مطالعه گسترش شهری با استفاده از GIS و RS

آموزش GIS :تولید دانش جدید در هزاره سوم

آموزش GIS :تولید دانش جدید در هزاره سوم :از آنجایی که GIS به یک حضور قوی در جغرافیا تبدیل شد و ظهور علم GIS را تسریع کرد، هدف یک سری از انتقادات در مورد شیوه‌های تولید دانش شد که مشکل‌ساز تلقی می‌شدند. موج اول انتقادات GIS را با احیای پوزیتیویسم منطقی و برخورد اشتباه آن با پدیده های اجتماعی به عنوان غیرقابل تشخیص از پدیده های طبیعی/فیزیکی متهم کرد. موج دوم انتقادات به GIS بر این اساس که یک فناوری نمایشی است، اعتراض کردند. در موج سوم نقدها، به جای اعتراض به GIS صرفاً به این دلیل که آن را بازنمایی می‌کند، محققان به روش‌هایی پرداختند که GIS پدیده‌های طبیعی و اجتماعی را نشان می‌دهد و به شیوه‌های مردانه و ناهمسان‌گرای تولید دانش اشاره کردند که در برخی به هم مرتبط هستند، اما نه. همه، کاربردها و کاربردهای فناوری اطلاعات جغرافیایی. در پاسخ به این انتقادات، محققان و نظریه پردازان علم GIS، GIS را به دلیل تعهد آن به اقتضای نمایش و ادعاهای غیرجهانی آن برای تولید دانش در جغرافیا، به عنوان یک فناوری واقع گرایانه انتقادی معرفی کردند. تعاملات معاصر معرفت‌شناسی GIS بر انعطاف‌پذیری معرفت‌شناختی فناوری‌های مکانی تأکید دارد.

دوره آموزش حرفه ای gis
توضیحات موضوع:
  1. تعاریف
  2. معرفت شناسی «شبکه»
  3. GIS به عنوان یک معرفت شناسی بازنمایی
  4. معرفت شناسی های بازنمایی GIS
  5. GIS به عنوان یک فناوری انتقادی واقع گرایانه
  6. معرفت شناسی های انعطاف پذیر

 

1. تعاریف

معرفت شناسی محوری از تحقیق فلسفی است که این پرسش را مطرح می کند که چگونه می توانیم (یا می توانیم) جهان را بشناسیم؟ معرفت شناسی با تولید دانش سروکار دارد. این مستلزم چارچوب‌های مفهومی است که از طریق آن نظریه‌های مربوط به جهان به‌عنوان صحیح یا «راست» پذیرفته می‌شوند، و همچنین روش‌شناسی‌هایی که برای معنا بخشیدن به جهان در هر جامعه عملی مشروع و مناسب تلقی می‌شوند.
معرفت‌شناسی ارتباط نزدیکی با هستی‌شناسی دارد، اما باید آن را از هستی‌شناسی متمایز کرد. در سنت فلسفی، هستی شناسی این سوال را مطرح می کند که چه چیزی وجود دارد؟ این فرانظریه ای است از همه پدیده ها، اعم از مادی و مفهومی که به طور معتبر در جهان وجود دارند. بنابراین هستی‌شناسی مشخص می‌کند که واقعیت چه چیزی ممکن است باشد – این نه تنها شامل اشیاء و کیفیت‌های موجود در جهان، بلکه مشروعیت آنها نیز می‌شود.
اگر هستی شناسی می پرسد چه چیزی وجود دارد؟، پس معرفت شناسی می پرسد چگونه می دانیم آنچه وجود دارد، وجود دارد؟
2. معرفت شناسی «شبکه»
توسعه سیستم‌های اطلاعات جغرافیایی (GIS) ریشه در علم فضایی دارد، که نشان‌دهنده شیوه خاصی است که انقلاب کمی در جغرافیا رخ داد، زیرا در دهه 1960 در سراسر علوم اجتماعی رخ داد. از آنجایی که GIS در طول دهه 1960-1980 جای پایی در این رشته به دست آورد و باعث شکل گیری یک جامعه علمی جدید عملی (GIScience) در دهه 1990 شد، این تحولات باعث نگرانی در میان جغرافیدانان انسانی انتقادی شد که بسیاری از آنها پوزیتیویسم منطقی و بی رحمانه را رد کردند. تجربه گرایی انقلاب کمی (نگاه کنید به Leszczynski، 2009a، 2009b؛ Schuurman، 1999، 2000).
پوزیتیویسم منطقی معرفت‌شناسی است که تولید دانش را با تلاش غیرمعمول برای رسمی‌سازی قوانین مبتنی بر واقعیت‌های قابل تأیید (از لحاظ تجربی قابل تشخیص)، معتبر (که به‌طور آشکار از طریق استنتاج منطقی یا ریاضی صادق است) و قابل تکرار (مشاهدات و نتایج قابل تکرار هستند) «واقعیات» (آیر،) برابر می‌داند. 1959). پوزیتیویسم منطقی هستی شناسی های اجتماعی را مسطح کرد و جامعه را صرفاً مشابهی از جهان طبیعی می دانست. طرفداران پوزیتیویسم منطقی به دنبال رسمیت بخشیدن نه تنها قوانین طبیعی، بلکه همچنین تدوین و پیش بینی پدیده های اجتماعی (مانند رفتار انسان) بودند. این با اعتقاد به این که روش‌های علوم طبیعی نه تنها می‌توانند، بلکه باید برای مطالعه پدیده‌های اجتماعی به کار روند، تأیید شد. دیده می شد که انسان ها از قوانین منظم پیروی می کنند، همیشه به صورت عقلانی – و در نتیجه قابل پیش بینی – به عنوان حداکثر کننده های اقتصادی (homo oeconomicus) عمل می کنند. برای منتقدان پوزیتیویسم منطقی، تقلیل جامعه به «علم ناب» یک کار شکست خورده بود که جای خود را به خطر نابودی هسته ای (بمب اتمی) و تخریب محیط زیست داد. این آمیختگی دنیای طبیعی و اجتماعی تحت پوزیتیویسم منطقی نه تنها بی‌محدودیتی و کاهش‌ناپذیری متمایز پدیده‌های اجتماعی را از بین برد، بلکه در مورد GIS، پدیده‌ها را از بافت اجتماعی خود جدا کرد و آنها را به الگوهای قابل پیش‌بینی و کمی تقلیل داد. در یک معرفت شناسی از «شبکه» قرار گیرد (تیلور، 1990، 1991). یک شرکت شکست خورده بود که جای خود را به خطر نابودی هسته ای (بمب اتمی) و تخریب محیط زیست داد. این آمیختگی دنیای طبیعی و اجتماعی تحت پوزیتیویسم منطقی نه تنها بی‌محدودیتی و کاهش‌ناپذیری متمایز پدیده‌های اجتماعی را از بین برد، بلکه در مورد GIS، پدیده‌ها را از بافت اجتماعی خود جدا کرد و آنها را به الگوهای قابل پیش‌بینی و کمی تقلیل داد. در یک معرفت شناسی از «شبکه» قرار گیرد (تیلور، 1990، 1991). یک شرکت شکست خورده بود که جای خود را به خطر نابودی هسته ای (بمب اتمی) و تخریب محیط زیست داد. این آمیختگی دنیای طبیعی و اجتماعی تحت پوزیتیویسم منطقی نه تنها بی‌محدودیتی و کاهش‌ناپذیری متمایز پدیده‌های اجتماعی را از بین برد، بلکه در مورد GIS، پدیده‌ها را از بافت اجتماعی خود جدا کرد و آنها را به الگوهای قابل پیش‌بینی و کمی تقلیل داد. در یک معرفت شناسی از «شبکه» قرار گیرد (تیلور، 1990، 1991).
“شبکه” تلاش پوزیتیویسم منطقی برای نظم (و در نتیجه قابل پیش بینی) را از طریق تقسیم بندی اساسی فضا به تصویر می کشد. تقسیم‌بندی – یا خط‌بندی – برای ارائه جهان قابل تفکیک، قابل اندازه‌گیری و باز بودن برای تنظیم خطی عمل می‌کند (دیکسون و جونز، 1998). در این هستی شناسی، فضا صرفاً به عنوان یک سطح همسانگرد (مسطح) بی خاصیت، شفاف و غیرفعال درک می شود که به عنوان ظرفی برای اشیاء تجربی گسسته عمل می کند. مفهوم معرفت‌شناسی شبکه‌ای نشان می‌دهد که تنها موضوعات معتبر معرفت آنهایی هستند که می‌توانند در خطوط متقاطع طول و عرض جغرافیایی روی نقشه قرار گیرند. برای جغرافی‌دانان انسانی، این امر به‌عنوان نادیده‌گرفتن گزارش‌های فرهنگی از اشیاء انتزاعی و غیر فیزیکی (مانند احساسات، حس مکان و روابط اجتماعی) شناخته می‌شد. که در برابر مقوله‌های ممتاز برای سازماندهی مفهومی جهان برای تطبیق گسسته‌سازی و طبقه‌بندی موجودیت‌های عینی در فضای فیزیکی بی ارزش شدند (جونز، 2003). با این حال، این انتقاد از GIS به عنوان مقید به “معرفت شناسی های شبکه” بسیار قطعی بود، زیرا GIS لزوماً فناوری “مکانیابی و تقسیم بندی یک واقعیت اجتماعی پیچیده، رابطه ای و پویا” بود (دیکسون و جونز، 1998: 251). به عبارت دیگر، محور این انتقادات، GIS را به عنوان یک فناوری لزوماً پوزیتیویستی رمزگذاری می‌کند – نتیجه‌ای توتولوژیک که GIS را به‌طور اجتناب‌ناپذیر اثبات‌گرا می‌داند، زیرا (از نظر پیشایند معرفت‌شناختی و تکنولوژیکی آن) پوزیتیویستی است. مشاهده GIS لزوماً یک فناوری برای “مکانیابی و بخش بندی یک واقعیت اجتماعی پیچیده، رابطه ای و پویا” (Dixon and Jones, 1998: 251). به عبارت دیگر، محور این انتقادات، GIS را به عنوان یک فناوری لزوماً پوزیتیویستی رمزگذاری می‌کند – نتیجه‌ای توتولوژیک که GIS را به‌طور اجتناب‌ناپذیر اثبات‌گرا می‌داند، زیرا (از نظر پیشایند معرفت‌شناختی و تکنولوژیکی آن) پوزیتیویستی است. مشاهده GIS لزوماً یک فناوری برای “مکانیابی و بخش بندی یک واقعیت اجتماعی پیچیده، رابطه ای و پویا” (Dixon and Jones, 1998: 251). به عبارت دیگر، محور این انتقادات، GIS را به عنوان یک فناوری لزوماً پوزیتیویستی رمزگذاری می‌کند – نتیجه‌ای توتولوژیک که GIS را به‌طور اجتناب‌ناپذیر اثبات‌گرا می‌داند، زیرا (از نظر پیشایند معرفت‌شناختی و تکنولوژیکی آن) پوزیتیویستی است.
3. GIS به عنوان یک معرفت شناسی بازنمایی
موج دوم نقد به جای تعیین بیش از حد GIS به عنوان لزوماً پوزیتیویستی، بر قراردادهای بازنمایی فناوری به عنوان دلیلی که چرا باید از نظر معرفت شناختی قابل اعتراض تلقی شود، بیش از حد تأکید کرد (Elwood, 2006b؛ Leszczynski, 2009a, 2009b). این نقد که توسط جان پیکلز (2004) به شدت مطرح شد، به روش هایی مربوط می شود که در آن پیچیدگی بصری ژئوتصویرسازی مدرن که توسط GIS فعال شده است، صدق همیشه در حال افزایش (“شبیه” یا “واقعیت”) بازنمایی فضایی را تضمین می کند. به نظر می‌رسد که این امر تمایز بین دنیای واقعی و انتزاع‌های آن را برای یک مخاطب عادی دشوارتر می‌کند، زیرا پیچیدگی بصری تصویرسازی جغرافیایی آن را متقاعدکننده‌تر می‌کند. وفاداری نمایشی صحنه‌های GIS – چه میدان فضایی قابل دسترسی از طریق رابط کاربر گرافیکی (GUI) یک GIS باشد یا یک خروجی نقشه چاپی – از نظر معرفت‌شناسی با یک رژیم بصری مرتبط است که از سادگی شبکه تحلیل‌گر فضایی فراتر می‌رود. در عوض، برای منتقدانی مانند Pickles (2004)، GIS یک معرفت شناسی را ایجاد می کند که با یک سیستم بینایی مرتبط است که زمین را شفاف و کاملاً قابل نفوذ می کند. جهان از طریق شیوه‌های بصری تولید «انتزاعات بر انتزاع» بعدی که به‌عنوان اشیاء دانش گسسته کدگذاری می‌شوند، قابل شناخت می‌شود («بیت‌ها و بایت‌ها، 1s و 0s» کد؛ Pickles، 2004: 162). این توسط مدل لایه‌ای GIS پشتیبانی می‌شود، که در آن داده‌های موضوعی بر روی لایه‌های جداگانه‌ای جدا می‌شوند که ترتیب نمایش آنها ممکن است توسط کاربر GIS دستکاری شود. استدلال پیکلز این بود که GIS صرفاً جهان درون کامپیوتر را منعکس نمی‌کند، بلکه این لایه‌بندی بصری پیچیده، دنیای “واقعی” را به طور مشابه گسسته، مشمول انتزاع و گردش به عنوان کد، بی‌نهایت آدرس‌پذیر و قابل دستکاری می‌نویسد. طبق گفته جف بوکر (2000)، نوشتن (یا کد) پایگاه داده به معنای نوشتن جهان است.
با ظهور و ظهور کلان داده ها، از جمله کلان داده های فضایی، می توان شواهدی از نوع انتزاع، گردش و متن زدایی از پدیده های طبیعی و اجتماعی را مشاهده کرد که پیکلز (2004) در نقد معرفت شناختی خود از GIS به آن اشاره کرد. لوئیز آمور (2011؛ ​​آمور و هال، 2009) به طور گسترده روش هایی را که در آن اجسام و ذهنیت ها به بیت ها و بایت های گسسته از داده ها جدا می شوند را مستند کرده اند که در یک سری الگوریتم ها در مکان های مختلف تماس بین افراد و دستگاه ها تغذیه می شوند. ایالت (به عنوان مثال، مرزها، امنیت فرودگاه، دادگاه، زندان). جامعه به طور فزاینده ای بر هر دو فرآیند انتزاع اجتماعی و تجزیه و تحلیل الگوریتمی برای پیش بینی الگوهای جرم و جنایت، احتمال ارتکاب مجدد جرم و سایر اشکال رفتار ضد اجتماعی متکی است.
در حالی که رمزگذاری دنیای طبیعی و اجتماعی به عنوان داده مستلزم نقد و چالش است، انتقاد از GIS به عنوان قابل اعتراض به دلیل بازنمایی بودن (یعنی فناوری که بازنمایی را امکان پذیر می کند) بحث برانگیز است. GIS را به عنوان تنها وسیله نمایش در جغرافیا جدا کرد و نظریه انتقادی را از دخالت خود در بازنمایی – و نوشتن – جهان (خواه به عنوان پایه و روبنا، عینک، شبیه‌سازی یا سایر ساختارهای نظری) رد کرد. طبق گفته گایاتری اسپیواک (1988)، ما هرگز نمی توانیم نمایندگی نکنیم. به عبارت دیگر، ما همیشه در حال ارائه مجدد (بازتولید، عبور، اجرا، تصویر) یا بازنمایی (صحبت کردن، خدمت به عنوان نماینده)، هستیم، چه در نظریه اجتماعی، جغرافیای فیزیکی، یا علم GIS. در واقع همانطور که نادین شوورمن (2002b: 260) زیرکانه اشاره کرده است، «نظریه اجتماعی فیلتر کافی برای همه دانش جغرافیایی نیست. [در حالی که] وسیله ای برای توضیح و تفسیر فضا ارائه می دهد، [این] توانایی مدل سازی سناریوهای مختلف در محیط های فشرده داده را ارائه نمی دهد.
4. معرفت شناسی های بازنمایی GIS
اتهامات اثبات گرایی («معرفت شناسی شبکه») و بازنمودگرایی («معرفت شناسی های بازنمایی») معرفت شناسی های GIS را به چالش می کشد و شیوه های تولید دانش را که GIS به آنها وابسته است، نقد می کند. اما در موج سوم نقد، محققان به جای رد GIS به دلیل بازنمایی بودن، GIS را به عنوان دخیل در بازنمایی پذیرفتند اما برخی از راه‌ها را زیر سوال بردند.که در آن از GIS برای نمایش پدیده های فضایی استفاده می شود. برای مثال، براون و ناپ (2008) در کار مشترک خود به عنوان بخشی از پروژه موزه تاریخ همجنس‌گرایان و لزبین‌های شمال غربی تصدیق کردند که GIS فرصت‌هایی را برای تجسم موضوعات LGBTQ که معمولاً در نقشه‌برداری غایب بوده‌اند، فراهم می‌کند، با نمایش GIS به عنوان وسیله‌ای برای نوشتن آنها در پرونده ژئوویژوال. با این حال، هستی شناسی های رسمی دنیای دیجیتال معماری های GIS گسسته سازی را الزامی می کند (Schuurman, 2006). این بدان معناست که تا آنجایی که GIS به ما اجازه می‌دهد جهان را از طریق بازنمایی بشناسیم، انواع «چیزهایی» که ممکن است به طور مؤثر نشان دهد توسط معماری‌های آن محدود می‌شوند. پدیده‌هایی که ممکن است با GIS نمایش داده شوند – و در نتیجه به معنای معرفت‌شناختی «شناخته‌شده» هستند – آن‌هایی هستند که قابل اندازه‌گیری، کمی‌سازی هستند. عمدتاً ایستا و ترجیحاً گسسته. بنابراین، در حالی که امکان بازنمایی موضوعات LGBTQ وجود دارد در فضا به‌عنوان رویدادهای داده‌ای گسسته (نقاط روی نقشه)، GIS در نمایش حس فضا، دلبستگی به مکان‌ها و فضاها، یا «عجیب بودن» فضا مؤثر نیست، دقیقاً به این دلیل که اینها غیرقابل اندازه‌گیری، غیرقابل اندازه‌گیری، مایع، نامحدود و غیرقابل اندازه‌گیری هستند. پدیده های عاطفی (براون و ناپ، 2008).
با این حال، برای براون و ناپ (2008)، اینکه GIS به نمایش پدیده‌های گسسته، قابل اندازه‌گیری و موقتاً محدود در فضای دکارتی محدود می‌شود، درک فناوری‌های GIS را به‌عنوان تلاش برای تحمیل عقلانیت دکارتی بر جهان و کدگذاری بیش‌ازحد بیان نمی‌کند. جهان به عنوان “شبکه”. به عبارت دیگر، صرفاً به این دلیل که «دگربابی» ذاتی مکان را نمی‌توان در یا از طریق GIS نشان داد، به این معنی نیست که فضای عجیب و غریب خارج از ژئوتصویرسازی وجود ندارد، همانطور که اتهامات مثبت گرایی وجود دارد. در عوض، جوهر نقد براون و ناپ (2008) این است که تا آنجا که GIS یک فناوری (و معرفت‌شناسی) بازنمایی است، از نظر معرفت‌شناختی نسبتاً انعطاف‌ناپذیر است.
تعدادی از انتقادات فمینیستی از سیستم‌ها و فناوری‌های اطلاعات جغرافیایی به طور مشابه به روش‌هایی که GIS نشان می‌دهد به جای رد مستقیم آن بر مبنایی که نشان می‌دهد، پرداخته است. به‌ویژه، نقدهای فمینیستی دهه 1990، GIS را از طریق معرفت‌شناسی بصری، با تأکید – و به چالش کشیدن – بر چگونگی و چیستی درگیر کردند.فن‌آوری‌های فضایی «را دیدند» و اینکه چگونه اشیاء بینایی در تولید دانش جغرافیایی امتیاز داشتند. برای مثال، تحلیل Rocheleau و همکاران (1995) از تصاویر سنجش از دور جمهوری دومینیکن، نویسندگان شواهدی را نشان می‌دهند که روش‌هایی که در آن کار زنان – به شکل باغ‌های پاسیو در مقیاس کوچک با تنوع زیستی بسیار بالا – کاملاً از بین رفته است. فناوری سنجش از دور 1995 که فقط می‌توانست مداخلات بزرگ‌تری را در چشم‌انداز حل کند، مانند کشاورزی در مقیاس صنعتی، که نشان‌دهنده نشان یک انسان بر روی زمین بود (با توجه به اینکه کشاورزی صنعتی در جمهوری دومینیکن تقریباً منحصراً توسط مردان اداره می‌شود و کار می‌شود). این نقد به روشی مشابه براون و ناپ (2008) بیان می شود: مسئله این نیست که GIS یک فناوری نمایش است.

 

5. GIS به عنوان یک فناوری کاملا واقع گرایانه

در نتیجه این موج‌های نقد معرفت‌شناختی متعاقب GIS، که بسیاری از آن‌ها این فناوری را نادرست درک کردند و به نقش و حضور آن در جغرافیا اعتراض داشتند، محققان و نظریه‌پردازان علم GIS تلاشی هماهنگ برای روشن کردن هستی‌شناسی اشیاء و معرفت‌شناسی موضوع خود انجام دادند. . به ویژه، آنها اتهامات مثبت گرایی منطقی را پس زدند. Schuurman (2002a) و Raper (2005) این کار را با قرار دادن GIS به عنوان یک فناوری به شدت واقع گرایانه انجام دادند. رئالیسم انتقادی فلسفه ای است که متعهد به هستی شناسی تجربی هرچند رابطه ای (مثلاً علیت امری است) و معرفت شناسی هایی است که اذعان می کنند دانش به صورت اجتماعی تولید می شود. نکته مهم این است که رئالیسم انتقادی تمایز بین هستی شناسی های اجتماعی و علمی را حفظ می کند و تشخیص می دهد که جامعه یک “نظام باز” است. که با “سیستم بسته” آزمایشگاه علمی متفاوت است. به طور مشابه، پدیده‌های اجتماعی ذاتاً نامحدود هستند و در نتیجه به یک جهان محدود یا گسسته قابل تقلیل نیستند.
برای نظریه‌پردازانی مانند شوورمن و راپر، GIS به‌طور انتقادی واقع‌گرایانه است، به این معنا که در حالی که دانشمندان و متخصصان GIS، نقشه‌برداری و شیوه‌های تجزیه و تحلیل آغاز شده در یک محیط GIS را با اشیاء دنیای واقعی که در رابط‌ها و خروجی‌های نقشه نمایش داده می‌شوند مرتبط می‌دانند، این بازنمایی‌ها همیشه به عنوان انتزاع پدیده ها درک می شوند تا به عنوان شاخص های علیت. در حالی که تصورات تجربه گرایانه از جهان تحت پوزیتیویسم منطقی ثابت بودن بازنمایی را فرض می کنند، دانشمندان GIS اقتضای فضا-زمان نمایش GIS را تشخیص می دهند: نقشه تصویری فوری از پدیده های منتخب در یک لحظه در فضا است. در حالی که یک فلسفه رئالیستی بازنمایی های آغاز شده در یک محیط GIS را به عنوان ارتباط حداقل بخشی از واقعیت خارجی درک می کند (Hallisey, 2005; Sismondo and Chrisman, 2001; شوورمن، 2002 الف، 2006; Raper، 2005)، داده های حسی را به عنوان تنها نقطه ورودی برای تولید دانش، امتیاز نمی دهد. در واقع، بر اساس موقعیت‌یابی واقع‌گرایانه انتقادی GIS، دنیایی فراتر از آن وجود دارد که ممکن است از طریق هر رسانه بازنمایی، شامل اما به هیچ وجه منحصر به GIS، نمایش داده شود. GIS تنها یکی از ابزارهای مدل سازی جهان است. طبق ضرب المثل معروف، همه مدل ها اشتباه هستند، اما برخی مفید هستند.
6. معرفت شناسی های انعطاف پذیر
علاوه بر شفاف سازی موقعیت معرفتی GIS، در جاهای دیگر، محققان علم GIS بر انعطاف پذیری معرفتی GIS سیستم ها و فناوری های اطلاعات جغرافیایی تأکید کرده اند. به عنوان مثال، الوود (2006a) در کار خود با سازمان‌های همسایگی در سمت جنوبی شیکاگو دریافت که گروه‌های غیرانتفاعی اجتماعی از خروجی‌های نقشه GIS به عنوان روایت‌های فضایی انعطاف‌پذیر استفاده می‌کنند که داستان‌های خاصی را در مورد محله‌هایشان به اشتراک می‌گذارد. سازمان‌های غیرانتفاعی از GIS نه تنها برای گفتن داستان‌هایی در مورد جوامع خود، بلکه برای انتقال آن روایت‌ها به روش‌هایی که با زبان علمی دولت‌های شهری همسو باشد، استفاده می‌کردند. به عنوان مثال، نقشه‌های یک بررسی اجتماعی از ساختمان‌های خالی می‌تواند برای کمپین بودجه توسعه شهری برای بازسازی محله استفاده شود. نقشه‌های بیابان‌های غذایی درون شهر می‌تواند برای نشان دادن نیاز به فروشگاه‌های مواد غذایی برای خدمت به جوامع محروم از لحاظ اقتصادی و اجتماعی استفاده شود. به عبارت دیگر، GIS به اندازه نقدهای قبلی – مانند نقدهایی که براون و ناپ (2008) ارائه کرده اند، از نظر بازنمودی انعطاف ناپذیر نیست.
گسترش طیف وسیعی از فناوری‌های جدید زمین‌فضایی مانند برنامه‌های نقشه‌برداری تلفن همراه، پلت‌فرم‌های نقشه‌برداری منبع باز و مشارکتی مانند OpenStreetMap (OSM) و قابلیت‌های برچسب‌گذاری جغرافیایی بومی، انعطاف‌پذیری GIS به عنوان یک سیستم تولید دانش را بیشتر تأیید می‌کند. این پیشرفت‌های اخیر فرصت‌هایی را برای نمایش همزمان دیدگاه‌های فضایی چندگانه باز کرده است (وارف و سوئی، 2010). به عنوان مثال، ویکی‌مپیا، یک نقشه آنلاین قابل ویرایش جهان، به مشارکت‌کنندگان اجازه می‌دهد تا مرزهای هم‌پوشانی و همسویی ناقص را برای یک محله دیجیتالی کنند. نمونه جالب دیگری از انعطاف پذیری معرفت شناختی که توسط جمع سپاری اطلاعات جغرافیایی فراهم می شود، نقشه های مرزهای شهر جمع آوری شده است که توسط Alasdair Rae (2016) تهیه شده است. http://www.statsmapsnpix.com/2016/10/crowdsourced-city-boundaries.html ).
منابع:
Amoore, L. (2011). مشتقات داده: در مورد ظهور یک حساب امنیتی برای زمان ما. نظریه، فرهنگ و جامعه 28: 24-43. doi: 10.1177/0263276411417430 .
Amoore, L. and Hall, A. (2009). جدا کردن مردم: تشریح دیجیتالی و جسد در مرز. محیط و برنامه ریزی د: جامعه و فضا 27: 444-464. doi: 10.1068/d1208 .
آیر، ای جی (1959). پوزیتیویسم منطقی نیویورک: مطبوعات آزاد.
بوکر جی سی. (2000) Biodiversity Datadiversity. مطالعات اجتماعی علوم 30: 643-683.
براون، ام. و ناپ، ال. (2008). کوئرینگ نقشه: تنش های سازنده معرفت شناسی های متضاد. سالنامه انجمن جغرافیدانان آمریکایی 98: 40-58. doi: 10.1080/00045600701734042 .
دیکسون، DP و جونز، JPI (1998). شام من با دریدا، یا تحلیل فضایی و پساساختارگرایی ناهار را انجام می دهند. محیط زیست و برنامه ریزی A 30: 247-260. doi: 10.1068/a300247 .
الوود، اس. (2006a). فراتر از همکاری یا مقاومت: سیاست فضایی شهری، سازمان‌های اجتماعی و روایت‌های فضایی مبتنی بر GIS. سالنامه انجمن جغرافیدانان آمریکایی 96: 323-341. DOI: 10.1111/j.1467-8306.2006.00480.x .
الوود، اس. (2006b). مسائل مهم در GIS مشارکتی: ساختارشکنی ها، بازسازی ها و جهت گیری های جدید تحقیقاتی. معاملات در GIS 10: 693-708. doi: 10.1111/j.1467-9671.2006.01023.x .
Hallisey، EJ (2005). تجسم نقشه نگاری: ارزیابی و بررسی معرفت شناختی. جغرافی دان حرفه ای 57: 350-364. doi: 10.1111/j.0033-0124.2005.00483.x .
جونز، JPI (2003). مقدمه: خواندن جغرافیا از طریق تقابل های دوتایی. در: اندرسون کی، دوموش ام، پایل اس، و همکاران. (ویرایش) هندبوک جغرافیای فرهنگی . هزار اوکس، کالیفرنیا: انتشارات سیج، 511-519.
Leszczynski، A. (2009a). پساساختارگرایی و GIS: آیا “قطع ارتباط” وجود دارد؟ محیط و برنامه ریزی د: جامعه و فضا 27: 581-602. doi: 10.1068/d1607 .
Leszczynski، A. (2009b). محدودیت های کمی برای تعاملات کیفی: GIS، منتقدان آن، و شکاف فلسفی جغرافی دان حرفه ای 61: 350-365. doi: 10.1080/00330120902932026 .
Leszczynski، A. (2016). آینده های سوداگرانه: شهرها، داده ها و حکمرانی فراتر از شهرسازی هوشمند Environment & Planning A 48: 1691-1708. doi: 10.1177/0308518X16651445 .
پیکلز، جی (2004). تاریخچه فضاها: دلیل نقشه برداری، نقشه برداری و جهان رمزگذاری شده جغرافیایی ، نیویورک: روتلج.
رپر، جی اف (2005). بازنمایی فضایی: دیدگاه دانشمند. در: Longley PA، Goodchild MF، Maguire DJ، و همکاران. (ویرایش‌ها) سیستم‌های اطلاعات جغرافیایی: اصول، تکنیک‌ها، مدیریت و کاربردها . ویرایش دوم (خلاصه شده) نیویورک: جان وایلی و پسران، 61-70.
ری، آلاسدیر. (2016). مرزهای شهر جمع‌سپاری شده آمار، Maps n Pix، 12 اکتبر. http://www.statsmapsnpix.com/2016/10/crowdsourced-city-boundaries.html (دسترسی در 1 مه 2017).
Rocheleau, D., Thomas-Slayter, B. and Edmunds, D. (1995). نقشه برداری منابع جنسیتی: تمرکز بر فضاهای زنانه در چشم انداز. فصلنامه بقای فرهنگی 18: 62-68.
Schuurman, N. (1999). Critical GIS: نظریه پردازی یک رشته در حال ظهور. کارتوگرافی 36: 1-108.
Schuurman, N. (2000). مشکل در قلب: GIS و منتقدان آن در دهه 1990. پیشرفت در جغرافیای انسانی 24: 569-590. doi: 10.1191/030913200100189111 .
Schuurman, N. (2002a). تطبیق ساخت‌گرایی اجتماعی و واقع‌گرایی در GIS. ACME 1: 73-90.
Schuurman, N. (2002b). زنان و فناوری در جغرافیا: مانیفست سایبورگ برای GIS جغرافیدان کانادایی 46: 258-265. doi: 10.1111/j.1541-0064.2002.tb00748.x .
Schuurman, N. (2006). چرا رسمی‌سازی اهمیت دارد: تحقیقات حیاتی GIS و هستی‌شناسی سالنامه انجمن جغرافیدانان آمریکایی 96: 726-739. doi: 10.1111/j.1467-8306.2006.00513.x .
Sismondo, S. and Chrisman, N. (2001). متافیزیک نزولی و ماهیت نقشه ها. فلسفه علم 68: S35-S49. doi: 10.1086/392896 .
اسپیواک، جی سی (1988). آیا زیردست می تواند صحبت کند؟ در: نلسون سی و گروسبری ال (ویرایشگران) مارکسیسم و ​​تفسیر فرهنگ . اوربانا: انتشارات دانشگاه ایلینویز، 271-313.
تیلور، پی جی (1990). نظر تحریریه: GKS. فصلنامه جغرافی دان سیاسی 9: 211-212.
تیلور، پی جی (1991). دنیای تحریف شده دانش. مجله جغرافیا در آموزش عالی 15: 85-90. doi: 10.1080/03098269108709135 .
وارف، بی و سویی، دی (2010). از GIS تا جغرافیای جدید: مفاهیم هستی‌شناختی و نظریه‌های حقیقت. Annals of GIS 16: 197-209. doi: 10.1080/19475683.2010.539985 .
اهداف یادگیری:
  • معرفت شناسی را تعریف کنید و آن را از هستی شناسی متمایز کنید.
  • سه شاخه از نقدهای معرفتی GIS را که در دهه 1990 تا 2000 پیشرفت کردند، شناسایی و توصیف کنید.
  • بحث کنید که چرا محور اعتراضات جغرافیدانان انسانی به نقش و حضور GIS در جغرافیا از نظر ماهوی معرفتی بود.
  • ارائه پاسخ های دانشمندان و نظریه پردازان علم GIS به نقدهای بیرونی GIS.
  • شناسایی و توضیح اینکه چگونه دانشمندان GIS تولید دانش در GIS را درک می کنند.
سوالات ارزشیابی آموزشی:
  1. چرا جغرافی دانان انسانی در ابتدا GIS را به پوزیتیویستی متهم کردند و چرا این نقد درستی نبود؟
  2. در حالی که GIS لزوماً یک فناوری مثبت‌گرای منطقی نیست، همانطور که در دهه 1990 به آن متهم می‌شد، اهمیت پایدار نقد پوزیتیویسم منطقی که توسط جغرافی‌دانان انسانی برای اعمال و کاربردهای GIS بیان شد، چیست؟
  3. دو نقد معرفتی بازنمایی GIS چیست و چه تفاوتی با هم دارند؟
  4. آیا هنگام تهیه نقشه ها، از آنها برای اطلاع رسانی یا حمایت از ادعاها یا استدلال ها در مورد علیت مبتنی بر همجواری (مثلاً بروز سل در مناطق کم درآمد) استفاده می کنید؟ چگونه یک فلسفه واقع گرایانه انتقادی GIS این نوع شیوه های بازنمایی را تضعیف می کند؟
  5. هنگام نمایش پدیده های اجتماعی بر روی نقشه (اجتماعات، تحرک ها، شبکه های اجتماعی)، آیا در نظر می گیرید که چه کسانی در این نمایش حضور ندارند یا غایب هستند؟
  6. هنگام استفاده از GIS، آیا می توان تجربی بود (درک اشیاء نقشه برداری شده به عنوان موجودیت های موجود در دنیای واقعی) بدون تجربه گرایی (مشاهده حسی امتیاز – یعنی بینایی – به عنوان نقطه ورودی برتر برای ایجاد دانش)؟
منابع اضافی:
  • Pickles, J. (ویرایش). (1995). حقیقت زمین: پیامدهای اجتماعی سیستم های اطلاعات جغرافیایی . نیویورک: گیلفورد پرس.
  • Pickles, J. (1997). ابزار یا علم؟ GIS، فن آوری، و چرخش نظری. سالنامه انجمن جغرافیدانان آمریکایی، 87 (2)، 363-372.
  • Schuurman، N و Kwan، MP. (2004). سرمقاله مهمان: قدم زدن در جنبه اجتماعی GIS. کارتوگرافیا، 39 (1)، 1-3.
  • شپرد، ای (2005). تولید دانش از طریق Critical GIS: تبارشناسی و چشم اندازها. کارتوگرافیا، 40 (4)، 5-21.
  • رایت، دی.، گودچایلد، ام اف، و پروکتور، جی دی (1997). GIS: ابزار یا علم؟ ابهام زدایی از ابهام پایدار GIS به عنوان “ابزار” در مقابل “علم”. سالنامه انجمن جغرافیدانان آمریکایی، 87 (2)، 346-362.

سیستم اطلاعات جغرافیایی

GIS درآموزش arcgisآموزش GISآموزش GIS :تولید دانش جدید در هزاره سومآموزش GIS از مبتدی تا حرفه ای درآموزش GIS به روش گام به گام درآموزش GISدرآموزش جی آی اس درآموزش رایگان GISآموزش رایگان GIS درآموزش کاربردی GIS درآموزش مجازی GISآموزش محیط نرم افزار GISارزیابی زمین در GISاصفهاناصفهان GISالگوی فضایی در GISامکان سنجی در GISبرگزاری دوره GIS دربهترین استاد جی آی اس دربهترین کتاب GISبهترین کلاس GIS دربهترین کلاس جی آی اس دربهترین موسسه GIS دربهترین موسسه جی آی اس درپتانسیل سنجی در GISپراکنش جغرافیایی در GISپکیج آموزش حرفه ای GISپهنه بندی اقلیمی درGISتحلیل در GISتحلیل فضایی در GISتخصصی نمودن GISتکنولوژی سیستم اطلاعات جغرافیاییتوپولوژی در gisتوسعه GISثبت نام gisثبت نام پیشرفته GISثبت نام پیشرفته درثبت نام مقدماتی GISثبت نام مقدماتی GISدردانلود آموزش GISدانلود کتاب آموزش GIS دردرون یابیدوره آموزش GISدردوره آموزش نرم افزار GISدوره آموزشی جی آی اس دررسترزر ساخت داده مکانی در GISسامانه اطلاعات جغرافیاییسخت افزار در GISسعید جوی زادهسمینار آموزش GIS درسنجش از دورسه بعدی در GISشبیه سازی در GISفیلم آموزشی GIS درکاربرد GISکاربرد جی آی اسکارگاه GIS درکارگاه آموزشی GIS درکارگاه جی آی اس درکلاس آموزش GISکلاس آموزشی GIS درگراف در GISمدرک معتبر GISمدل سازی در GISمدل های وزن دهیمکان یابیموسسه چشم انداز هزاره سوم مللنرم افزار در GISنصب GISنقشه های رقومیوکتورویدئو آموزشی GIS درویژه داوطلبین ارشد در

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید