جریان مشتری بااستفاده ازGISعنوان پستی است که قرار است با شما به اشتراک بگذارم. امیدوارم که این پست مورد پسند شما قرار گیرد.تحرک افراد به هر سطح پیشرفتی که داشته اند به یکی از چشمگیرترین پدیده ها در جوامع تبدیل شده است. بسیاری از اقتصاددانان، جغرافی دانان، جامعه شناسان و روانشناسان این پدیده را مورد مطالعه قرار داده اند (Gasnier،2007؛ Hubert،2009؛ Amar،2010؛ Kaufmann،2011؛ Viard،2011؛ Kaufmannوهمکاران، 2015؛ Lenormand وهمکاران، 2015). با توجه به تجارت، این تحرک باعث ایجاد “جریان” مشتریانی می شود که با مشتریان واقع در مناطق تجاری بسیار متفاوت رفتار می کنند که پزشکان می دانند چگونه آنها را شناسایی کنند و نظریه پردازان با استفاده از روش های مبتنی بر نقشه ها و مدلهای کم و بیش پیچیده قادر به ثبت آنها بوده اند. تا آنجا که این پدیده در حال رشد است و نسبت سهام مشتریان نسبت به “جریان” مشتریان کاهش می یابد،
2.2.1.4.1.تحرک مصرف کننده و جذب “موقت”
تا آنجا که تحرک مصرف کننده پویایی جدیدی را در درک و پیش بینی رفتار مصرف کننده ایجاد می کند، لازم است که بازاریابی جغرافیایی در حالت معمول خود توسعه یابد.
تعریف مرتبط با نگاشت دیجیتال در جهت بازاریابی فضایی شامل روش هایی است که اغلب هنوز اختراع و عملیاتی نشده اند: توسعه نقشه های پویا در نرم افزار اولین گام مهم است. از دیدگاه استراتژیک تر، این تحول ما را ملزم می کند که منطق سنتی حاکم بر تصمیمات ایجاد نقاط فروش را دوباره مرور کنیم. جاذبه جاذبه از بین نرفته است، اما تمایل دارد جاذبه های دیگری را ایجاد کند که ناشی از حرکت افراد به محل کار، مدرسه کودکان یا مکانهای تفریحی آنها است. این افراد غیرانسانی می توانند به صورت منظم در حرکت پاندول (Viard،1994) یا بیشتر بر اساس تمایل به “مرور” برای گذراندن وقت در یک سفر کاری یا کشف یک شهر در طول اقامت تعطیلات باشند. در کشوری مانند فرانسه، که سالانه بیش از 80 میلیون بازدیدکننده را به عنوان مقصد اصلی گردشگری جهان می پذیرد، غفلت از چنین جریاناتی غیرقابل تصور است. مدتهاست که استراتژی فروشگاههای بزرگ پاریس بازدیدکنندگان خارجی را هدف قرار داده است که حدود 60 درصد از مشتریان آنها را تشکیل می دهند. اما جدا از جریان خارجی ها، جریان داخلی ساکنان در قلمرو فرانسه اهمیت فزاینده ای دارد. و استفاده از فناوری های تلفن همراه این پدیده را بیشتر جلوه می دهد.
مناطق بازار دیگر فقط مکان هایی نیستند که ما در آن زندگی می کنیم، بلکه مکان هایی هستند که از آنها عبور می کنیم و تسخیر این جریان مشتریان به یک چالش بزرگ برای خرده فروشان تبدیل می شود. مشکل عمده در تجزیه و تحلیل و پیش بینی این جریانها در ناهمگونی زیاد آنها نهفته است. فروشگاه های خرده فروشی را می توان با توجه به نسبت سهام و جریان مشتری طبقه بندی کرد (Cliquet،1997a). این نسبت ها بین سهام و جریان مشتری می تواند با توجه به زمان روز، روزهای هفته و دوره های سال (تعطیلات یا مجلات RTT در فرانسه) متفاوت باشد. پدیده گرانش تنها علت نیست، زیرا، برای مثال، برای کالاهای تخصصی طبق طبقه بندی کالاها (Copeland،1923)، مصرف کننده بیشتر جذب فاشیا می شود تا فاصله: بنابراین جاذبه و جاذبه کم و بیش مخلوط شده اند و به همین دلیل ترجیح می دهیم از قطبیت و جاذبه قطبی صحبت کنیم (Cliquet،1997a). جاذبه قطبی و جاذبه موقت را می توان با هم مقایسه کرد، زیرا می دانیم که ممکن است زمانی که برای یک کالای تخصصی، جذابیت مورد نظر مصرف کننده در منطقه ای از بازار که او در آن قرار دارد قرار نگیرد، با هم تداخل داشته باشند: این را نشت خرده فروشی می نامند.
2.2.1.4.2. مدل سازی جاذبه موقت برای استراتژی های مکان جدید
جغرافی دانان در مورد مکانهای متفاوت صحبت می کنند: تمایز جریان سهام یکی از آنهاست. اگر مدل سازی گرانش و به طور کلی پدیده های قطبی در حال حاضر عملیاتی باشد، ممکن است تعجب کنیم که مدل سازی جاذبه گذرا چگونه است. فقط جغرافیا و اقتصاد گردشگری (شلدون و وار،1985 ؛ ایمانف1995 ؛ ایمان و رونینگ،1997) کارهایی را در زمینه جاذبه گذرا توسعه داده اند. تجارت هتل نیز موضوع پیش بینی جریان مشتریان خود بود. یک مدل رگرسیون (Kimes و Fitzsimmons،1990) با استفاده از داده های یک زنجیره هتل تأیید شد. یک رگرسیون مهمترین متغیرها را نشان داد.
مدل به مکان های جدید اعمال شد. اما چنین روش شناسی بر این ایده استوار است که هتل های فعلی دارای ویژگی های ایده آل هستند، که هنوز باید ثابت شود، به ویژه اگر مفهوم جدیدی توسط یک رقیب در بازار ظاهر شود (Cliquet،1997a). فعالیتهای خرده فروشی و خدماتی نیز باید بتوانند از مدل سازی مرتبط با “جریان” مشتریان سود ببرند (Cliquet،2002b). در این میان، استراتژی های مکان یابی نقاط فروش در حال تکامل و نزدیک شدن به رفتار فضایی مصرف کنندگان است. شبکه هایی مانند Zara یا H&M تا آنجا پیش می روند که سه یا چهار فروشگاه در یک خیابان راه اندازی می کنند. آنها امیدوارند وقتی از مقابل فروشگاه دوم، سوم یا حتی چهارم عبور می کنند، علایق خود را “جذب” کنند. کل زنجیره ها در مناطق پر رفت و آمد مانند ایستگاه هایی که فروشگاههای زودگذر یا پاپ آپ نیز در آنها افتتاح شده است، راه اندازی شده است (Picot-Coupey،2014). حتی مراکز خرید بسیار بزرگ، مانند مرکز خرید وست ادمونتون در کانادا (Andrieu و همکاران،2004) یا Megamall مینیاپولیس در ایالات متحده (Hetzel 2002)، این مفهوم جدید مشتری را ادغام می کنند. در ابتدا، مرکز خرید امریکا، که توسط Triple Five طراحی و در آگوست 1992 افتتاح شد، دارای منطقه تجاری پیش بینی شده به شعاع 1200 کیلومتر بود (Cliquet،1992). مصرف کنندگان از شیکاگو می آیند تا چند روز را در این مرکز خرید بزرگ بگذرانند. گردشگران خارجی و به ویژه گردشگران ژاپنی در حال حاضر بخشی از مشتریان موقت این مرکز خرید آمریکا هستند. Auchan هایپرمارکت خود را با نام Val d’Europe در نزدیکی دیزنی لند پاریس راه اندازی کرده است. این بدان معناست که نه تنها مناطق کوچک تحت تأثیر این پدیده قرار می گیرند. بنابراین می توان دریافت که جذب جریانها مستلزم کنترل خوب جاذبه برای مکانهای خارج از عادات مسافر است، و در این مورد، با افزایش آزادی حرکت و اطلاعات مصرف کننده، جاذبه به معنای گرانشی به شدت به چالش کشیده می شود. تکنولوژی، چه در حمل و نقل و چه در رسانه ها، به مصرف کنندگان اجازه می دهد تا زمان خود را متفاوت مدیریت کنند: از مفهوم “chronos” گرفته تا “kairos” (Gahinet و Cliquet،2018)، به عبارت دیگر از اندازه گیری کمی خطی زمان تا زمان رویکرد متمرکز بر شرایط مناسب یا ایده “زمان مناسب است”، با فناوری که این فرصت ها را برای استفاده بهتر فراهم می کند. بنابراین تجارت مجبور می شود با دراماتیک کردن پیشنهاد خود را “دوباره مسحور” کند تا نقاط فروش را جذاب تر کند، اگر نه به لحاظ گرانش. این بدان معنا نیست که مصرف کننده دیگر سفر نمی کند یا فقط عاقلانه سفر می کند.
نشان داده شده است که هرچه مصرف کننده از خانه دورتر می شود، نسبت به سود یا ضرر زمان حساسیت کمتری دارد (بروکس و همکاران 2004): این نتیجه بر اساس نظریه وابستگی مرجع است (Tversky وKahneman،1991) به این امر در خرید محصولات آنها با این واقعیت منعکس می شود که آنها مایلند مسافت بیشتری را برای خرید پوشاک طی کنند در حالی که نسبت به زمان صرف شده برای خرید غذا حساس تر هستند (Brafman،2008). GPS، روی تلفن های هوشمند یا داشبورد خودرو، می سازد.می توان پیشرفت مصرف کننده را ردیابی کرد و این به بهبود موقعیت مکانی مراکز خرید کمک می کند (Moiseeva و Timmermans،2010).
از جمله پیشرفته ترین تحقیقات در زمینه مدل سازی جریان (Hodgson 1990) می توان به بررسی محل ایستگاه های خدمات رسانی (Kuby ، 2005) اشاره کرد: برخی به خودروهای برقی (Tu وهمکاران، 2016) یا حتی هیدروژن (Köhlerوهمکاران،2010) علاقه مند هستند. این تحقیق بر اساس میانگین (حکیمی،1964)، مدلهای پوشش (موری،2016)، سیستمهای چند عاملی (MAS) (نیجل و دوران،1994) است که در آنها الگوریتمهای بهینه سازی یا روشهای فرااهه ای ادغام شده است (هانسن و ملادنوویچ،1997). این روش ها در فصل 4 در مورد موقعیت مکانی و جغرافیایی استفاده می شود.
برگرفته از کتاب:
ژئومارکتینگ (بازاریابی مکانمحور)
چطور با فاکتور مکان، سودآوری کسب و کارمان را افزایش دهیم؟
مترجم:دکتر سعید جوی زاده،مهندس زینب زرگری
بدون دیدگاه