آموزش GIS:معرفت شناسی :معرفت شناسی دریچه ای است که از طریق آن به واقعیت می نگریم. معرفت شناسی های مختلف زمین و الگوهای روی سطح آن را به گونه ای متفاوت تفسیر می کنند. در واقع، معرفت شناسی یک نظام اعتقادی درباره ماهیت واقعیت است که به نوبه خود، تفسیر ما از جهان را ساختار می دهد. معرفتشناسیهای رایج در علم GIS شامل پوزیتیویسم و واقعگرایی (اما محدود نمیشوند). با این حال، بسیاری از محققین در واقع عملگرا هستند زیرا فیلتری را انتخاب می کنند که بهترین پشتیبانی از کار و فرضیه های پیشینی آنها باشد. معرفت شناسی های مختلف – یا روش های شناخت و مطالعه جغرافیا – به هستی شناسی ها یا سیستم های طبقه بندی متفاوتی منجر می شود. با درک نقش معرفتشناسی، میتوان روشهای مختلف بازنمایی یک پدیده را بهتر درک کرد.
معرفت شناسی روشی است که ما به واقعیت می نگریم. ساده ترین راه برای اندیشیدن به معرفت شناسی این است که مجموعه ای از فیلترها را تصور کنیم که بر روی زمین گذاشته شده اند. آنچه ما درک می کنیم به فیلتر ما بستگی دارد. سنت های علمی مختلف، فرهنگ های مختلف و انسان های مختلف از فیلترهای متفاوتی استفاده می کنند. مشکل توصیف – چه در GIS باشد و چه در متن از طریق عکس – این است که آنها اغلب ادعا می کنند که حقیقت در مورد جهان هستند. اما آنها موجودات هستی شناسانه ای هستند که از معرفت شناسی های خاص ناشی می شوند.
بنابراین اکنون دو اصطلاح فلسفی برای ساختارشکنی داریم: معرفت شناسی و هستی شناسی. معرفت شناسی عدسی یا چشم اندازی است که شخص برای تفسیر و گزارش موجودات و پدیده ها از آن استفاده می کند. هستی شناسی چیزی است که واقعا وجود دارد یا حداقل مقوله های محاسباتی است که ما برای توصیف آنچه وجود دارد استفاده می کنیم. قبل از اینکه جلوتر برویم، ارزش توضیح تفاوت بین استفاده از هستی شناسی در معنای فلسفی دقیق تر و نحوه استفاده از آن در علوم محاسباتی (از جمله GIScience) را دارد. در فلسفه و علوم انسانی، هستی شناسی به ذات یک چیز، تجلی غایی و روشن ترین مصداق آن اشاره دارد. به عنوان مثال، ایده آل یک صندلی یا یک کوه، نمونه ای از موجودیت که تمام معیارهای شناخته شده را برآورده می کند. با این حال، در علوم محاسباتی، هستی شناسی طیفی از گفتمان مجاز در یک محیط محاسباتی خاص است. این درک از هستی شناسی توسط گروبر در دهه 1970 معرفی شد زیرا مشخص شد که یک محیط برنامه نویسی یک “جهان گفتمان” یا مقوله ها و اشیاء محدودی را ارائه می دهد. البته معرفتشناسیهای مختلف به شیوههای متفاوتی از جهانبینی و در نتیجه هستیشناسی یا مقولههای متفاوتی منجر میشوند.
هستی شناسی ها جدا از روش ها و دیدگاه هایی که انسان ها برای مطالعه آنها استفاده می کنند وجود دارد، اما آنها از طریق معرفت شناسی – یا دیدگاه تفسیر می شوند. در واقع، معرفت شناسی تأثیر زیادی بر هستی شناسی حاصل دارد. نحوه مطالعه و درک جهان به هستی شناسی هایی کمک می کند که برای ناظر آشکار است و در نهایت در علم گزارش می شود.
یکی از معرفتشناسی رایج و رایج که در علم استفاده میشود، پوزیتیویسم است. دستور اصلی آن این است که مشاهدات (تجربی و از طریق حسگرها) مبنای تئوری هستند. از آنجایی که پوزیتیویست ها به شدت معتقدند که مشاهدات قابل اعتماد و همیشه واقعی هستند، در نظریه های بعدی خود ادعای صدق می کنند.
در پوزیتیویسم، همه مشاهدات باید قابل تکرار باشند، بنابراین این فرض را تقویت می کند که نظریه ها می توانند بر اساس مشاهدات ساخته شوند. پوزیتیویست ها معتقد نیستند که هیچ فیلتر یا مانعی مانع از مشاهده صحیح رویدادها و پدیده ها می شود. یک نسخه از پوزیتیویسم، پوزیتیویسم منطقی، تأکید می کند که اظهارات درباره جهان باید قابل تأیید باشند. مشکلات پوزیتیویسم منطقی از آنجایی که افراد مختلف در فرهنگها و محیطهای مختلف میتوانند ساختمانها، توپوگرافی، موقعیتها و موقعیتهای مشابه را ببینند و به طور کاملاً متفاوت از آنها گزارش دهند، به وجود میآیند. در طول چند صد سال گذشته، معرفت شناسی پوزیتیویسم بسیار نزدیک به دقت علمی مرتبط بوده است. با این حال، این تنها یکی از معرفتشناسیهای رقیب است.
از قضا، علیرغم این واقعیت که علم GIS اغلب به اثبات گرایی متهم شده است، محققان GIS اغلب واقع گرا هستند.– اگرچه محققان علم GIS می توانند آگاهانه یا غیرآگاهانه از هر معرفت شناسی استفاده کنند. رئالیسم، مانند پوزیتیویسم، تا حدودی مبهم است و تعریف دقیق آن دشوار است. فیلسوفان عموماً واقعگرایی را بهعنوان روشی میدانند که ما جهان را تفسیر و گزارش میکنیم با این درک که ما هرگز نمیتوانیم واقعاً جهان را آنگونه که هست بشناسیم، اما میتوانیم حقایق خاصی را در مورد آن از طریق تکنیکهای تحقیقی تشخیص دهیم. واقع گرایان بر این باورند که جهان و رویدادهایی که در آن اتفاق می افتد توسط ساختارهای پنهان یا ضمنی شکل می گیرند که از الگوهای روشنی پیروی می کنند. به عنوان مثال، آتش سوزی جنگل، رویدادی است که با روابط محیطی و روابط بین بازیگران سیاسی (ساختارها) مرتبط است که منجر به آتش سوزی می شود. واقعگرایی فرض میکند که چیزهایی وجود دارند که میتوانیم آنها را درست بدانیم که مستقل از ذهن هستند (یعنی درست یا نادرست به معنای مطلق). و با مطالعه و مشاهده دقیق می توان آنها را شناسایی کرد. در اصل، واقعگرایی به ما اجازه میدهد تا از شواهدی برای نتیجهگیری درباره نحوه عملکرد جهان استفاده کنیم. رئالیسم بیشتر از پوزیتیویسم بر شرایط خاصی که منجر به رویدادها می شود تأکید می کند. رئالیسم همچنین تصدیق می کند که – در حالی که یک واقعیت نهایی وجود دارد – روشی که ما آن را تشخیص می دهیم همیشه از طریق فیلترها انجام می شود زیرا هیچ راهی برای شناخت مطلق جهان به طور مستقیم وجود ندارد. از منظر GIScience، واقعگرایی موقعیت مکانی-زمانی موجودیتها را با اتصال آنها به موقعیتهای خاص محاسبه میکند. رئالیسم همچنین تصدیق می کند که – در حالی که یک واقعیت نهایی وجود دارد – روشی که ما آن را تشخیص می دهیم همیشه از طریق فیلترها انجام می شود زیرا هیچ راهی برای شناخت مطلق جهان به طور مستقیم وجود ندارد. از منظر GIScience، واقعگرایی موقعیت مکانی-زمانی موجودیتها را با اتصال آنها به موقعیتهای خاص محاسبه میکند. رئالیسم همچنین تصدیق می کند که – در حالی که یک واقعیت نهایی وجود دارد – روشی که ما آن را تشخیص می دهیم همیشه از طریق فیلترها انجام می شود زیرا هیچ راهی برای شناخت مطلق جهان به طور مستقیم وجود ندارد. از منظر GIScience، واقعگرایی موقعیت مکانی-زمانی موجودیتها را با اتصال آنها به موقعیتهای خاص محاسبه میکند.
با این حال، واقعگرایی، مانند پوزیتیویسم، در پایههای خود این باور عمیق را تایید میکند که واقعیتی زیربنایی وجود دارد. در حالی که همه ما ممکن است با استفاده از لنزهای مختلف به این واقعیت نزدیک شویم، هر دو معرفت شناسی مطمئن هستند که یک توجیه عینی و مادی برای هستی شناسی های حاصل از آنها وجود دارد. در مقابل، معرفتشناسیهای رقیب مانند پساساختارگرایی مبتنی بر این اصل هستند که ممکن است واقعیت مادی و غیرقابل تغییر وجود نداشته باشد. ما بیشتر از طریق فرهنگ و حتی حواس ادراکی خود، پارامترهای واقعیت را می سازیم. پساساختارگرایان مشتاقند دوتایی بین ساختار و عامل را بشکنند و در عوض به دگرگونی در نتیجه اقتضای فرهنگی نگاه کنند.
پراگماتیسم رویکرد دیگری به دانش یا معرفت شناسی است که به طرفداران اجازه می دهد تا با دریافت شواهد بیشتر، جهان بینی و اعمال خود را تغییر دهند. در GIScience، این به ترکیب تغییرات لازم برای تطبیق شواهد جدید، یا معمولاً در مورد GIS، مشکلات فنی ترجمه میشود. یکی از ویژگیهای جذاب پراگماتیسم این است که جزمی نیست، بلکه ضدبنیادگرایی است. به این ترتیب، سازندگان دانش را بهعنوان مشارکتکننده میبیند تا ناظر. دانش، در عمل گرایی، تنها به عنوان ابزاری برای سازماندهی جهان (چه در محیط های دیجیتال یا آنالوگ) است.
پراگماتیسم، به عنوان یک معرفت شناسی، دانش را به عنوان چیزی که از تجربه یا آزمایش علمی ناشی می شود، تلقی می کند. در مورد حقایق بزرگ متافیزیکی تردید دارد. به عنوان مثال، کاربران GIS اغلب فناوری را با مشکل منطبق میکنند و این دو در کنار هم توسعه مییابند. داده های GIS بر اساس داده های موجود و ظرفیت های تحلیلی خاص نرم افزار جمع آوری می شود. محققان پراگماتیست معمولاً برای طرح تحقیقات خود بر فرضیه ها تکیه نمی کنند. در عوض اثبات از اثبات نتیجه می شود. اینها همه ویژگی های یک معرفت شناسی عمل گرایانه است. علاوه بر این، دانشمندان GIS معمولاً بر روی الگوهای خاص به جای تعمیم تمرکز می کنند. سؤالاتی مانند “محل دفن زباله را کجا باید قرار دهیم” پوزیتیویستی و واقع گرایانه نیست، بلکه عمل گرایانه است.
در پایان، ممکن است بحث در مورد GIS (هم فناوریهای محاسباتی و هم احکام علمی آن) از نظر معرفتشناختی دشوار باشد. مهم نیست که هدف شما مکان یابی محل دفن زباله باشد یا ایجاد یک جامعه دوستدار محیط زیست، در نهایت کاری است که ما می توانیم با داده ها و رایانه ها انجام دهیم. در این زمینه، مایکل گودچایلد این سوال را مطرح کرده است که آیا حتی واقع بینانه است که درباره معرفت شناسی ها با جزئیات فنی صحبت کنیم (گودچایلد 1995). ممکن است بین گفتمان ها همسانی یا مقایسه وجود نداشته باشد. ممکن است معرفت شناسی مفهومی بیش از حد انتزاعی باشد که نمی توان آن را بر روی GIS «نقشه برداری» کرد. بجای، شاید فقط بتوان در مورد کاربردها و پیاده سازی GIS یا خطا و حذف در داده ها صحبت کرد. رویکرد اخیر در واقع عملگرایی است. اگر چنین است، هستیشناسیها – یا مقولههایی که توسط معرفتشناسیهای مختلف ایجاد میشوند – باید در کانون توجه ما قرار گیرند.
Goodchild، MF (1995). اطلاعات و تحقیقات سیستم های جغرافیایی. در حقیقت زمینی ، ویرایش. جی پیکلز، 31-50. نیویورک: انتشارات گیلدفورد.
- معرفت شناسی را در زمینه علم و فناوری اطلاعات جغرافیایی توصیف کنید
- توضیح دهید که چگونه برخی از معرفت شناسی ها با برخی دیگر تفاوت دارند
- مقايسه و تقابل معرفت شناسي و هستي شناسي
بارنز، تی جی (1993). چه بر سر فلسفه علم آمد؟ محیط زیست و برنامه ریزی A 25 (301-304).
———. 2008. پراگماتیسم آمریکایی: به سوی یک مقدمه جغرافیایی. Geoforum 39:1542-1554.
Couclelis، H. (1982). فلسفه در ساخت واقعیت جغرافیایی. در جستجوی زمینه مشترک ، ویرایش. پی گولد و جی اولسون، 105-138. لندن: پایون.
———. (1988). جستجوگر حقیقت: جغرافیدانان در جستجوی جهان انسانی. در زمینه ای برای جستجوی مشترک ، ویرایش. آر جی گولج، اچ. کوکللیس و پی. گولد، 148-155. گلتا، کالیفرنیا: مطبوعات جغرافیایی سانتا باربارا.
کرامپتون، جی دبلیو (2005). Critical GIS. GeoWorld 18 (1):22.
کرامپتون، جی دبلیو، و الدن، اس. (2007). فضا، دانش و قدرت: فوکو و جغرافیا . برلینگتون: انتشارات اشگیت.
Goodchild، M. (1992). علم اطلاعات جغرافیایی. مجله بین المللی سیستم های اطلاعات جغرافیایی 6 (1):31-45.
Leszczynski، A. (2009). پساساختارگرایی و GIS: آیا «قطع ارتباط» وجود دارد؟ محیط زیست و برنامه ریزی د 27:581-602.
Schuurman, N., and Pratt, G. (2002). مراقبت از موضوع: فمینیسم و نقد GIS. جنسیت، مکان و فرهنگ 9 (3): 291-299.
Schuurman, N. (2002). تطبیق ساختگرایی اجتماعی و واقعگرایی در GIS. ACME: An International E-Journal for Critical Geographies 1 (1): 75-90.
اسمیت، بی، و مارک، دی (2001). مقولههای جغرافیایی: تحقیق هستیشناختی مجله بین المللی علم اطلاعات جغرافیایی 15 (7):591-612.
———. 2003. آیا کوه ها وجود دارند؟ به سوی هستی شناسی لندفرم ها. محیط زیست و برنامه ریزی B 30 (3): 411-427.
بدون دیدگاه