کمک کند. اگر حفظ کردن کار می‌کند، باید این کار را انجام دهند. این برای من نیست. یکی از اولویت‌های من در سخنرانی برقراری ارتباط شخصی با مخاطب است و برای انجام آن فضایی برای بداهه‌گویی می‌خواهم. چه ده نفر باشد چه ده هزار نفر، یک سمینار یا یک گردهمایی، من احساس می‌کنم ضروری است که با مردم صحبت کنم، نه با آنها، و در انجام آن صادق باشیم. با این حال، من مذاکرات را با دقت برنامه ریزی می‌کنم. وقتی روی صحنه می‌روم، همیشه می‌دانم قبل از پیاده شدن دوباره چه می‌خواهم بگویم. اما من همچنین می‌خواهم امروز در این اتاق با این افراد ارتباط برقرار کنم. مهم نیست قبلاً در چند اتاق صحبت کرده ام، مخاطبان امروزی همیشه جدید و متفاوت هستند.

در همین حال، دن گیلبرت فکر می‌کند که این یکی/یا نیست. اول از همه او یک فیلمنامه برای سخنرانی‌های خود می‌نویسد (دقت کند که از انگلیسی گفتاری استفاده کنید).

اما بعد، وقتی آنها را تحویل می‌دهم، به فیلمنامه‌ای که نوشته‌ام نمی‌چسبم. پس چرا آنها را می‌نویسم؟ چون نوشتن داستان به این صورت است که متوجه می‌شوید سوراخ‌ها کجا هستند! یک سخنرانی عالی هم متنی و هم بداهه است. دقیقاً مانند اجرای جاز عالی است: اول، افتتاحیه و اختتامیه همیشه کاملاً فیلمنامه است. دوم، ساختار کلی به طور کامل قبل از بوق اول مشخص می‌شود. اما سوم، چیزی که جاز را جذاب و گیرا می‌کند این است که در وسط یک آهنگ همیشه نقطه ای (یا چندین نقطه) وجود دارد که در آن نوازنده می‌تواند از متن خارج شود و به طور خود به خود چیزی خلق کند که حال و هوای آن مخاطب خاص را در آن آهنگ به تصویر بکشد. اتاق در آن لحظه خاص از زمان بازیکن می‌تواند چند لحظه برای انجام این کار وقت بگذارد، اما همیشه باید بداند که چه زمانی به خانه بیاید و همیشه باید بداند خانه کجاست. یک سخنرانی کاملاً بداهه مانند فری جاز است: تقریباً هر بار که اتفاق می‌افتد، یک نفرت مطلق است. یک سخنرانی کاملاً متنی مانند یک کنسرت موسیقی کلاسیک است: پیچیده، عمیق و بدون نقص اجرا می‌شود، اما اغلب به اندازه‌ای قابل پیش‌بینی است که مخاطب را به خواب می‌برد، زیرا از همان ابتدا می‌دانست که هیچ غافلگیرکننده‌ای وجود نخواهد داشت.

و روری ساترلند، مرشد تبلیغاتی نیز بهترین‌های هر دو جهان را توصیه می‌کند:

فکر می‌کنم چرچیل این را گفت: «سخنان بداهه خود را تکرار کنید.» یا حداقل برای چند نکته اختیاری در صحبت خود جای خالی بگذارید. اگر همه چیز در یک سخنرانی به شکلی کاملاً گام به گام به پایان خود منتهی شود، برای منطق امتیاز کسب می‌کند، اما می‌تواند به مخاطب این احساس را بدهد که گویی در یک راهپیمایی اجباری به جای یک پیاده روی خوشایند و همراه بوده است.

نتیجه نهایی این است: اکثر سخنرانان TED در واقع کل سخنرانی خود را فیلمنامه می‌نویسند و آن را به خاطر می‌سپارند، و تمام تلاش خود را می‌کنند تا از حفظ کردن آن جلوگیری کنند. اگر برای انجام این کار وقت دارید، و از دره رباتیک عجیب و غریب عبور می‌کنید، احتمالاً بهترین حالت را به شما می‌دهد تا همه آنچه را که می‌خواهید بگویید و از تله‌های معمول یک سخنرانی حفظ شده دوری کنید. اما اگر زمان لازم برای حفظ واقعی را ندارید تا زمانی که صحبت به صورت ماهیت دوم باشد، یا اگر از قبل می‌دانید که این نحوه سخنرانی عالی نیست، لطفاً این مسیر را دنبال نکنید.

نکته کلیدی این است که حالتی را پیدا کنید که می‌توانید نسبت به آن اطمینان داشته باشید و به آن متعهد شوید.

اگر این انتخاب کمی استرس زا به نظر می‌رسد، در اینجا چند خبر خوب وجود دارد: با شروع تمرین، تفاوت بین دو حالت شروع به محو شدن می‌کند. نقاط شروع ممکن است متفاوت باشد، اما در هر دو مورد، شما با یک سخنرانی به پایان می‌رسید که با دقت آماده شده و با شور و اشتیاق ارائه شده است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید