1. معرفی
پرداختن به مسائل جهانی مانند
محیط زیست،
آب و هوا و اپیدمیولوژی برای سیاستگذاری یا تصمیمگیری مربوط به برنامهریزی فضایی و توسعه پایدار نیازمند اطلاعات مکانی است که شامل انواع ویژگیهای جغرافیایی در هر سطح از جزئیات است. در علم اطلاعات جغرافیایی، اصطلاح تعمیم نقشه برای رفع این نیاز ابداع شده است [ 1 ، 2 ، 3 ، 4 ]. به زبان ساده، تعمیم نقشه، بخشهای اساسی اصلی دادههای منبع یا نقشه را در سطوح مختلف جزئیات نگه میدارد، بنابراین عناصر با ویژگیهای حیاتی کمتر را حذف میکند [ 5 ، 6 ]]. به عبارت دیگر، هدف از تعمیم کاهش محتویات یا پیچیدگی یک نقشه یا داده ها برای نشان دادن درست ویژگی(های) جغرافیایی به میزان کمتری است. تعمیم ارتباط نزدیکی با مقیاس نقشه دارد که به نسبت بین اندازه گیری روی نقشه و اندازه گیری در واقعیت اشاره دارد [ 7 ]. با کاهش مقیاس، ساده کردن و/یا حذف برخی از اشیاء جغرافیایی برای قابل تشخیص کردن ویژگی های نقشه اجتناب ناپذیر است.
تعمیم یک شی جغرافیایی را می توان به عنوان کاهش عناصر هندسی آن (به عنوان مثال، نقاط، خطوط، و چندضلعی) درک کرد. سادهترین راه برای انجام سادهسازی، حذف نقاط در یک بازه زمانی مشخص است (یعنی هر n
نقطه ، [ 8 ]). با این حال، ممکن است اغلب در حفظ شکل اصلی شکست بخورد زیرا از شکل جهانی شی و روابط همسایه بین عناصر هندسی حاوی آن غفلت می کند. به منظور حفظ شکل اولیه در سطوح درشتتر، مطالعات مرتبط در چندین دهه گذشته از دیدگاههای مختلف، از جمله کوچکترین اجسام مرئی [ 9 ]، ناحیه مؤثر [ 10 ]،
سازگاری توپولوژیکی [ 11 ] کمک بزرگی کردند.]، زوایای انحراف و باندهای خطا [ 12 ]، انحنای شکل [ 13 ]، سیستمهای چند عاملی (پروژه AGENT؛ [ 14 ، 15 ])، و راهحلهای ریاضی مانند روش گرادیان مزدوج [ 16 ]، مبتنی بر فوریه تقریب [ 17 ]، و غیره. مخزن انباشته روشها و الگوریتمهای سادهسازی راهحلهای مفیدی را برای حفظ شکل هسته بر اساس معیارهای مختلف ارائه میدهند، اما آنها به ندرت نتایج سادهسازی شده مؤثر را با مقیاسهای نقشه مرتبط میکنند.
در سال های اخیر، هندسه فراکتال [ 18 ] به عنوان پارادایم جدید برای تعمیم نقشه پیشنهاد شده است. نورمانت و تریکو [ 19 ] یک الگوریتم مبتنی بر بدنه محدب برای ساده سازی خط طراحی کردند در حالی که ابعاد فراکتال را برای مقیاس های مختلف حفظ کردند. لام [ 20 ] اشاره کرد که فراکتال ها می توانند الگوهای فضایی را مشخص کنند و به طور موثر روابط بین
ویژگی های جغرافیایی و مقیاس ها را نشان دهند. جیانگ و همکاران [ 5] یک قانون جهانی برای تعمیم نقشه ایجاد کرد که کاملاً در چارچوب تفکر فراکتال-هندسی است. این قانون جهانی است زیرا چیزهای کوچک بسیار بیشتری نسبت به چیزهای بزرگ در سطح جهان در فضای جغرافیایی و در مقیاس های مختلف وجود دارد. این واقعیت نسبت نامتعادل بین چیزهای بزرگ و کوچک – همچنین به عنوان ماهیت فراکتال ویژگی های جغرافیایی شناخته می شود – به عنوان قانون مقیاس بندی فرموله شده است [ 21 ، 22 ، 23 ]. جیانگ با الهام از ساختار فراکتالی ذاتی و آمار مقیاس بندی ویژگی های جغرافیایی [ 24 ]] پیشنهاد کرد که یک نقشه در مقیاس بزرگ و نقشه مقیاس کوچک آن یک رابطه بازگشتی یا تودرتو دارند و نسبت بین مقیاس های بزرگ و کوچک نقشه باید با نسبت مقیاس بندی تعیین شود. در این رابطه، ماهیت فراکتال یا قانون مقیاسبندی میتواند تا حدی به راهنمایی بهتری از تعمیم نقشه نسبت به قانون رادیکال تاپفر [ 25 ]، با توجه به آنچه که باید تعمیم داده شود و میزانی که میتوان آن را تعمیم داد، بیان کرد. تعمیم یافته است.
برای مشخص کردن ماهیت فراکتالی ویژگیهای جغرافیایی، یک طرح طبقهبندی جدید به نام شکستگیهای سر/دم [ 26 ] و متریک القایی آن، شاخص ht [ 27 ] میتواند به طور موثر برای به دست آوردن سلسلهمقیاسبندی تعداد زیادی از کوچکترین، تعداد بسیار کمی از بزرگترین، استفاده شود. و برخی در بین کوچکترین و بزرگترین (جزئیات بیشتر را در بخش 2.2 و ضمیمه A ببینید). سلسلهمراتب مقیاسبندی ناشی از شکستگیهای سر/دم میتواند منجر به تعمیم خودکار نقشه از یک ویژگی نقشه ریز دانه به مجموعهای از نقشههای درشتتر شود. بر اساس یک سری از مطالعات قبلی، شیوههای نقشهبرداری یا به طور خاص تعمیم نقشه، میتواند به عنوان فرآیندهای سر و دم به کار رفته برای ویژگیها یا دادههای جغرافیایی در نظر گرفته شود. این نوع تفکر در ادبیات مورد توجه فزاینده ای قرار گرفته است (به عنوان مثال، [ 28 , 29 , 30 , 31 , 32]). با این حال، با توجه به اینکه تفکر هندسی فراکتال، به ویژه پیوند دادن با سلسله مراتب مقیاس خود ویژگی نقشه، هنوز برای تعمیم نقشه نسبتاً جدید است، مشکل عملی فقدان ابزاری برای تسهیل محاسبه معیارهای فراکتالی مرتبط است که بتواند فرآیند تعمیم نقشه را هدایت کند. .
هدف کار حاضر توسعه چنین ابزاری برای پیشبرد کاربرد تفکر فراکتال-هندسی در شیوههای تعمیم نقشه است. مشارکتهای این مقاله را میتوان برحسب سه جنبه اصلی آن توصیف کرد: (1) معیارهای هندسی مورد استفاده در مطالعه قبلی [ 5 ] را به سه الگوریتم سادهسازی چندضلعی دیگر معرفی کردیم. (2) ما متوجه شدیم که الگوی فراکتالی یک ویژگی چند ضلعی در همه جا در الگوریتمهای انتخاب شده وجود دارد که توسط آمار مقیاسبندی معیارهای هندسی از همه انواع نشان داده میشود. و (3) ابزار توسعهیافته (PolySimp) میتواند استخراج خودکار یک نمایش چندمقیاسی از یک ویژگی چند ضلعی را بر اساس شکستگیهای سر/دم و ht-index القا شده آن امکانپذیر کند.
بقیه این مقاله به شرح زیر سازماندهی شده است. بخش 2 روشهای سادهسازی چند ضلعی مرتبط را مرور میکند و کاربرد سلسلهمراتب مقیاسبندی را در آن نشان میدهد. بخش 3 ابزار PolySimp را در رابطه با رابط کاربری، عملکرد و ملاحظات الگوریتمی آن معرفی می کند. در بخش 4 ، سادهسازی خط ساحلی بریتانیا با استفاده از الگوریتمهای معرفیشده انجام شده و مقایسههایی بین الگوریتمهای مختلف و معیارهای هندسی انجام شده است. بحث در بخش 5 و در ادامه با نتیجه گیری در بخش 6 ارائه شده است.
2. روش ها
این ابزار بر روی ساده سازی چند ضلعی تمرکز دارد که یکی از شاخه های اصلی در زمینه تعمیم نقشه است. همانطور که در ادبیات GIS [ 33 ] تعریف شده است، ساده سازی چند ضلعی با نمادشناسی گرافیکی سر و کار دارد، که منجر به فرآیند ساده سازی یک ویژگی چند ضلعی می شود که منجر به نمایش فضایی چند مقیاسی می شود [ 34 ]. با توجه به مستندات نرم افزار ArcGIS [ 35 ] (ESRI 2020) و پلتفرم های منبع باز مانند CartAGEn [ 36 ، 37 ]، واحد هندسی یک ویژگی چند ضلعی که باید ساده شود بر اساس نقاط، خم ها و سایر واحدهای سطحی آن دسته بندی می شود. به ترتیب مثلث و بدنه محدب.
رایج ترین الگوریتم حذف نقطه احتمالاً
الگوریتم داگلاس-پیکر (DP) است [ 38]، که می تواند به طور موثر شکل اساسی یک چند خط را با یافتن و حفظ نقاط مشخصه و در عین حال حذف سایر موارد بی اهمیت حفظ کند. این الگوریتم به صورت بازگشتی اجرا می شود. با شروع با یک قطعه با پیوند دو انتهای یک چندخط، نقطه ای را با حداکثر فاصله از آن پاره خط تشخیص می دهد. اگر فاصله کمتر از یک آستانه معین باشد، نقاط بین انتهای قطعه حذف خواهند شد. در غیر این صورت، دورترین نقطه را نگه می دارد و آن را با انتهای هر بخش وصل می کند و مراحل قبلی را در قسمت های جدید ایجاد شده تکرار می کند. این الگوریتم زمانی متوقف میشود که تمام فاصلههای حداکثر شناساییشده کمتر از آستانه دادهشده باشد. الگوریتم DP را می توان با تقسیم یک چند ضلعی به دو قسمت (چپ و راست یا بالا و پایین) اعمال کرد. یکی از راههای تقسیم عینی یک چند ضلعی، استفاده از قطعهای است که دورترین جفت نقطه را به هم مرتبط میکند، مانند خط مورب یک مستطیل. به این ترتیب، هر قسمت از یک چند ضلعی را می توان به عنوان یک چند خط پردازش کرد که الگوریتم DP می تواند روی آن اعمال شود.
Visvalingam و Whyatt [ 10 ] که از رویکرد حذف نقطه تکامل یافته اند، یک روش مبتنی بر مثلث (VW) را برای انجام ساده سازی ارائه کردند. هر مثلث مربوط به یک راس و دو همسایه مستقیم آن است، به طوری که اهمیت یک راس را می توان با اندازه مثلث مربوط به آن اندازه گیری کرد. بنابراین، فرآیند ساده سازی چند ضلعی به طور مکرر آن راس های بی اهمیت (مثلث های کوچک) را حذف می کند. این روش با استفاده از صافی، چولگی و تحدب مثلث بیشتر بهبود یافت [ 39 ]. بعدها، وانگ و مولر [ 40] الگوریتم ساده سازی خم (BS) را پیشنهاد کرد که خم ها را به عنوان واحدهای اساسی برای ساده سازی چند خط/چند ضلعی برای حفظ بهتر شکل نقشه برداری چند خط/چند ضلعی تعریف می کند. به بیان ساده، یک خط/چند ضلعی از خم های متعددی ساخته شده است که هر کدام از مجموعه ای از نقاط متوالی با علامت زوایای خمشی یکسان تشکیل شده است. سپس فرآیند ساده سازی زیر تبدیل به حذف بازگشتی خم هایی می شود که ویژگی های هندسی آنها اهمیت کمی دارد.
یکی دیگر از الگوریتم های مبتنی بر واحد منطقه ای، تجزیه سلسله مراتبی یک چندضلعی است (HD; [ 41 ]). این یک شی چند ضلعی را به مجموعه ای از مستطیل های حداقل محدود یا بدنه های محدب تجزیه می کند. این الگوریتم همچنین به صورت بازگشتی کار می کند. در هر تکرار، یک بدنه محدب برای هر جزء چند ضلعی می سازد، سپس تفریق/تفاوت بین مؤلفه چند ضلعی و همتای محدب آن را استخراج می کند و از آن در تکرار بعدی استفاده می کند تا زمانی که جزء چند ضلعی به اندازه کافی کوچک شود یا درجه محدب آن بزرگتر از یک باشد. آستانه از پیش تعیین شده در نهایت، تمام بدنه های محدب مشتق شده در یک ساختار درختی ذخیره می شوند و با یک عدد تکرار مربوطه مشخص می شوند. بر اساس هندسه های پایه ساخت یافته، می توانیم چند ضلعی اصلی را با استفاده از معادله زیر استخراج کنیم:
که در آن k عدد تکرار و آکبدنه محدب است که در تکرار k تنظیم شده است.
الگوریتم تجزیه سلسله مراتبی انتقال تدریجی یک شی چند ضلعی را فراهم می کند. با توجه به این معادله، میتواند یک شی چند ضلعی را در سطوح مختلف جزئیات با افزودن یا تفریق یک مجموعه بدنه محدب در تکرار مرتبط به دست آورد. توجه داشته باشید که مطالعه حاضر فقط یک بدنه محدب را برای توضیح بیشتر در نظر گرفته است.

2.2. ساده سازی چند ضلعی با استفاده از سلسله مراتب مقیاس ذاتی آن
این مطالعه برای انجام تعمیم بر اساس سلسله مراتب مقیاس بندی یک ویژگی چندضلعی بر روش شکستگی سر/دم تکیه داشت. شکستن سر/دم در ابتدا به عنوان یک روش طبقه بندی برای داده ها با توزیع دم سنگین [ 26 ] توسعه یافت. با توجه به دادههایی با توزیع دم سنگین، میانگین حسابی دادهها را به سر (درصد کوچک با مقادیر بالاتر از میانگین، به عنوان مثال، <40 درصد) و دم (درصد بزرگ با مقادیر کمتر از میانگین) تقسیم میکند. به این ترتیب، به طور بازگشتی قسمت سر را به یک سر و دم جدید جدا کرد تا اینکه مفهوم مقادیر بسیار کوچکتر از مقادیر بزرگ نقض شد. تعداد دفعاتی که می توان تقسیم سر/دم را به اضافه 1 اعمال کرد، شاخص ht است [ 27 ]]. به عبارت دیگر، ht-index تعداد دفعاتی را نشان میدهد که الگوی مقیاسبندی عناصر بسیار کوچکتر از عناصر بزرگ تکرار میشود، بنابراین سلسلهمراتب مقیاسبندی دادهها را به تصویر میکشد. در مجموع، دادههایی با توزیع دنبالهدار به طور ذاتی دارای یک سلسله مراتب مقیاسبندی هستند که برابر با مقدار شاخص ht است: تعداد الگوهای تکرارشونده چیزهای کوچکتر از موارد بزرگ در دادهها.
با سلسله مراتب مقیاس بندی، تعمیم نقشه را می توان با استفاده از شکست های سر/دم با انتخاب بازگشتی قسمت سر به عنوان نتیجه تعمیم یافته در سطح بعدی انجام داد تا زمانی که قسمت سر دیگر دم سنگین نباشد [ 5 ]. صرفاً به این دلیل است که هد شبیه به کل مجموعه داده است که دارای یک سلسلهمراتب مقیاسپذیر است. اجازه دهید از دانهی برف Koch برای نشان دادن نحوه عملکرد شکستن سر/دم برای سادهسازی چند ضلعی استفاده کنیم. شکل 1دانه برف اصلی را نشان می دهد که شامل 64 مثلث متساوی الاضلاع با اندازه های مختلف است. به طور دقیق تر، 48، 12، 3، و 1 مثلث با طول لبه های 1/27، 1/9، 1/3 و 1 وجود داشت. طول لبه هر مثلث بدیهی است که از توزیع دم سنگین پیروی می کند. بنابراین، میتوانیم سادهسازی چند ضلعی را با استفاده از شکافهای سر/دم بر اساس طول لبه انجام دهیم. میانگین اول این است متر1=1×1+3×13+12×19+48×12764= 0.08، که مثلث ها را به 16 مثلث بالا تقسیم می کند متر1و 48 مثلث زیر متر1. بنابراین، آن 16 مثلث نمایانگر قسمت سر هستند (16/64 = 0.25، <40%) و به عنوان اولین نتیجه تعمیم یافته انتخاب شدند ( شکل 1 ). بقیه را می توان به همین ترتیب انجام داد. میانگین دوم متر2=1×1+3×13+12×19160.21 = به به دست آوردن یک نتیجه ساده تر شامل سر جدید با چهار مثلث کمک کرد ( شکل 1 ). در نهایت، تنها یک مثلث بالاتر از میانگین سوم وجود داشت متر3=1×1+3×134= 0.5، که آخرین نتیجه ساده شده بود ( شکل 1 ). می توان مشاهده کرد که سه سطح تعمیم در طول فرآیند شکستن سر/دم به دست آمد که با سلسله مراتب مقیاس بندی همه مثلث ها سازگار بود.
همانطور که مثال بالا نشان می دهد، شکستن سر/دم راهی موثر و ساده برای ساده کردن یک شی چند ضلعی است که سلسله مراتب مقیاس بندی را دارد. با این حال، دانهی برف کوخ فقط یک مدل ریاضی تحت تفکر فراکتالی است تا یک چندضلعی واقعی. سپس این سوال مطرح میشود که چگونه میتوانیم چنین الگوی مقیاسبندی یک چندضلعی معمولی را که درک سلسلهمراتب مقیاسبندی آن بسیار دشوارتر از دانهی برف کوخ است، تشخیص دهیم. در اینجا ما سه معیار هندسی را معرفی کردیم: x، d، و مساحت هر جسم چندضلعی که بر دو الگوریتم فوق الذکر تکیه دارد.
مطالعات قبلی (به عنوان مثال، [ 5 ، 42 ]) سه معیار ذکر شده را بر اساس الگوریتم DP پیشنهاد کرده اند. همانطور که شکل 2 a نشان می دهد، x فاصله دورترین نقطه C از قطعه ای است که دو انتهای یک چند خط (AF) را به هم متصل می کند. d طول بخش AF است. و مساحت برابر است با مساحت مثلث ACF (x*d/2). در این مطالعه، ما این سه معیار را برای روشهای VW، BS و HD نیز با توجه به نوع واحدهای سادهسازی منطقهای خود محاسبه کردیم. با در نظر گرفتن روش HD به عنوان مثال، همانطور که می دانیم چند ضلعی به مجموعه ای از بدنه های محدب تجزیه می شود، این سه معیار را می توان به صورت شکل 2 تعریف کرد.b نشان می دهد: x دورترین نقطه C از طولانی ترین لبه بدنه محدب (AE) است. d طول بلندترین لبه AE است. و مساحت بدنه محدب ABCDE است.
هر سه معیار چهار الگوریتم به صورت بازگشتی مشتق شده اند. جیانگ و همکاران [ 5 ] نشان داد که معیارهای x و x/d بر اساس روش DP، توزیع دم سنگینی را نشان میدهند. بنابراین، هر سه معیار روش DP که روی ویژگی چند ضلعی اعمال میشوند، با یک سلسله مراتب مقیاسبندی واضح هستند. برای سه الگوریتم دیگر، اندازه واحد سادهسازی منطقهای مشتقشده نیز تمایل به توزیع دم بلند دارد ( شکل A1 را در پیوست A ببینید.). در اینجا دوباره از روش HD برای مثال استفاده کردیم: با توجه به اینکه چند ضلعی اصلی به اندازه کافی پیچیده بود، نواحی تمام بدنههای محدب بهدستآمده بهطور اجتنابناپذیری دارای سلسلهمراتب مقیاسبندی هستند، همانطور که دو معیار دیگر از آنجایی که همبستگی زیادی با مساحت داشتند. برای توصیف شهودی تر، دانه برف Koch دوباره به عنوان یک نمونه کار استفاده شد.
شکل 3 تجزیه دانه های برف کوچ را مطابق با رابطه (1) نشان می دهد. این فرآیند در تکرار 2 متوقف می شود زیرا تمام اجزای چند ضلعی به شکل مثلث هستند که درجه محدب آن 1 است. در مجموع 67 بدنه محدب وجود داشت. به وضوح می توان مشاهده کرد که بدنه های محدب کوچک بیشتر از بدنه های بزرگ هستند. اگر بر روی ناحیه این بدنه های محدب شکاف های سر/دم اعمال کنیم، می توان دریافت که الگوی پوسته پوسته شدن دو بار تکرار می شود. توجه داشته باشید که دانههای برف کخ بسیار پیچیدهتر از چند ضلعی نقشهکشی بود که معمولاً بیش از 10 تکرار داشت. در این راستا، ما میتوانیم الگوی پوسته پوستههای محدب تجزیه شده یک جسم چندضلعی را از طریق x، d و ناحیه بر اساس الگوریتم HD تشخیص دهیم. این اصل برای روش های VW و BS نیز کار می کند.
3. توسعه یک ابزار نرم افزاری: PolySimp
در حال حاضر ابزارهای کمی وجود دارد که با استفاده از چهار الگوریتم از منظر فراکتال ساده سازی چند ضلعی را به راحتی انجام دهیم. برای پرداختن به این موضوع، ما یک ابزار نرم افزاری (به نام PolySimp) در این مطالعه برای تسهیل محاسبه سه معیار معرفی شده و اجرای تعمیم ایجاد کردیم ( شکل 4).). این ابزار نرم افزاری با Microsoft Visual Studio 2010 با Tools for Universal Windows Apps پیاده سازی شد. تابع تعمیم توسط انواع داده ArcEngine و رابط های NET Framework 4.0 انجام شد. ابزار نرم افزار برای انجام عملکردهای زیر طراحی شده است. اولین تابع یک تابع ورودی است. ابزار باید قادر باشد (الف) یک داده چند ضلعی را بارگذاری کند و (ب) نتایج را به نمایشگر نقشه داخلی ارائه دهد. فایل های داده را می توان در قالب Shapefile تهیه کرد که بیشترین استفاده را در محیط GIS فعلی دارد. تابع دوم تابع خروجی است که بر اساس معیارهای انتخاب شده، نتیجه ساده سازی چند ضلعی را تولید می کند. یعنی الگوریتم، نوع اندازه گیری و سطح جزئیاتی که باید تعمیم داده شود. وقتی تعمیم کامل شد، نتیجه در پانل دوم در سمت راست نشان داده شده است. این ابزار نرم افزاری را می توان درمواد تکمیلی .
همانطور که برای ملاحظات الگوریتمی، ابزار نرم افزار ساده سازی چند ضلعی را با اعمال روش شکستن سر/دم برای هر یک از سه معیار به ترتیب انجام می دهد. نمودارهای جریان در شکل 5کل روش نحوه اجرای توابع توسط ابزار را ارائه دهید. با توجه به یک سری مقادیر برای هر یک از سه معیار (x، d، و مساحت) از طریق چهار الگوریتم، ابتدا آن واحدهای سادهکننده را تولید کردیم. به عنوان مثال، نقاط، خم ها، مثلث ها، یا بدنه محدب. برای واحدهای منطقه، ما مطمئن شدیم که واحدهای سادهسازی مشتقشده در بهترین سطح به خاطر مقیاسبندی محاسبات سلسله مراتبی هستند. از آنجایی که فولکسواگن میتواند هر مثلث را با هر نقطه مرتبط کند، ما فقط قوانین الگوریتمهای BS و HD را تعیین میکنیم: برای BS، تا زمانی که علامت زاویه عطف تغییر میکند، خم را تشخیص میدهیم، به طوری که کوچکترین خم میتواند یک مثلث باشد. برای HD، شرط توقف را در تجزیه یک چند ضلعی تنظیم می کنیم که به موجب آن هر جزء چند ضلعی تجزیه شده باید دقیقاً محدب باشد، صرف نظر از اینکه چقدر کوچک است. سپس، ما آن واحدهای سادهسازی را که مقادیر آنها بزرگتر از میانگین (در قسمت سر) بودند، حفظ کردیم، واحدهایی را که مقادیر کوچکتر از میانگین داشتند (در دم) حذف کردیم. ما معتقد بودیم که آنها بخش مهمی از یک چند ضلعی هستند و نگهداری بازگشتی آنها می تواند به حفظ شکل هسته در سطوح مختلف کمک کند. این روند ادامه داشت تا زمانی که قسمت سر دیگر اقلیت نبود (> 40٪). هر بار که یک چند ضلعی ساده شده تولید می شد، قسمت سر دوباره محاسبه می شد. توجه داشته باشید که هنگام ادغام بدنه های محدب در قسمت سر با استفاده از روش HD، اضافه یا تفریق بدنه محدب به تعداد تکرار آن بستگی دارد (به معادله (1) مراجعه کنید). ما معتقد بودیم که آنها بخش مهمی از یک چند ضلعی هستند و نگهداری بازگشتی آنها می تواند به حفظ شکل هسته در سطوح مختلف کمک کند. این روند ادامه داشت تا زمانی که قسمت سر دیگر اقلیت نبود (> 40٪). هر بار که یک چند ضلعی ساده شده تولید می شد، قسمت سر دوباره محاسبه می شد. توجه داشته باشید که هنگام ادغام بدنه های محدب در قسمت سر با استفاده از روش HD، اضافه یا تفریق بدنه محدب به تعداد تکرار آن بستگی دارد (به معادله (1) مراجعه کنید). ما معتقد بودیم که آنها بخش مهمی از یک چند ضلعی هستند و نگهداری بازگشتی آنها می تواند به حفظ شکل هسته در سطوح مختلف کمک کند. این روند ادامه داشت تا زمانی که قسمت سر دیگر اقلیت نبود (> 40٪). هر بار که یک چند ضلعی ساده شده تولید می شد، قسمت سر دوباره محاسبه می شد. توجه داشته باشید که هنگام ادغام بدنه های محدب در قسمت سر با استفاده از روش HD، اضافه یا تفریق یک بدنه محدب به تعداد تکرار آن بستگی دارد (به معادله (1) مراجعه کنید).
4. مطالعه موردی و تجزیه و تحلیل
خط ساحلی بریتانیا به عنوان مطالعه موردی برای نشان دادن نحوه عملکرد PolySimp انتخاب شد. از آنجایی که شکل خط ساحلی بریتانیا (قطعاً یا به طور کامل) به طور گسترده به عنوان مطالعات موردی برای DP، BS و VW مورد استفاده قرار گرفته است، ما از آن برای نشان دادن اینکه چگونه سلسلهمراتب مقیاسبندی میتواند برای سادهسازی چند ضلعی اعمال شود و بر این اساس مقایسه کنیم، استفاده کردیم. ما سلسله مراتب مقیاس را از DP، BS، VW، و HD با داده های منبع بهتر که حاوی 23601 راس (تقریبا 10 برابر بیشتر از مورد استفاده شده توسط [ 5 ]) با استفاده از PolySimp بود استخراج کردیم. هر دو تعداد واحدهای ساده کننده برای DP و VW 23601 بود که با تعداد رئوس مطابقت داشت. برای BS و HD، به ترتیب 10883 خم و 10639 بدنه محدب وجود داشت ( شکل 6 ). میز 1میانگین زمان اجرای هر سطح از جزئیات را بین روش های مختلف ساده سازی نشان می دهد. شایان ذکر است که استخراج بدنه محدب و بازسازی چند ضلعی ساده شده برای الگوریتم HD هزینه بیشتری نسبت به سه الگوریتم دیگر داشت، زیرا به بسیاری از عملیات اتحاد/تفاوت چند ضلعی نیاز دارد. پس از آزمایش با داده های منبع با محاسبه سه پارامتر آن واحدهای ساده کننده برای هر الگوریتم، تجزیه و تحلیل مقیاس را انجام دادیم و متوجه شدیم که همه آنها حداقل چهار سطح سلسله مراتبی مقیاس بندی دارند، به این معنی که الگوی اندازه های کوچک بسیار بیشتر از اندازه های بزرگ است. کمتر از سه بار عود کرد ( جدول 2 ). به عبارت دیگر، ما یک الگوی فراکتال یا مقیاس جهانی از ویژگی چند ضلعی را در چهار الگوریتم سادهکننده مشاهده کردیم.
سطوح سلسله مراتبی مقیاس با سطوح جزئیات خط ساحلی مطابقت دارد. پنج سطح بالای چند ضلعی های ساده شده از چهار الگوریتم در شکل 7 ارائه شده است. با توجه به انواع مختلف واحدهای هندسی، تعداد رئوس منبع حفظ شده در هر سطح به طور چشمگیری از الگوریتمی به الگوریتم دیگر متفاوت است ( جدول 3)). به طور خاص، روش BS بیشترین امتیاز را حفظ می کند (به طور متوسط تقریباً 45٪ از امتیازات در هر سطح حفظ می شود) و به دنبال آن VW (36٪)، HD (35٪) و DP (23٪) قرار دارند. برای هر الگوریتم، باید تاکید کرد که اگر از ناحیه برای کنترل تعمیم استفاده کنیم، تعداد نقاط به شدت کاهش مییابد که منجر به کمترین سطوح جزئیات میشود. در مقابل، استفاده از پارامتر x می تواند بیشتر سطوح را ایجاد کند. نه تنها تعداد نقاط، بلکه اشکال تعمیم یافته نیز با یکدیگر متفاوت هستند. با وجود نتایج ساده شده در سطح پنجم، روشهای مبتنی بر واحد چند ضلعی (به ویژه VW و HD) میتوانند به حفظ شکل صافتر و طبیعیتر از الگوریتم مبتنی بر واحد نقطه (DP) کمک کنند.

5. بحث
برای نشان دادن ابزار ساده سازی چند ضلعی بر اساس سلسله مراتب مقیاس بندی اساسی، ما این ابزار را در خط ساحلی بریتانیا اعمال کردیم. این مطالعه سه معیار هندسی از پیش تعریف شده – x، d و مساحت – را از روش DP به سه روش دیگر آورد. یعنی به ترتیب روش های VW، BS و HD. هر یک از سه معیار در چهار الگوریتم توزیع شده با دم سنگین است. چنین الگوی مقیاسبندی نشان میدهد که ماهیت فراکتال فقط در مدلهای ریاضی (مانند دانههای برف کوخ) وجود ندارد، بلکه در یک ویژگی جغرافیایی نیز وجود دارد. با آمار دم چربی، شکستن سر/دم می تواند به عنوان یک ابزار قدرتمند برای استخراج سلسله مراتب مقیاس ذاتی و کمک به تقسیم خم ها، مثلث ها و بدنه های محدب به سر و دم به صورت بازگشتی استفاده شود. آن عناصر منطقه ای در سر، اجزای حیاتی چند ضلعی در نظر گرفته می شوند و سپس برای عملیات بعدی انتخاب می شوند. در نتیجه، ما دریافتیم که اکثر اشکال ساده شده در چندین سطح قابل قبول هستند، که از سودمندی تفکر فراکتال-هندسی در تعمیم نقشهکشی پشتیبانی میکند. بر اساس یافتهها، نتایج و بینشهایی را که از این مطالعه به دست آوردیم، بیشتر مورد بحث قرار دادیم.
برای بررسی عمیق تر، مساحت (S)، محیط (P) و ضریب شکل (P/S) را برای هر نتیجه ساده شده محاسبه کردیم. شکل 8 نشان می دهد که چگونه آنها به ترتیب در مورد هر الگوریتم با پارامترهای مختلف تغییر می کنند. با سه نوع معیار محاسبه شده (S، P، و P/S)، میتوانیم عملکرد روشهای سادهسازی مختلف را که توسط سلسله مراتب مقیاسبندی اساسی هدایت میشوند اندازهگیری و مقایسه کنیم. در حالت ایدهآل، منحنی هر متریک در هر سطح از جزئیات مسطح خواهد بود، به این معنی که اشکال چند ضلعی سادهشده تا حداکثر میزان اولیه حفظ میشوند. به عبارت دیگر، یک منحنی تند می تواند یک اعوجاج ناخوشایند را نشان دهد (به عنوان مثال، سطح 3 روش DP در شکل 7 ج و شکل 8 ج). به طور کلی، ما می توانستیم ازشکل 8 که روش های VW و HD می توانند شکل اساسی تری را در سطوح مختلف نسبت به DP و BS، صرف نظر از نوع متریک، به دست آورند. باید توجه داشت که منحنی متریک BS در برخی موارد صاف تر از منحنی VW یا HD به نظر می رسد (به عنوان مثال، شکل 8 i). با این حال، نتیجه ساده شده در هر سطح با استفاده از روش BS امتیازهای بسیار بیشتری (حدود 50٪) نسبت به استفاده از VW یا HD ( جدول 3) حفظ کرد.). در این رابطه، BS کارایی کمتری داشت. در مقابل، شیبهای بزرگ منحنیهای متریک DP اغلب ممکن است ناشی از افت شدید نقاط باشد. بنابراین، ما حدس زدیم که نتایج الگوریتمهای VW و HD تعادل خوبی بین تعداد نقاط مشخصه و شکل هسته چند ضلعی به دست آورد که منجر به عملکرد بهتر در این مطالعه شد.
بر اساس مقایسه نتایج، شکلهای چنین مرز پیچیدهای با استفاده از روشهای VW و HD با x، حتی در آخرین سطح، به بهترین وجه حفظ میشوند. منطقه بدترین پارامتر در این زمینه است زیرا منجر به سطوح کمتر جزئیات و اشکال نامناسب می شود ( شکل 7 و شکل 8 ). احتمالاً مساحت به صورت x ضربدر d عمل می کند، بنابراین اثر هر اندازه گیری منفرد را ضعیف می کند. برای توضیح دلیل، ما دوباره از دانه برف Koch استفاده کردیم. شکل 1 نشان می دهد که فرآیند تعمیم توسط d هدایت می شود و در صورت استفاده از x نتیجه یکسانی خواهد بود. با این حال، استفاده از ناحیه منجر به یک سری متفاوت از تعمیم می شود زیرا مثلث های بیشتری در بازگشت اول حذف خواهند شد ( شکل 9).) این توضیح می دهد که چرا تعداد رئوس به طور قابل توجهی نسبت به دو معیار دیگر کاهش یافته است. از آنجایی که x پارامتر بهتری از d است، ما حدس زدیم که ارتفاع ویژگی های بیشتری از یک هندسه نامنظم را نسبت به طولانی ترین لبه آن ثبت می کند. این امر مستلزم مطالعه بیشتر است.
شایان ذکر است که همه الگوریتم ها به صورت بازگشتی کار می کنند. فرآیند هر الگوریتم را می توان به عنوان یک ساختار درختی نشان داد، که یک گره نشان دهنده یک نقطه بحرانی یا یک عنصر منطقه ای از یک ویژگی چند ضلعی است. با وجود تفاوت گره، ساختار درختی بین دو الگوریتم نیز اساساً متفاوت است. درخت از الگوریتم DP یک درخت باینری است [ 43]، از آنجایی که یک ویژگی خط به طور مکرر توسط دورترین نقطه و دو انتهای قطعه پایه به دو قسمت تقسیم می شود. بنابراین، هر گره می تواند حداکثر دو فرزند داشته باشد. با این حال، الگوریتمهای دیگر، یک درخت N-ary را بدون چنین محدودیتی تولید میکنند، زیرا تعداد فرزندان هر گره والد به تعداد خم، مثلث یا قسمتهای مقعر متعلق به گره بستگی دارد. از این نظر، الگوریتمهای سادهسازی مبتنی بر واحد سطحی درختی کمتر صلب و ارگانیکتر از درخت مبتنی بر نقطه ایجاد میکنند که با ساختار پیچیده یک شی جغرافیایی که به طور طبیعی فرمولبندی میشود، همخوانی بیشتری دارد. بنابراین، نتایج ساده سازی VW و HD طبیعی تر و روان تر از DP هستند.
با استفاده از روش پیشنهادی، نتایج ساده شده به طور خودکار می توانند به عنوان یک نمایش چند مقیاسی عمل کنند، زیرا هر سطح از جزئیات را می توان در یک نقشه مقیاس کوچکتر به صورت بازگشتی حفظ کرد. مثالی از خط ساحلی بریتانیا را در نظر بگیرید که با استفاده از روش HD با x تعمیم داده شده است. ما نسبت مقیاس بندی این مثال را با استفاده از توان x تمام بدنه های محدب داده های چند ضلعی اصلی محاسبه کردیم. مقدار توان 1.91 بود بنابراین نسبت مقیاس بندی را می توان تقریباً 1/2 تنظیم کرد. لازم به ذکر است که این ایده از MapGen [ 44 ] سرچشمه گرفته است. شکل 10سری نقشه به دست آمده را نشان می دهد که از آن می توانیم ببینیم که نتیجه ساده شده در هر سطح به خوبی با کاهش مقیاس مطابقت دارد. در این رابطه، ما بیشتر تأیید میکنیم که تفکر فراکتال-هندسی ما را به یک نقشهبرداری یا تعمیم نقشه هدف میبرد [ 24 ]]، که در آن هیچ مقدار یا آستانه ای از پیش تعیین شده برای کنترل فرآیند تعمیم داده نمی شود. به عبارت دیگر، تعمیم یک ویژگی چند ضلعی را می توان از طریق سلسله مراتب مقیاس ذاتی آن انجام داد، و نسبت مقیاس بندی سری نقشه، که به طور عینی از توزیع دنباله بلند معیارهای هندسی به دست می آید (به عنوان مثال، توان قانون توان)، می تواند مورد استفاده قرار گیرد. نتایج ساده شده را به درستی ترسیم کنید. بنابراین، ما بر این باوریم که ماهیت فراکتال یک ویژگی جغرافیایی خود یک مرجع مؤثر و مهمتر از آن، یک روش جدید برای تفکر و انجام تعمیم نقشه فراهم می کند.
6. نتیجه گیری
ویژگی های جغرافیایی ذاتاً فراکتال هستند. سلسله مراتب مقیاس بندی که به طور درونزا توسط یک فراکتال وجود دارد، می تواند به طور طبیعی سطوح مختلف جزئیات یک شکل را توصیف کند و در نتیجه می تواند به طور موثر تعمیم نقشه برداری را هدایت کند. در این مقاله، PolySimp را برای استخراج سلسلهمراتب مقیاسبندی بر اساس چهار الگوریتم معروف: DP، BS، VW و HD پیادهسازی کردیم و بر این اساس سادهسازی چند ضلعی را انجام دادیم. ما مطالعه قبلی را با معرفی سه معیار هندسی از پیش تعریف شده DP به سه الگوریتم دیگر گسترش دادیم. در نتیجه، ابزار نرمافزاری میتواند محاسبات آن معیارها را تسهیل کند و از آنها برای بهدست آوردن نمایش چندمقیاسی از یک ویژگی چند ضلعی استفاده کند. جدای از تعمیم، ما دریافتیم که معیارهای محاسبه شده همچنین می توانند برای توصیف یک ویژگی چند ضلعی به عنوان یک فراکتال از طریق سلسله مراتب مقیاس بندی زیرین آن استفاده شوند. امیدواریم این ابزار نرم افزاری کاربرد روش تفکر فراکتال را به نمایش بگذارد و به توسعه تعمیم نقشه کمک کند.
برخی از مسائل نیاز به تحقیقات بیشتری دارد. در این کار، اگرچه PolySimp می تواند یک چند ضلعی منفرد را به یک سری از جزئیات سطح پایین تر تعمیم دهد، اما کاربرد ابزار برای ساده سازی چند ضلعی، به ویژه برای آن دسته از چند ضلعی ها با مرز مشترک، هنوز در نظر گرفته نشده است. این به منظور حفظ نه تنها شکل هسته یک چند ضلعی، بلکه برای حفظ ثبات توپولوژی آن بیشتر بهبود خواهد یافت. علاوه بر این، ما فقط نمایش چند ضلعی دو بعدی را در نظر گرفتیم. در آینده استفاده از PolySimp برای محاسبه سلسله مراتب مقیاس بندی یک چند ضلعی سه بعدی و انجام تعمیم نقشه برداری بر این اساس با اعمال شکست های سر/دم بسیار امیدوارکننده خواهد بود.
بدون دیدگاه